۱۳۹۰/۳/۱۸

شش اثر نظامی - بخش دوم

                                                          ٨ جنگ  زود فرجام
            جنگ طولانی ازنظراستراتژیک و نبردهای زود فرجام از نظر عملیات اپراتیو یا تاکتیکی، دو جنبه یک چیز واحدند، دواصل هستندکه باید بهر یک ازآنها درجنگ داخلی بیک انداره اهمیت داد، دو اصلی که در مورد جنگ ضد امپریالیستی نیزصادقند. ازآنجا که نیروهای ارتجاعی نیرومندند وضمناً نیروهای انقلابی بتدریج رشد می یابند، لذا جنگ خصلتی طولانی بخود میگیرد. دراینجا بیصبری زیانبخش است وتوصیه "فرجام سریع" ختاست. ده سال متمادی بجنگ انقلابی پرداختن، آنطور که ما کردیم، ممکن است برای کشورهای دیگر باعث تعجب باشد، اما برای ما همچون سرآغاز یک "رساله هشت بندی" "طرح موضوع"، "شرح موضوع"، "تزهای عمده رساله"- (٢٨) استکه فصلهای شورانگیز بسیار دیگری بدنبال دارد. بی شک وخدادهای آتی تحت تاًثیرعوامل داخلی و خارجی، با آهنگی بسیار سریع تر از گذشته تکامل خواهند یافت. ازآنجا که هم اکنون تغییراتی دروضعیت بین المللی وداخلی روی داده وتغییرات بزرگ تری درآینده روی خواهد داد، میتوان گفت که ما وضعیت سابق را که بکندی تکامل مییافت وما درانفراد مبارزه میکردیم، پشت سرگذاشته ایم. معذالک نباید انتظار داست که یکشبه موفق خواهیم شد. روحیه "نابود کردن دشمن قبل از صبحانه" قابل تقدیر است، ولی ما نمیتوانیم بقشه های مشخص عملیات خود را بروی آن بنا کنیم. نظر باینکه نیروهای ارتجاعی چین از پشتیبانی بسیاری ازدول امپریالیستی برخوردارند، تا وقتیکه انقلاب  چین نیروی کافی برای درهم شکستن مواضع اصلی دشمنان داخلی و خارجی فراهم نیاورد، تا وقتیکه نیروهای انقلابی جهان، بخش عمده نیروهای ارتجاع بین المللی را درهم نشکنند و یا تثبیت نکنند، جنگ انقلابی ما همچنان جنگی طولانی خواهد بود. استراتژی جنگ طولانی  که براین اساس معین گردیده، یکی ازاصول مهم هدایت استراتژی ماست. ما برای عملیات اپراتیو و تاکتیکی عکس این اصل صادق است : دراینجا اصل، طولانی بودن نیست بلکه فرجام سریع است، این اصل چه در گذشته و چه درحال، چه در چین و چه در کشورهای دیگرصادق است. درجنگ معمولا درهرزمان و درهر کشورسعی میشود فرجام سریع حاصل گردد، وهمیشه جنگ طولانی  زیانبخش تشخیص داده میشود. ولی فقط با جنگ چین باید با حد اکثر شکیبائی برخورد کرد و به جنگ طولانی توصل جست. دردوران مشی لی لی سان، بعضی ها شیوه عمل ما را بمثابه "تاکتیک مشت زن"( باین معنی که قبل ازاقدام به تسخیرشهرهای بزرگ باید مشت مشت کارمفصلی صورت گیرد) بباد تمسخرمیگرفتند وبطعنه میگفتند که ما تا وقتیکه موی سرمان پاک سفید نشود، پیروزی انقلاب را نخواهیم دید. نادرستی اینگونه ناشکیبائی مدتهاست که دیگر باثبات رسیده است. اما اگراین ملاحظات انتقادی را نه براستراتژی بلکه برعملیات اپراتیووتاکتیکی انطباق میدادند، کاملا درست ازآب درمی آمد. زیرا اولا ارتش سرخ دارای منابعی نیست که باو امکان تاًمین اسلحه و بویژه مهمات را بدهد؛ ثانیاً نیروهای سفید از چندین ارتش تشکیل میشوند در حالیکه فقط یک ارتش سرخ موجود استکه باید بمنظوردرهم شکستن هرعملیات "محاصره وسرکوب" آماده باشد که بسرعت به نبردهای پی در پی بپردازد؛ و ثالثاً با آنکه ارتشهای سفید جدا جدا پیش می آیند، ولی فاصله میان آنها دراکثرموارد نسبتاً کم است وازاینرواگرما بیکی ازآنها حمله کنیم و به فرجام سریع نائل نیائیم؛ امکان این هست که ستونهای دیگر بطور متمرکز برما یورش بیاورند. باین دلایل، ما باید به عملیات زود فرجام دست بزنیم. برای ما عادی است که نبردی را در چند ساعت و یا درعرض یکی دو روزبپایان برسانیم. فقط موقعیکه نقشه ما "محاصره شهرها برای نابود ساختن قوائی  که بمنظور کمک اعزام گشته" باشد وهدف ما نابود ساختن دشمن محاصره شده نبوده بلکه نیروهای امدادی وی باشد، میتوانیم عملیات محاصراتی خود را تا حدودی طولانی  کنیم ولی حتا درآنموقع هم باید علیه نیروهای امدادی دشمن در پی فرجام سریع رفت. هنگامیکه ما از نظر استراتژیک در حال دفاع هستیم و از بعضی مواضع با عملیات تثبیتی سخت دفاع میکنیم، ویا هنگامیکه دریک تعرض استراتژیک، به دشمن منفرد و محروم از کمک حمله میبریم و یا استحکامات سفید را دردرون مناطق پایگاهی خود منهدم میسازیم، غالباً درزمینه عملیات اپراتیو یا تاکتیکی اصل عملیات طولانی را بکار میبریم. اما این نوع عملیات زود فرجام نیروهای منظم ارتش سرخ بیشتر یاری میرساند تا اینکه مزاحم آنها بشود. فرجام سریع در عمایات تنها با خواستن حاصل نمیشود، بلکه برای نیل بآن بیک سلسله شروط مشخص احتیاج است که عمده ترین آنها از: آمادگی کافی، ازدست ندادن فرصت مناسب، تمرکزقوای برتر، تاکتیک محاصره و دور زدن، زمین مناسب، کوبیدن دشمن هنگامیکه درحرکت است و یا وقتیکه متوقف گردیده ولی هنوز مواضع خود را مستحکم نکرده است. تا زمانیکه این شروط فراهم نشده اند، نیل به فرجام سریع درعملیات اپراتیو یا تاکتیکی غیرممکن است. درهم شکستن یک عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن، کارعملیات اپراتیو پردامنه ای است، لیکن درآنجا هم اصل فرجام سریع صادق است نه اصل عملیات طولانی، زیرا که ذخایرانسانی، منابع مالی و قدرت نظامی منظقه پایگاهی اجازه عملیات طولانی را نمیدهد. معذالک ما درعین اینکه فرجام سریع را بعنوان اصل کلی قبول میکنیم، باید با عجله بیمورد مبارزه نمائیم. عالی ترین ارگان رهبری نظامی و سیاسی پایگاهی خود و وضعیت دشمن را درنظربگیرد، ازدرنده خوئی دشمن نهراسد، شهامت خود را دوبرابردشواریهای قابل تحمل از دست ندهد واز ناکامیهای تصادفی نومید نگردد، بلکه شکیبائی واستقامت لازم بخرج دهد. درهم شکستن نخستین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن درجیان سی از نبرد اول تا نبرد آخر، فقط یک هفته وقت گرفت؛ دومین عملیات "محاصره وسرکوب" درظرف پانزده روز درهم شکسته شد؛ سومین عملیات سه ماه بطول اتجامید؛ چهارمین عملیات سه هفته و پنجمین عملیات یکسال تمام طول کشید. ولی وقتیکه در هم شکستن پنجمین عملیات میسر نگردید و ما مجبور شدیم خط محاصره دشمن را نشکافیم، عجله بی مورد نشان داده شد. درشرایط آنزمان ممکن بود یا سه ماه دیگرهم ایستادگی کرد وازاین فرصت برای استراحت و تقویت واحدهای خود استفاده نمود. اگراین کارشده بود واگررهبری پس ازشکفتن خط محاصره دشمن کمی بیشترتعقل بکار برده بود، شاید اوضاع کاملا طوردیگری تکوین می یافت. با وجود تمام اینها، اصل  کوتاه  کردن مدت عملیات اپراتیو بهروسیله  کماکان بقوت خود باقی است. درنقشه های اپراتیو وتاکتیکی، ما باید حتالاامکان سیع کنیم برای تمرکز قوا، جنگ متحرک وغیره شروط لازم را فراهم آوریم، نیروهای زنده دشمن را درخطوط داخلی (یعنی درمناطق پایگاهی) نابود کنیم وعملیات "محاصره وسرکوب" را سریعاً درهم شکنیم، گدشته ازاین، وقتیکه صریعاً ببینیم در هم شکستن عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن درخطوط داخلی غیره ممکن است، باید ازنیروهای عمده ارتش سرخ برای شکستن خط محاصره دشمن وگذار به خطوط خارجی خود یعنی به خطوط داخلی دشمن استفاده کنیم تا بتوانیم دشمن را درآنجا مغلوب نمائیم. اینک که دشمن شیوه "جنگ استحکامات" خود را تا این درجه تکامل داده است، این شیوه درعملیات ما بصورت قاعده معمولی درخواهد آمد. دوماه پس ازآغاز پنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب"، موقعیکه حادثه فوجیان (٣٩) روی داد، نیروهای عمده ارتش سرخ بدون شک میبایست به ناحیه جیان سو- جه جیان- ان هوی- جیان سی  که مرکزش جه جیان بود نفوذ میکردند وآنگاه میان مناطق حان جو، سوجو، نانکن، اوهو، نان چان و فوجو درتمام جهات تاخت و تازمیکردند، دفاع استراتژیک را به تعرض استراتژیک تبدیل مینودند، مراکز حیاتی دشمن را مورد تهدید قرارمیدادند ودرنواحی وسیعی که دشمن فاقد استحکامات بود، اورا به نبرد میکشاندند. باین طریق ما میتوانستیم دشمن را که به جنوب جیان سی و مغرب فو جیان حمله میکرد، مجبور سازیم برای دفاع از مراکز حیاتی خویش بازگردد، حمله وی را به منطقه پایگاهی مان در جیان سی درهم شکنیم و به حکومت توده ای فوجیان کمک برسانیم- ما مسلماً میتوانستیم ازاین طریق بوی کمک برسانیم. ولی ازآنجا که نقشه مورد تاًیید قرارنگرفت، پنجمین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن نتوانست درهم شکسته شود وحکومت توده ای فو جیان ناگزیر سقوط کرد. حتا پس از یک سال تمام مبارزه گرچه پیشروی بطرف جه جیان برای ما مساعد نبود، ما هنوز میتوانستیم تعرض استراتژیک خود را به سمت دیگری معطوف سازیم یعنی نیروهای عمده خود را بسوی جو تان پیش رانیم نه اینکه از راه حو نان بطرف گوی جوبرویم، بلکه مستقیماً بطرف مرکز حونان پیش رویم- وبا این طریق دشمن را ازجیان سی بطرف حونان بکشانیم واورا درآنجا نابود کنیم. چون این نقشه نیزرد شد، امید درهم شکستن پنجمین عملیات "محاصره و سرکوب" دشمن بطورقطع از بین رفت، بطوریکه فقط یک راه باقی ماند : راه پیمائی طولانی.

                                                 ٩-  جنگ  نابود  کننده
            بیجاست اگرامروز به ارتش سرخ چین "جنگ فرساینده" توصیه شود. اگرنه شاه اژدهای دیگر بلکه  گدا با شاه اژدها برسرگنج مسابقه بگذارد، مضحک است.برای ارتش سرخ که تقریباً تمام مایحتاج خود را از دشمن میگیرد، اصل عمده عملیاتی عبارتست ازجنگ نابود کننده. فقط با نابود ساختن نیروهای زنده دشمن است که میتوان عملیات "محاصره و سرکوب" اورا درهم شکست ومناطق پایگاه انقلابی ما را بسط و توسعه داد. تلفاتی که بدشمن وارد میشود، وسیله ای جهت نابود ساختن اوست، وگرنه معنی و مفهمی نخواهد داشت. وقتیکه بدشمن تلفات وارد می آوریم، خود ما هم متحمل تلفاتی میشویم، ولی ما با نابود ساختن واحدهای دشمن امکان می یابیم قوای خودمنرا ترمیم کنیم و باین طریق نه فقط تلفاتی را که متحمل شده ایم، جبران میکنیم، بلکه ارتش خود را نیز تقویت مینمائیم. درجنگ با دشمن نیرومند عملیات تارومار کننده نمیتواند فرجام جنگ را بطور قطعی معین کند. لیکن نبردهای نابود کننده تاًثیر بزرگ و فوری برهردشمنی که باشد، میگذارد. مجروح کردن ده انگشت وی موًثر نیست؛ تارمارکردن ده لشگر دشمن باندازه نابود کردن یک لشگر دشمن موًثر نیست. اصل ما دربرخورد با اولین، دومین، سومین وچهارمین عملیات "محاصره و سرکوب" دشمن، جنگ نابود کننده بود. نیروئی که درهرعملیات اپراتیو ازدشمن نابود ساختیم، فقط بخشی از سپاهیان او بودند، معذلک همه عملیات های "محاصره وسرکوب" دشمن درهم شکسته شدند. در جریان پنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" رهنمود دیگری اتخاذ گردید که درواقع به دشمن برای رسیدن بهدفهایش کمک کرد. جنگ نابود کننده مستلزم تمرکز قوای برتر و اتخاذ تاکتیک محاصره و دورزدن است که اول بدون دومی انجام پذیرنیست. پشتیبانی مردم، زمین مناسب، خصم ضربه پذیر، مزیت غافلگیری وغیره همگی ازشروط ضرور برای نیل به هدف نابود ساختن دشمن است. تارومار کردن دشمن و یا باو اجازه فراردادن، فقط در صورتی معنی دارد که درنبرد و یا در عملیات اپراتیوی  که بعنوان یک کل مورد نظر ماست، نیروهای عمده ارتش ما بعملیات نابود کننده علیه بخش معینی از نیروهای دشمن دست زنند، درغیره این صورت هیچ معنی و مفهومی ندارد. دراینجا ضایعات بوسیله دستآوردها قابل توجیه اند. وقتیکه ما صنایع جنگی میسازیم، نباید خودمان را بآن وابسته کنیم. سیاست اصلی ما آن است که به صنایع جنگی امپریالیسم ودشمن داخلی تکیه کنیم. ما درتولید آن زرادخانه های لندن و حان یان سهمی داریم و واحدهای دشمن عهده دار حمل و نقل آنها هستند. این شوخی نیست، حقیقت است.
                                                        یاداشتها
١ منظورجنگ انقلابی عظیمی است که خلق چین بخاطرمبارزه علیه امپریالیسم وفئودالیسم درسال ١٩٢٦ ١٩٢٧بر پا کرد. درژوئیه سال ١٩٢٩، ارتش انقلابی ملی پس از بهم پیوستن مناطق پایگاهی انقلابی در گوان دون برای سرنگو ساختن کامل سلطه  دیکتاتورهای نظامی شمال ازگوان دون به چین شمالی اردو کشی کرد. تحت رهبری سیاسی حزب کمونیست چین ودراثر پشتیبانی پرشور توده های وسیع کارگران و دهقانان، ارتش انقلابی ملی در نیمه دوم سال ١٩٢٦و نیمه اول سال ١٩٢٧بسرعت به حوزه رود خانه یان تسه و حوزه رودخانه زرد رسیه و نیمی از خاک چین را آزاد کرد. و بدین ترتیب ضربات سختی بر امپریالیسم و نیروهای فئودالی وارد آورد. هنگامیکه این لشکر کشی بسوی شمال پیروزمندانه به پیش میرفت، راستهای گمیدان بسرکردگی چانکایشک ( که نمایندهمنافع کمپرادورها و طبقه مالکان ارضی بزرگ بودند) با پشتیبانی امپریالیسم در آوریل سال ١٩٢٧دست بیک کودتای ضد انقلابی زدند؛ و در آن زمان اپورتونیستهای راست بنمایندگی چن دوسیورهبری براین انقلاب و بویژه ازرهبری بر نیروهای مسلح دست کشیده بودند، این انقلاب بشکست منجر گردید. مترجم.
٢ منظورازعملیات اپراتیو مجموعه چندین عملیات تاکتیکی کوچک و بزرگ است که ارتش بمنظور نیل بهدف استراتژیک معین و طبق نقشه جنگی واحد، درجهات و زمانهای معین انجام میدهد. چگونگی مقیاس عملیات اپراتیو بستگی به مقدار نیروئی دارد که طرفین بکارمیاندازند. مترجم 
٣ "واقعیت" درلغت چینی بدومعنی آمده است: یکی وضع واقعی و دیگری اعمال افراد ( که در اصطلاح عام پراتیک خوانده میشود ). رفیق مائو تسه دون در آثار خود این لغت را معمولا بمعنای دو گانه آن بکار میرد. 
 ٤ "سون او زی " (سون او) تئوریسین معروف نظامی چین (قرن پنجم قبل از میلاد) موئلف کتاب فصل "سون زی" است. این عبارت از فصل سوم "استراتژی حمله " کتاب « سون زی» نقل شده است.
٥ موقعیکه رفیق مائو تسه دون در سال ١٩٣٦این مقاله را برشته تحریر در آورد، درست پانزده سال ازتاسیس حزب کمونیست چین درژانویه سال ١٩٢١میگذشت.
٦   چن دو سیوکه اول پرفسور دانشگاه پکن بود، بعنوان سردبیرمجله « جوان نوین» معروفیت یافت. چن دوسیو یکی سسین حزب کمونیست چین بود. بعلت معروفیتی که چن دوسیو درزمان جنبش ٤ مه پیدا کرد و همچنین دراثر ناپختگی حزب در دوران اول حیات خود ، وی دبیر کل حزب گردید. درمرحله نهائی انقلاب سالهای ١٩٢٤ ١٩٢٧نظرات اپورتونیستی راست که ازطرف چن دوسیو درحزب نمایندگی میشد، به پیدایش یک خط مشی تسلیم طلابانه منجر گشت. درآن زمان "تسلیم طلبان داوطلبانه از رهبری توده های دهقانی، خرده بورژوازی شهری و بورژوازی متوسط و بخصوص از رهبری نیروهای مسلح دست کشیدند وبدین ترتیب این انقلاب را دچار شکست ساختند."(مائو تسه دون : « اوضاع کنونی و وضایف ما»). پس ازشکست انقلاب درسال ١٩٢٧چن دو سیووسایرتسلیم طلبان که تعدادشان چندان زیاد نبود، نسبت به آینده انقلاب دچاربدبینی و یاًس شدند وانحلال طلب گردیدند. آنها با اتخاذ موضع ارتجاعی تروتسکیستی همکاری خود را با تروتسکیستها آغاز نمودند و یک دسته بندی کوچک ضد حزبی تشکیل دادند، از اینرو چن دو سیو درنوامبرسال ١٩٢٩ازحزب اخراج گردید. اودرسال ١٩٤٢مرد. در باره دواثر« تحلیلی طبقات جامعه چین » و «گزارش در باره بررسی جنبش دهقانی حونان» ازجلد اول و همچنین مراجعه شود به اثر « بمناسبت انتشار اولین شماره مجله "کمونیست" » از جلد دوم« منتخب آثار مائوتسه دون».
 ٧ مقصود مشی اپورتونیستی "چپ" لی لی سان، معروف به مشی لی لی سان است که از ژوئن ١٩٣٠ببعد، تقریباً چهارماه درحزب مستقربود. درآن زمان، رفیق لی لی سان نماینده این مشی اپورتونیستی "چپ"، رهبرعمده کمیته مرکزی حزب کمونیست چین بود. صفات مشخصه مشی لی لی سان بدین قراراست: طرفداران این مشی از رهنمودهای متخذه در ششمین کنگره کشوری حزب عدول کرده، لزوم بسیج نیروهای توده ای برای انقلاب و ناموزونی رفیق مائو تسه دون مبنی برعطف توجه عمده درمدت طولانی به ایجاد پایگاهها درده و بدین وسیله محاصره شهرها از طریق دهات و تسریع اوج انقلاب درسراسر کشور، باصطلاح " فوق العاده اشتباه بود" ومنعکس کننده "محلی گری و محافظف کاری بر بنیاد روحیات دهقانی" است، و کارتدارکی برای قیام فوری سراسری کشوررا توصیه میکردند. رفیق لی لی سان طبق این مشی اشتباه آمیز، نقشه ماجراجویانه ای برای قیام مسلحانه فوری درشهرهای عمده سراسر کشور تهیه کرد. مشی لی لی سان درعین حال تکامل انقلاب جهانی را انکار میکرد ومعتقد بود که انفجارعمومی انقلاب جهانی بطوراجتناب ناپذیر با انفجارعمومی انقلاب چین پدید خواهد گشت وعلاوه براین انقلاب چین فقط در شرایط انفجارعمومی انقلاب جهانی میتواند به پیروزی بیانجامد وبازاینکه درک نمیکرد که انقلاب بورژوا دموکراتیک چین طی مدتی طولانی ادامه خواهد داشت بلکه برآن بود که پیروزی اولیه دریک یا چند استان میتواند بمثابه آعاز گذار به سوسیالیسم تلاقی شود. اوطبق این نظریات یک سلسله سیاستهای نامناسب وماجراجویانه "چپ" تدوین کرد. رفیق مائو تسه دون با این مشی اشتباه آمیزمخالف بود وتوده کادرها واعضای حزب نیز خواستار تصحصح آن گردیدند. در سومین پلنوم ششمین دوره کمیته مرکزی حزب بتاریخ سپتامبرسال ١٩٣٠، رفیق لی لی سان باشتباهات خود که باوتذکر داده شده بود، اقرارکرد و سپس ازمقام رهبری کمیته مرکزی کناره گرفت. او طی مدت درازی نظرات اشتباه آمیزخود را اصلاح کرد وباین دلیل درهفتمین کنگره کشوری حزب دوباره بعضویت کمیته مرکزی پذیرفته شد.
 ٨ سومین پلنوم ششمین دوره کمیته مرکزی حزب کمونیست چین بتاریخ سپتامبر١٩٣٠ودستگاه رهبری کمیته مرکزی بعد ازآن تدبیر مثبت متعددی جهت پایان دادن به مشی لی لی سان اتخاذ کردند. ولی کمی بعد عده ای از رفقا که در پراتیک مبارزه انقلابی تجربه نداشتند، برهبری چن شائو یو (وان مین) و چن بان سیان(بوه گو) با این تدبیر کمیته مرکزی بمخالفت برخواستند ودرجزوه ای تحت عنوان "دومشی" یا "مبارزه برای بلشویکی کردن بازهم بیشترحزب کمونیست چین" موًکداً خاطر نشان ساختند که درآنزمان خطر عمده درحزب اپورتونیسم "چپ" نبود بلکه باصطلاح "اپورتونیسم راست" بود. آنها بمنظور توجیه عملیات خود به "انتقاد" از لی لی سان بمثابه مشی راست روانه پرداختند و با پیش کشیدن برنامه سیاسی نوینی که ادامه، احیاء و رشد و تکامل مشی لی لی سان و سایر نظرات و سیاستهای "چپ روانه" تحت شرایط جدید بود، خود را درمقابل مشی صحیح رفیق مائو تسه دون قراردادند. رفیق مائو تسه دون اثر حاضررا - «مسایل استراتژی درجنگ انقلابی چین»- بطورعمده بمنظورانتقادازاشتباهات نظامی این مشی اپورتونیستی "چپ" نوین نگاشته است. این مشی اپورتونیستی "چپ" نوین از چهارمین پلنوم ششمین دوره کمیته مرکزی در ژانویه سال ١٩٣١تا جلسه وسیع بوروی سیاسی کمیته مرکزی درزون ای واقع دراستان گوی جو درژانویه سال ١٨٣٥در درون حزب مسلط بود تا آنکه سرانجام جلسه مذکور بوروی سیاسی کمیته مرکزی با این مشی نادرست رهبری پایان بخشید ورهبری جدید کمیته مرکزی رابریاست رفیق مائوتسه دون تشکیل داد. این مشی مدت بسیار طولانی (چهارسال) درحزب ما تسلط داشت، وصدمات فوق لعاده جدی به حزب و انقلاب وارد ساخت و نتایج شومی ببار آوردکه قریت به ٩٠درصد از سازمانهای حزب کمونیست چین ، بیروی ارتش سرخ و پایگاههای آن از دست رفتند و دهها میلیون نفر از اهالی مناطق پایگاه انقلابی بزیر یوغ ظلم و ستم بیرحمانه گمیدان افتادند و بدین ترتیب پیروزی انقلاب چین بتعویق افتاد. بخش اعظم رفقائی که دچار این مشی اپورتونیستی "چپ" شده بودند، در پراتیک شخصی خود طی مدت طولانی باشتباهات خود پی برده و آنرا اصلاح کردند و همچنین کارهای مفید بسیاری برای حزب و مردم انجام دادند. این رفقا با توده های وسیع اعضای حزب بر اساس آگاهی و معرفت مشترک سیاسی، تحت رهبری رفیق مائو تسه دون متحد شدند. ٩ جان گوه تائو خائن به انقلاب چین بود. او درجوانی با نیت معامله گری درانقلاب شرکت کرد و به حزب کمونیست وارد شد. او درون حزب مرتکب اشتباه زیادی شد که منجر به جنایات عظمی گردید. بزرگترین اشتباه او این بود که در سال ١٩٣٥ نسبت به راه پیمائی ارتش سرخ به شمال مخالفت کرده و دچار شکست طلبی و انحلال طلبی شد، بطوریکه طبق نظر او، ارتش سرخ میبایستی به نواحی اقلیت نشین سرحدات استان سی چوان و سی  کان عقب نشینی کند. از طرف دیگر او آشکارا به فعالیتهای خیانتکارانه ضد حزبی و ضد کمیته مرکزی پرداخت و یک کمیته مرکزی قلابی بوجود آورد تا وحدت حزب وارتش سرخ را برهم زند، این عملیات به ارتش جبهه ای چهارم ارتش سرخ صدمات سخت و سنگینی وارد آورد. ارتش جبهه ای چهارم ارتش سرخ و توده وسیع کادرهایش در نتیجه کار تربیتی پر حوصله رفیق مائو تسه دون و کمیته مرکزی حزب بسرعت بدور رهبری صحیح کمیته مرکزی حزب  گرد آمدند و در مبارزه بعدی نقش ارزنده ای ایفا کردند، ولی جان گوه تائو که دیگر قابل اصلاح نبود،  در بها سال ١٩٣٨به تنهائی از نواحی مرزی شنسی گان  سو نین سیا گریخته و وارد سازمان جاسوسی گومیندان گشت.
١٠ دوره تعلیماتی افسران در بوشان سازمانی بود که از طرف چنکایشک در ژوئیه شال ١٩٣٣در کوه لو شان از شهرستان جیو جیان واقع در استان جیان سی برای تربیت کادرهای نظامی ضد کمونیستی تاًسیس شد. افسران نیروهای مسلح چنکایشک بنوبه باینجا اعزام میشدند تا از معلمین نظامی آلمانی، ایتالیائی و آمریکائی تعلیمات نظامی و سیاسی فاشیستی بگیرند.
 ١١ منظور ار اصول جدید نظامی دارودسته راهزنان چانکایشک در پنجمین عملیات "محاصره و سرکوب" بطور عمده شیوه "جنگ استحکامات" بود که پیشرفت تدریجی و ایجاد قلاع را درهر قدم از پیشروی برای مصونیت خود توصیه میکرد.
 ١٢ مراجعه شود به لنین : "کمونیسم"، ١٢ژوئن ١٩٢٠. دراین اثر لنین در انتقاد ازکمونیست مجاری بلاکون مینویسد : بلاکون " جوهر و روح زنده مارکسیسم را که تحلیل مشخص از اوضاع مشخص است، از دیده فرو میگذارد".
 ١٣ اولین کنگره حزبی منطقه مرزی  حو نان جیان سی بتاریخ ٢٠مه ١٩٢٨در مائو پین واقع در شهرستان نین گان تشکیل شد.
 ١٤ منظور "سیستم پشت جبهه وسیع "، ایجاد ارگانهای مفصل و متورم در پشتگاه میباشد که وه وضعیت جنگ در آنزمان پاسخ نمیداد. منظور "سیستم پشت جبهه محدود"، ایجاد ارگانهای کوچک و فشرده و پیکارجوئی درپشتگاه است. مترجم
 ١٥ منظور عملیات راهزنانه است که در نتیجه فقدان سازمان، عدم انظباط و هدف سیاسی روشن پدید آمده بود.
 ١٦ منظور راه پیمائی طولانی ٢٥٠٠٠لی ارتش سرخ از استان جیان سی تا شمال استان شنسی است. اکتبر سال ١٩٣٤ارتش های اول، سوم .و پنجم ارتش سرخ  کارگری دهقانی چین (ارتش جبهه ای اول ارتش سرخ معروف به ارتش سرخ مرکزی) از چان دین و نین هوا واقع در مغرب استان فو جیان و ژوی جین و پر دو واقع در جنوب جیان سی حرکت استراتژیک عمومی خود را آغاز کردند و ضمن گذاشتن از یارده استان فو جیان، جیان سی، گوان دون، حو نان، گان سو و شنسی از کوههای بلند و دائماً مستور از برف و از دشتهای وسیع با تلاقی که تاکنون پای کمتر کسی بآنجا راه یافته بود، عبور کردند. ارتش سرخ مرکزی مصایب و سختیهای فراوانی دیده و با در هم شکستن عملیات محاصراتی وتعقیبی وتضیقی مکرردشمن با پای پیاده مسافتی بیش از٢٥٠٠٠لی( ٢٥٠٠٠کیلومتر ) را پشت سر نها و سرانجام در اکتبر سال ١٩٣٥با موفقیت به پایگاه انقلابی شمال شنسی رسید.
 ١٧ پس از شکست قیام دسامبر١٩٠٥اوج انقلاب روسیه بتدریج فروکش کرد. رجوع شود به «تاریخ حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی (دوره مختصر )» فصل سوم، بخش پنجم و ششم.
 ١٨ قرار داد صلح برست- لیتووسک بین روسیه شوروی و آلمان در ماه مارس ١٩١٨منعقد شد. نیروی انقلاب بخاطر پیشگیری از حمله امپریالیستهای آلمان به جمهوری نوظهور شوروی که هنوز ارتشی در اختیار نداشت، مجبور بود در برابر نیروی کاملاً برتر دشمن موقتاً عقب نشینی کند. انعقاد این پیمان به جمهوری شوروی فرصت داد نا قدرت سیاسی پرلتاریائی خود را مستحکم نماید، به اقتصاد کشور سر و سامان بخشد و ارتش سرخ را تشکیل دهد. و پرلتاریای آن کشور نیز امکان یافت تا رهبری خود را بر دهقانان حفظ کند و برای شکست گاردهای سفید و خنسا کردن مداخلات مسلحانه بریتانیا، آمریکا، فرانسه، ژاپن و لهستان و کشورهای دیگر در سالهای ١٩١٨ ١٩٢٠قدرت کافی جمع آوری نماید.
 ١٩ در ٣٠اکتبر ١٩٢٧دهقانان شهرستانهای حای فون و لو  فون واقع در استان گوان دون تحت رهبری حزب کمونیست چین برای سومین با به قیام مسلحانه برخاستند و پس ازتصرف حای فون و مناطق اطراف، دست بسازماندهی یک ارتش سرخ زدند و حکومت دمکراتیک کارگری دهقانی را مستقر ساختند، ولی کمی بعد بعلت اشتباهی که در کم بها دادن به نیروی دشمن تجلی میکرد، شکست خوردند.
 ٢٠ در پائیز سال ١٩٣٦ارتش های جبهه ای چهارم و دوم ارتش سرخ پس از آنکه بهم ملحق شدند، شمال شرقی سی کان را بمقصد حرکت بطرف شمال ترک گفتندو در اینموقع جان گوه تائوکه همچنان روی مشی عقب نشینی و انحلال طلبی خود پافشاری میکرد، مبارزه علیه حزب را سرسختانه ادامه میداد. در اکتبر همان سال پس از آنکه ارتش های جبهه ای جهارم و دوم ارتش سرخ به استان گان سو رسیدند، بدستور جان گوه تائو از واحدهای پیشآهنگ ارتش جبهه ای چهارم ارتشی بنام ستون باختری به نیروی بیش از ٢٠٠٠٠نفر تشکیل گردید تا پس از عبور رودخانه زرد از راه مغرب بطرف استان چین های پیش روی کند. این ستون درماه دسامبر ١٩٣٨طی نبردها زیر  ضربات با شکست موجه گردید و سرانجام در ماه مارس ١٩٣٧کاملاً در هم کوبیده شد.
٢١ رجوع شود به نامه مارکس به گوگلمان در باره کمون پاریس.
٢٢ منظور آمده ساختن مناطق عملیات این است که قوای ارتش مان را گروهان بگروهان و یا دسته بدسته پخش کنیم و جهت از پای در آوردن مستبدین محل و تقسیم اراضی ، بمنظور کمک به توده ها در ایجادسازمانهای حزبی و قدرت سیاسی، برای اجام کار توده ای به جاهای مختلف اعزام داریم تا آنجاها بصورت مناطق پایگاهی در آیند و ما را در نابود ساختن نیروهای دشمن یاری برسانند. مترجم
 ٢٣- «شوی  هو  جوان» ( قهرمانان مردابها ) نام یک رمان معروف چینی است که از جنگهای دهقانی سخن میگوید. روایت است که این رمان را شی نای ان  که در اواخر سلسله یوان و اوایل سلسله مین (قرن ١٤) میزیسته، نگاشته است. لین چون و چای چین  هر  دو  قهرمان  این رمان هستند و استاد حون مربی مشت زنی در منزل چای جین است. ٢٤ لو و چی  نام دو  ولابت فئودالی عصر بهار و پائیز (٧٢٢-٤٨١قبل از میلاد) است، چی ولایتی بزرگ در منطقه مرکزی استان شان  دون  کنونی و لو  ولایتی  کوچکتر در جنوب استان شان  دون  کنونی بود، شاهزاده چوان از سال ٦٩٣تا ٦٦٢قبل از میلاد بر ولایت لو حکومت میکرد.
 ٢٥ زوه چیو مین ماًلف کتاب معروف « زوه جوان»، تاریخ کلاسیک سلسله جو بود. این نقل قول از فصلی از این کتاب تحت عنوان "دهمین سال حکومت چوان" گرفته شده است.
 ٢٦ شهر قدیمی چن  گائو  واقع در شمال غربی شهرستان کنونی چن گائو از استان حه نان یکی از نقاط سوق الجیشی مهم باستانی بود و میدان جنگهای بین لیو یان- پادشاه حان و سیان یو- پادشاه چو در سال ٢٠٣قبل از میلاد را تشکیل میداد. سیان یو ابتدا طی این نبردها شهرهای یین یان و چن  گالو را تصرف نمود و تقریباً تمام ارتش لیوبان را تارومار ساخت، ولی هنگامیکه نیروهای نظامی چو از رود خانه سی شو عبور میکردند، لیو بان با استفاده از فرصت ضربات تابود کنندهای بر آنها وارد ساخت و شهر چن گائو را مجددآً باز ستاند.
 ٢٧ شهر قدیمی کون یان در شهرستان  کنونی یه سیان واقع در استان حه نان محلی بود که لیو سیو- مًوسس سلسله حان شرقی در سال ٢٣میلادی قوای نظامی وان مان امپراطور سلسله سین را در هم شکست. در این نبرد تفاوت فاحشی از حیث تعداد نفرات بین دو طرف وجود داشت. نیروی ٨٠٠٠تا ٩٠٠٠نفری لیو سیو در مقابل ارتش ٤٠٠هزار نفری وان مان قرار گرفته بود. مع الوصف لیو با استفاده از غفلت سرداران ارتش وان مان- ان سیون و وان ای که در نتیجه ناچیز شمردن دشمن بوجود آمده بود، با ٣٠٠٠نفر از سپاهیان برگزیده خود نیروی عمده وان مان را در هم کوبید و سپس با استفاده از این پیروزی به بقیه واحدهای دشمن هجوم برده و آنها را سخت در هم شکست.
 ٢٨ گوان دو که در شمال شرقی شهرستان کنونی چون مو از استان حه نان واقع بود، میدان جنگ بین ارتش تسائو تسائو و یوان شائو را در سال ٢٠٠میلادی تشکیل میداد. یوان شائو ارتش تسائو تسائو بسیار کم و از نظر خواربار نیز در مضیقه بود. ولی با وجود این، تسائو تسائوبا استفاده از عدم آمادهگی ارتش یوان شائو که به دشمن کم بها میداد، بوسیله پیاده نظام سبک خود بر آنها شبیخون رد و انبارآنها را طعمه آتش کرد. در این هنگام که هرج و مرج و اغتشاش شدیدی در میان نیروهای نظامی یوان شائو افتاده بود، ارتش تسائو تسائو به آنها حمله ور گردید و قسمت عمده ارتش یوان شائو را نابود ساخت.
 ٢٩ سون چیوان در صدر حکومت ولایت  او،  و  تسائو تسائو در صدر حکومت ولایت وی قرار داشت. چی بی در ساحل جنوبی رودخانه یان تسه، شمال شرقی شهرستان جیا یوازاستان حوبه واقع است. تسائو تسائودرسال ٢٠٨میلادی با ارتش بیش از ٥٠٠هزار نفری خود بقول خودش ارتش ٨٠٠هزار نفری به ولایت او  حمله ور گردید. سون چیوان با اتحاد با لیو بی یکی از دشمنان تسائو تسائو، ارتشی بالغ بر ٢٠هزار نفر جمع آوری نمود و پس از اطلاع از شیوع یک مرض مسری درمیان سربازان تسائو تسائو وعدم توانائی آنها در جنگ در آب، ناوگان آنها را طعمه آتش ساخت و شکست سختی بر ارتش تسائو تسائو وارد آورد.
 ٣٠ ای لین واقع در مشرق شهرستان کنونی ای چان در استان حوبه محلی است که لو سیون یکی از سرداران ولایت او ارتش لیو بی حکمران شو را در سال ٢٢٢میلادی درهم شکست. درآغاز جنگ ارتش لیو بی  به پیروزیهای فراوانی دست یافت و پس ازاینکه در خاک ولایت  او٥٠٠تا ٦٠٠لی رخنه کرد، به ای  لین  رسید. لو  سیون ٧تا ٨ ماه از جنگ با لیو بی اجتناب ورزید و بعد از آنکه یقین حاصل کرد که سربازان لیو بی  دراثر خستگی روحیه خود را از دست دادند و دیگر نمیدانند چه بکنند، با استفاده از جریان باد اردوگاه لیو بی را طعمه حریق ساخت و شکست سختی بر آنها وارد آورد.
٣١ سیه سیوان یکی از سرداران سلسله جین شرقی در سال ٣٨٦میلادی ارتش فو جیان حاکم ولایت چین را در حوالی رود خانه فی شوی واقع در استان ان هوی شکست داد. فو جیان بیش از٦٠٠هزار نفر پیاده نظام و٢٧٠هزار نفر سواره نظام و بیش از ٢٠هزار نفر گارد دفاعی سواره نظام در اختیار داشت، در صورتیکه تعداد نیروهای پیاده نظام و نیروی بحریه جین شرقی ٨٠هزار نفر بیش نبود. هنگامیکه ارتش های این دو ولایت در دو طرف رود خانه فی شو صف آرائی کرده بودند، سیه  سیوان با استفاده از تکبر و خودبینی سرداران دشمن از فو جیان تقاضا کرد که نیروهای خود را از ساحل شمالی رود خانه عقب کشد تا نیروهای جین شرقی بتوانند برای نبرد قطعی با آنها از رودخانه عبور کنند. فو جیان باین تقاضا تن داد و با ارتش خود فرمان داد تا عقب نشینی کند. ولی هنگام عقب نشینی هرج و مرج سختی میان سربازان ارتش فو  جیان افتاد بطوریکه دیگر قادر به توقف عقب نشینی نبودند. ارتش جین شرقی فوراً از این فرصت استفاده کرد و پس از عبور از رودخانه به آنها حمله ور شد و شکست سختی بر آنها وارد ساخت.
 ٣٢ حزب کمونیست چین بمنظور مبارزه با نیروهای ضد انقلابی چانکایشک و وان جین وی  و ادامه انقلاب ١٩٢٤ ١٩٢٧در اوایل اوت ١٩٢٧قیام معروف تان چان، مرکز جیان سی را بر انگیخت. در این قیام که بوسیله چوئن لای، چو ده، حه لون، یه تین وسایررفقا رهبری میشد، بیش از سی هزار نفر نیروهای مسلح شرکت جستند. سپاهیان قیام کننده در روز ٥اوت طبق نقشه ایکه قبلاً طرح شده بود، نان چان را ترک گفتنند. ولی در جلوی چائو جو و شان تو واقع در گوان دون شکست خوردند. بعضی از آنها بعداً تحت فرماندهی رفقا جوده، چن ای  و لین پیائو موفق شدند که نبرد کنان راهی برای رسیدن به کوهستان جین گان باز کنند و در آنجا به لشگر اول سپاه اول ارتش انقلابی  کارگری دهقانی برهبری رفیق مائو تسه دون پیوستند.
  ٣٣ در١١دسامبر ١٩٢٧کارگران و سربازان تحت رهبری کمیته ایالتی حزب کمونیست چین در گوان جو باتفاق قیام کردند، حکومت خلق را ایجاد کردند و پیکارهای سختی با نیروهای ضد انقلابی که از پشتیبانی مستقیم امپریالیستها برخوردار بودند، بعمل آوردند، ولی در نتیجه تفاوت زیاد بین نیروهای انقلابی و ضد انقلاب، این قیام تودهای سرانجام با شکست موجه شد.
 ٣٤ در سپتامبر ١٩٢٧نیروهای  مسلح  توده ای شهرستانهای سیوشوی، پین سیان، پین  جیان  و لیویان از نواحی مرزی استانهای حونان وجیان سی بفرماندهی رفیق مائو تسه دون به قیام معروف درپائیزه دست زدند و لشگراول  سپاه اول  ارتش انقلابی کارگری دفقانی را تشکیل دادند. این واحدسپس تحت رهبری مائو تسه دون به کوهستان جین گان عزیمت نمود و در آنجا پایگاه انقلابی مرزی حونان جیان سی را بوجود آورد.
 ٣٥ گروه آ- ب  (مخفف آنتی بلشویک ) سازمانی جاسوسی ضد انقلابی گومیدان بود  که  در  آنزمان  در  مناطق سرخ بطور پنهانی به فعالیت میپرداخت.
 ٣٦ مراجعه شود به لنین : «تزهائی درباره انعقاد فوری پیمان صلح جداگانه و الحاق طلبانه »، « عجیب و مدهش »، « درس جدی و مسئولیت جدی »، «گزارش درباره جنگ و صلح »، وهمچنین مراجعه شود به « تاریخ حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد شوروی  ( دوره مختصر ) » فصل ٧، بخش ٧.   
  ٣٧ منظور تبتی ها در استان سی کان و حوی ها در استانهای  گان سو، چینهای و سین جیان است.
 ٣٨ "رساله هشت بندی " شکل مخصوص تاًلیف بود که از قرن ١٥تا قرن ١٩در دوره حکومت سلسله های فئودالی چین برای سیستم امتحانی امپراتوری بکارمیرفت. این رساله معمولاً مشتمل است برطرح موضوع، شرح موضوع، تزهای عمده رساله، گذار به بیان، آغاز بیان، میان، بیان، پایان بیان و نتیجه. طرح موضوع را درعبارت تشکیل میدهد که معنی عمده عنوان رساله را بیان میکند. شرح موضوع را به سه یا چهار عبارت تشکیل میدهد که به شرح معنی طرح موضوع ادامه میدهد. تزهای عمده رساله محتوای کلی رساله را مختصر بیان میکند که موضوع را شرح مینماید. گذار به بیان یعنی انتقال به بیان موضوع اصلی است. این چهار بخش یعنی آغاز بیان،  میان بیان، پایان بیان و نتیجه بیان، پایان بیان و نتیجه قسمتهای عمده رساله و بخش میان بیان وزنه تمام رساله را تشکیل میدهد. چهارم بخش اخیر، هر کدام مرکب بود از یک تز و آنتی تز. باین طریق مجموعاً هشت بند بوجود میآمد. از این جهت این نوع رساله ها را "رساله هشت بندی " مینامیدند. رفیق مائو تسه دون به طرح منظم و متوالی یک موضوع در هشت بند اشاره میکند تا آنکه تجسمی از تکامل مراحل مختلف انقلاب بدست داده باشد. ولی وی عموماً از اصطلاح "رساله هشت بندی" بعنوان استعاره طنزآمیزی یاد میکند که اشاره به دگماتیسم است.
٣٩ نوامبرسال  ١٩٣٣رهبران ارتش ١٩گوان نای و تسای  تین  کای دراثر نفوز پیشنهادات حزب کمونیست چین مبنی برمقاومت علیه ژاپن و تحت تاًثیر توده افسران و سربازانش باین نکته پی بردند که چنگیدن علیه ارتش سرخ راه خروجی نیست. و از این رو با نیروئی درون گومیندان تحت رهبری لی جی شن متحد شده علناً با چانکایشک قطع رابطه کردند و در استان فوجیان "دولت انقلابی توده ای جمهوری چین " را بوجود آوردند وهمچنین موافقتنامه ای با ارتش سرخ جهت مقاومت علیه ژاپن و مباره علیه چانکایشک منعقد نمودند. این امر معروف بود به "حادثه فوجیان". بعدها در نتیجه ضربات نیروهای مسلح چانکایشک ارتش ١٩و دولت توده ای فوجیان شکست خوردند. مترجم ......
   فصل  پنجم
                                                          دفاع  استراتژیک
            تحت این عنوان میخواهم درباره مسایل زیرین به بحث بپردازم:١- دفاع فعال ودفاع غیرفعال؛ ٢ تدارک برای عملیات ضد"محاصره وسرکوب"؛ ٣ عقب نشینی استراتژیک؛  ٤ تعرض متقابل استراتژیک؛ ٥- آغاز تعرض متقابل؛ ٦ تمرکز قوا؛ ٧ جنگ متحرک ؛ ٨ جنگ زود فرجام؛ ٩ جنگ نابود کننده.
                                                ١ دفاع فعال و دفاع غیرفعال
            چرا ما بحث خود را ازدفاع آغاز میکنیم؟ پس از شکست نخستین جبهه متحد ملی چین طی سالهای ١٩٢٤ ١٩٢٧،انقلاب به جنگ طبقاتی فوق العاده سخت وبیرحمانه ای بدل گردید. خصم برسراسرکشورحکومت میکرد، در حالیکه ما فقط نیروهای مسلح اندکی داشتیم وازاین جهت مجبوربودیم ازهمان آغاز با عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن سخت مبارزه کنیم.تعرض ما با مساعی ما برای درهم شکستن این عملیاتها پیوند ناگسستنی داشت، سرنوشت آینده ما بستگی کامل به این دارد که آیا ما قادرریم این عملیاتها را درهم بشکنیم یا نه. پروسه درهم شکستن هرعملیات "محاصره وسرکوب" غالباً طبق میل ما بطورمستقیم وهمواره جریان نمی یابد، بلکه مسیر پر پیچ و خمی را طی میکند. مسئله خطیراین استکه چگونه باید نیروهای خود را حفظ کنیم و برای از پای درآوردن دشمن منتظرفرصت مناسب بنشینیم ازاینرو دفاع استراتژیک بغرنج ترین و مهمترین مسئله ای است که ارتش سرخ در جریان عملیاتهای خود با آن روبروست. درطول جنگ ده ساله ما، غالباً دو انحراف دو مسئله دفاع استراتژیک بچشم میخورد : اول، کم بها دادن بدشمن، دوم مرعوب شدن ازدشمن. دراثرکم بها دادن بدشمن بسیاری ازواحد های پارتیزانی شکست خوردند و ارتش سرخ چندین بارازدرهم شکستن عملیات "محاصره و سرکوب" عاجز ماند. در بدو تشکیل واحدهای انقلابی  پارتیزانی، فرماندهان این واحدها غالباً درارزیابی صحیح وضعیت دشمن و خود درمیماندند.  آنها بعلت موفقیتهائی که در بعضی نقاط دراثر برانگیختن قیامهای مسلحانه ناگهانی و یا درنتیجه ایجاد شورش میان نیروهای سفید نصیبشان شده بود، فقط شرایط موقتی را میدیدند و یا ازدرک اوضاع واحوال وخیمی که با آن روبرو بودند، عاجزمیماندند و ازاین جهت غالباً به نیروی دشمن کم بها میدادند.  بعلاوه آنها به نقاط ضعف خویش (کم تجربگی و کمی تعداد افراد) پی نمیبردند. قدرت دشمن وضعف ما واقعیتی عینی بود، ولی بعضی ها ازتعمق دراین باره امتناع می ورزیدند و فقط در فکر تعرض بودند و دفاع وعقب نشینی را هرگز قبول نمیکردند و بدینسان خود را درمورد مسئله دفاع از نظر روانی خلع سلاح میساختند و بالنتیجه فعلیتشان از مسیر صحیح منحرف میشد. مسئله هائی برای اینکه نشان داده شود چگونه ارتش سرخ بعلل فوق الذکراز درهم شکستن عملیاتهای "محاصره وسرکوب" دشمن عاجز می ماند، میتوان درشکست ارتش سرخ درسال ١٩٢٨درمنطقه حای فون لوفون ازاستان گوان دون (١٩) ودرسلب آزادی عمل ارتش سرخ درسال١٩٣٢طی چهارمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درمنطقه مرزی حو به حه نان ان هوی سراغ گرفت، ارتش سرخ در منطقه اخیرازاین تئوری تبعیت میکردکه نیروهای گومیندان بجز"نیروهای جناحی" چیزدیگری نیستند. از شکستهائی که دراثررعب ازدشمن روی داد است، نمونه های زیادی دردست است. بعضی ها، برخلاف کسانیکه به دشمن کم بها میدادند، باوپربها وبقدرت خود کم بها میدادند ودرنتیجه هنگامیکه امکان پرهیزازعقب نشینی بود، عقب نشینی میکردند و ایضاً خود را در مسئله دفاع از نظر روانی خلع سلاح میساختند. این امرباعث شکست بعضی از واحد های پارتیزانی و یا شکست بعضی ازعملیات اپراتیو ارتش سرخ ویا از دست رفتن مناطق پایگاهی گردید.  بارزترین مثال در مورد از دست رفتن مناطق پایگاهی،ازدست رفتن منطقه پایگاه مرکزی جیان سی طی پنجمین عملیات ضد"محاصره وسرکوب" بود. این باراشتباه ازنظرات راست ناشی میشد. رهبران از دشمن چنان میترسیدند که ازببر، ودرهمه جا مواضع دفاعی میساختند، وجب به وجب به نبردهای تدافعی دست میزدند وجراًت نمیکردند به پشت جبهه دشمن حمله ورشوند، در صورتیکه این عمل بنفع ما بود، ویا اینکه جسارت آنرا نداشتند که نیروهای دشمن را بی پروابه عمق سرزمین های خود جلب کنند تا آنها را محاصره کرده و نابود سازند؛ باین علت تمام منطقه پایگاهی از دست رفت، وارتش سرخ ناچار شد به راه پیمائی طولانی درمسافتی بیش از ١٢٠٠٠کیلو مترتوسل جوید. ولی کم بها دادن بدشمن که خود اشتباهی "چپ روانه"  است، غالباً قبل ازبروزاینگونه اشتباهات پدید میآمد. آوانتوریسم درعرصه نظامی که تعرض به شهرهای کلیدی درسال ١٩٣٢بیان آن بود، علت العلل بروزمشی دفاع غیرفعال بود که بعدآًً درمقابله با پنجمین عملیات "محاصره و   سرکوب" دشمن بکاررفت.  گرایش به عقب نشینی که بخشی از " مشی جان گوه تائو" بود، نمونه کاملاً تیپیکی است از ترس فلج کننده دشمن . شکستی که درمغرب رودخانه زرد برستون باختری ارتش جبهه ای چهارم ارتش سرخ وارد آمد (٢٠) ورشکست کامل این مشی را تاًیید کرد. دفاع فعال را دفاع تعرضی و یا دفاع بخاطر نبردعای قطعی مینامند. دفاع غیره فعال را دفاع صرفاً دفاعی و یا دفاع محض میخوانند.  دفاع غیرفعال درواقع دفاع قلابی است و فقط دفاع فعال است که  دفاع حقیقی میباشد دفاع بمنظورتعرض متقابل وگذاربه تعرض. تا آنجا که من اطلاع دارم،هیچ کتاب نظامی ارزنده، هیچ کارشناس نظامی مدبر در گذشته یا امروز، درچین یا کشورهای دیگرنبوده و نیست که با دفاع غیرفعال، چه درزمینه استراتژی وچه درزمینه تاکتیک مخالفت نکرده باشد. تنها تهی مغزان یا دیوانگان تمام عیارهستند که دفاع غیرفعال را چون طلسم و جادو میانگارند. معهذا دراین جهان هنوز کسانی هستند که اینطورعمل میکنند. این خطائی در جنگ و نموداری از محافظفه کاری درامور نظامی است که باید بطور جدی با آن مبارزه کنیم. کارشناسان نظامی آن کشورهای امپریالیستی تازه بدوران رسیده که بسرعت رشد میابند، یعنی آلمان و ژاپن، درباره مزایای تعرض استراتژیک تبلیغات پرسرو صدائی براه انداخته اند وبمخالفت با دفاع استراتژیک برخاسته اند، اینگونه نظرات به هیچوجه با وضع جنگ انقلابی چین نمیخواند. این کارشناسان نظامی ادعا میکنند که ضعف جدی دفاع دراین است که بجای آنکه شور وشوق انسانها را برانگیزد، باعث تضعیف روحیه آنان میگردد. این مطلب در ممالکی صادق است که درآنجا تضادهای طبقاتی حاد است و جنگ فثط به قشرهای ارتجاعی حاکم و یا حتا فقط به گروهای سیاسی ارتجاعی که درسرقدرت اند، فایده میرساند. ولی وضع ما کاملا ً طوردیگراست. ما میتوانیم اکثریت عظیم خلق را زیر شعارهای دفاع از مناطق پایگاه انقلاب و دفاع از چین گرد آوریم و باتفاق آنان چون  تنی واحد به میدان نبرد برویم زیراکه ما همه قربانی ستم و تجاوزیم. دردوره جنگ داخلی اتحاد شوروی، ارتش سرخ نیز با استفاده از شکل دفاع بود که بردشمن غلبه کرد.هنگامیکه دول امپریالیستی گاردهای سفید را برای حمله متشکل ساختند، ارتش سرخ زیرشعاردفاع از شوراها میجنگید؛ و حتا دوران تدارک قیام اکتبر، بسیج نظامی نیز زیر شعار دفاع از پایتخت انجام میگرفت. دفاع درهرجنگ عادلانه نه تنها عناصری را که به لحط سیاسی بیگانه اند، فلج میسازد، بلکه امکاناتی نیز فراهم می آورد که قشرهای عقب مانده خلق برای شرکت در جنگ بسیج شوند. وقتیکه مارکس میگفت از همان لحظه ای که قیام بر پا میشود، دیگر نباید حتا یک لحظه هم حمله را متوقف ساخت (٢١)، منظورش این بود که توده هائی که خصم را با قیام ناگهانی خود غافلگیر کرده اند، نباید به حاکمین مرتجع امکان بدهند که قدرت سیاسی را نگهدارند و یا دوباره بدست گیرند، بلکه بر عکس باید با استفاده ازاین لحظه مناسب نیروهای ارتجاعی حاکم کشوررا که هنوزآمادگی ندارند، درهم شکنند؛ آنها نباید به پیروزی هائی که بدست آورده اند، قناعت کنند، بدشمن کم بها دهند، ازشدت حملات خود بکاهند ویا در پیشروی تردید کنند و فرصت نابودی دشمن را ازدست دهند وبدین ترتیب انقلاب را به شکست بکشانند. اینها درست است.ولی بآن معنی که ما انقلابیون درتصادمات نظامی با دشمنی که بر ما تفوق دارد وما را سخت تحت فشارگذاشته است، نباید تدابیردفاعی اتخاذ کنیم. فقط ابلهان تمام عیارچنین می اندیشند.  جنگ ما تا کنون درمجموع جنگی تعرضی علیه گومیندان بوده است، اما ازنظر نظامی شکل درهم شکستن عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن را بخود گرفته است. از نظر نظامی؛ جنگ ما شامل استفاده متناوب ازدفاع وتعرض میشود. برای هیچ فرقی نمیکهد که گفته شود تعرض پس از دفاع می آید یا پیش ازدفاع، زیرا که مسئله کلیدی درهم شکستن عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن است. تا وقتیکه عملیات "محاصره وسرکوب" درهم شکسته نشود، دفاع ادامه مییابد و همینکه درهم شکسته شدف تعرض آغاز میگردد. دفاع و تعرض فقط دومرحله ازیک عملیات واحدند وعملیات "محاصره وسرکوب" دشمن یکی پس از دیگری صورت میگیرد.  ازاین دومرحله، دفاع بغرنج تر و مهم تر است. این مرحله مسائل بسیاری را درارتباط با طرز در هم شکستن عملیات "محاصره وسرکوب" در برمیگیرد. اصل عمده دراینجا قبول دفاع فعال و رد دفاع غیرفعال است. درجنگ داخلی، وقتیکه نیروهای ارتش سرخ برنیروهای دشمن برتری یابند، دیگرما بطورکلی نیازی به دفاع استراتژیک نخواهیم داشت. درچنین صورتی رهنمود ما فقط عبارت خواهد بود ازتعرض استراتژیک. این تغییربه مجموع تغییراتی که درتناسب نیروهای ما ودشمن روی میدهد، وابسته است. درآن هنگام تدبیردفاعی دیگرفقط جنبه قسمی خواهد داشت. 


                           ٢ تدارک  برای  عملیات  ضد  " محاصره  و سرکوب "
            اگرما برای دفع عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن که طبق نقشه انجام میگیرد، بتدارک لازم و کافی دست نزنیم، بدون تردید به مواضع پاسیو خواهیم افتاد. با شتابزدگی وارد نبرد شدن بمعنای جنگیدن بدون اطمینان به پیروزی است. ازاین رووقتیکه دشمن بتدارک عملیات : "محاصره وسرکوب" مشغول است، برای ما کاملا ًلازم است که بتدارک عملیات ضد "محاصره وسرکوب" دست زنیم. مخالفت با اینگونه اقدامات تدارکاتی چناچه زمانی درصفوف ما وجود داشت، بچگانه و مضحک است. دراینجا مسئله دشواری پیش می آید که بآسانی موجب بروز اختلاف میگردد : ما چه موقعی باید به تعرض خاتمه دهیم و بمرحله تدارک عملیات ضد "محاصره وسرکوب" قدم بگذاریم؟ موقعیکه ما پیروزمندانه در حال تعرض ایم و دشمن در حال دفاع است، او درنهان عملیات "محاصره وسرکوب" آینده خود را تدارک می بیند و ازاین جهت برای ما دشوار است که بدانیم دشمن درچه لحظه ای تعرض خود را آغاز میکند. اگرکار تدارکی ما برای عملیات ضد "محاصره وسرکوب" قبل ازموقع شروع شود، ناگزیرازمزایائی که تعرض بما بخشیده است، کاسته میشود وگاهی حتا ممکن است درارتش سرخ و دراهالی ناًثیرات زیانبخشی باقی بگذارد. زیرا که اقدامات عمده درمرحله کار تدارکاتی عبارتند ازتدارک نظامی بخاطرعقب نشینی و بسیج سیاسی بدین منظور، گاهی اگرکار تدارکی پیش ازموقع آغازگردد، منجرباین خواهد شد که ما در انتظار دشمن بنشینیم؛ حال اگر مدت مدیدی منتظر دشمن شدیم وازاو خبری نشد، مجبورمیشویم به تعرض جدیدی دست بزنیم. گاهی ممکن است که آغازاین تعرض با آغاز تعرض دشمن مقارن باشد، درچنین صورتی ما بوضع دشواری خواهیم افتاد.ازاین جهت است که انتخاب لحظه مناسب برای شروع کار تدارکی مسئله مهمی را تشکیل میدهد. لحطه مناسب برای شروع کار تدارکی باید با توجه بوضع دشمن و خود و ارتبات میان آندو تعین شود. برای کسب اطلاع از دشمن باید اطلاعاتی در باره وضع سیاسی ، نظامی و مالی او و همچنین در باره افکارعمومی درمناطق تحت نظارت او گرد آوریم . درتجزیه و تحلیل این اطلاعات باید مجموع نیروهای دشمن را کاملا ًبحساب آوریم ونباید در باره دامنه شکستهای قبلی اومبالغه کنیم، اما ازطرف دیگر باید تضادهای موجود دردرون دشمن، دشواریهای مالی و تاًثیر شکستهای گذشته اورا نیز در نظر بگیریم. در مورد خودمان درعین اینکه نباید درارزیابی دامنه پیروزیهای قبلی خود مبالغه کنیم، باید تاًثیرآنها را نیزکاملا ً درنظربگیریم. اما راجع به لحظه تدارکی بطورکلی میتوان گفت که عیب زودتر شروع کردن کمتراردیرتر شروع کردن است. زیرا ضررحالت اول کمتر از حالت دوم است و این امتیاز را دارد که ما را در برابر تمام احتمالات آماده نگه میدارد و در موضعی قرار میدهد که اساساً غلبه ناپذیراست. مسایل عمده ای که درطول مرحله تدارکی مطرح میشوند، عبارتند از: تدارک عقب نشیتی ارتش سرخ، بسیج سیاسی، سربازگیری، اقدامات تدارکی درزمینه مالی وخواربار، اقدامات لازم نسبت به عناصری که ازلحاظ سیاسی بیگانه وغیره. تدارک عقب نشینی ارتش سرخ باین معنی است که ارتش سرخ نباید درسمتی حرکت کند که برای عقب نشینی بعدی او مساعد نباشد و یا درحملات خود زیاد دور برود و یا خود را سخت خسته و فرسوده سازد. اینها همه اقداماتی هستند که نیروهای منظم ارتش سرخ را باید قبل از تعرض بزرگ خصم اتخاذ کنند. در چنین موقعی ارتش سرخ باید توجه خود را بطورعمده به تنظیم نقشه برای آماده ساختن مناطق عملیاتی (٢٢)، تاًمین احتیاجات مادی، توسعه وتعلیم نیروهای خود معطوف دارد. بسیج سیاسی مسئله ایست که درعملیات ضد" محاصره وسرکوب" دشمن دارای اهمیت درجه اول است، بدین معنی که ما باید به جنگنویان ارتش سرخ وبه اهالی مناطق پایگاهی با صراحت وقاطعیت وبتفصیل بگوئیم که تعرض دشمن امری اجتناب ناپذیر است و برای خلق زیانهای جدی ببارمیآورد،ولی درعین حال نیزباید برای آنها ازنقطه ضعف دشمن، ازبرتری های ارتش سرخ، ازاراده قاطع خود برای کسب پیروزی سخن گفته، وسمت عمومی کارخود وغیره را باطلاعشان برسانیم.  ما باید ارتش سرخ وهمه اهالی را به مبارزه علیه عملیات : "محاصره وسرکوب" دشمن و دفاع از مناطق پایگاهی فرا خوانیم. بجزآنکه اسرار جنگی در میان باشد، بسیج سیاسی بطورعلنی انجام گیرد، باید سیع شود همه کسانی را که ممکن است از مناقع انقلاب دفاع کنند، دربربگیرد. مهم دراینجا این استکه کادرهای خود را قانع کنیم. مسئله سربازگیری را باید ازدوجهت درنظر گرفت : ازیکسوباید سطح آگاهی سیاسی مردم وتعداد جمعیت وازسوی دیگرباید وضع جاری ارتش سرخ ودامنه تلفات احتمالی آنرا درجریان عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درنظر بگیریم. بدیهی است که مسایل مالی و خواربار برای عملیات ضد "محاصره و سرکوب"حائز اهمیت فراوان است.  ما باید این احتمال را هم بحساب آوریم که عملیات "محاصره و سرکوب" دشمن ممکن است مدت مدیدی بطول انجامد. باید بطورعمده حداقل نیازمندیهای مادی ارتش سرخ و سپس اهالی مناطق پایگاه انقلابی را برای تمام طول مدت عملیات ضد "محاصره وسرکوب" برآورد کرد. ما درمورد عناصری که از لحاظ سیاسی بیگانه اند، نباید هوشیاری خود را از دست بدهیم، ولی درعین حال نیزباید ازاقدامات احتیاتطی مبالغه آمیزکه ناشی ازترس بیش ازحد خیانت احتمالی آنهاست، خود داری ورزیم. باید بین مالکان عرضی، بازرگانان ودهقانان مرفه فرق نهاد. نکته عمده این است که سیاستمان را بآنها توضیح دهیم، وآنها را به بیطرفی بکشانیم و درعین حال توده ها را برای پائیدن آنها متشکل کنیم. فقط درمورمشت ناچیز خطرناکترین عناصر باید به شیوه های سخت مانند بازداشت کردن متوسل گردید. دامه موفقیت ما درعملیات ضد "محاصره وسرکوب"  مستقیماً بستگی به این دارد که وظیفه دوره تدارکی تا چه درجه ای انجام یافته باشد. سستی درکار تدارکی که دراثر کم بها دادن بدشمن حاصل میشود، وسراسیمگی که ازترس ازحمله دشمن سر چشمه میگیرد، گرایش های زیانمندی هستند که باید با آنها قاطعانه مبارزه کرد، آنچه که ما لازم داریم عبارتست از روحیه پرشور ولی آرام، کار پر تلاش ولی منظم.
                                             ٣ -  عقب نشینی  استراتژیک
            عقب نشینی استراتژیک اقدام استراتژیک با نقشه ای است که ارتش ضعیف درمقابل حمله دشمن متفوق با در نظرداشت اینکه ازدرهم کوبیدن سریع آن عاجز میماند، بخاطر حفظ قوای خود و یافتن فرصت مناسب برای درهم شکستن دشمن اتخاذ میکند. اما ماجراجویان نظامی با چنین اقدامی جداً مخالفت میورزند و تاکتیک " درپشت دروازه های کشور با دشمن درگیر شدن" را توصیه میکنند. همه میدانند که درمسابقه بکس، مشت زن زیرک غالباً ابتدا قدمی بعقب میرود، درحالیکه حریف جاهلش دیوانه وار باو حمله میکند و ازهمان آغاز تمام فنون خود را بکارمیبرد وغالباً از حریف خود که ابتدا پس کشیده، شکست میخورد. درزمان « شوی هو جوان » آمده است که استاد حون، لین چون را در ملک چای جین بمبارزه میطلبید ومیگوید : " بیا جلو، بیا، یااله بیا جلو!" ولی سرانجام این چون که اول عقب نشته بود، نقطه ضعف حون را پیدا میکند واورا با یک پشت پا نقش زمین میسازد (٢٣).  درعصر"بهاروپائیز" وقتیکه میان ولایتهای لووچی ( ٢٤) جنگ درمیگرفت، شاهزادگان چوان که درولایت لو حکومت میکرد، میخواست قبل از آنکه ارتش چی فرسوده شود، به حمله دست زند، اما تسائو گوی اورا ازاین کار باز داشت. شاهزاده با بکار بردن تاکتیک    " دشمن فرسوده میشود، ما حمله میکنیم"، ارتش چی را درهم شکست. این یک نمونه معروف از تاریخ جنگ چین در غلبه ارتش ناتوان بر ارتشی نیرومند است. یکی ازمورخین چین زوه چیو مین (٢٥) آنرا چنین توصیف میکند : بهنگام بهارارتش چی گوی برما هجوم آورد.شاهزاده سلاح رزم برتن میکرد که تسائوگوی ازاوبارخواست. همسایگان تسائو گوی باوگفتند :  "جنگ کاربزرگان گوشتخواراست.ترا با آن چه کار؟" تسائوگوی در پاسخ گفت : " گوشتخواران ابله اند، دور را نمی بینند." تسائو گوی به پیشگاه شاهزاده باریافت و پرسید : " ای شاهزاده! برای جنگیدن تکیه گاهت چیست؟ " وی پاسخ داد : " من هیچگاه بتنهائی ازپوشاک وخوراک بهره نگرفته ام، همیشه دیگران را با خود سهیم کرده ام. " تسائوگوی گفت :"ای شاهزاده !این الطاف توبه تمام مردم نرسیده است. ملت ازپی تونخواهند آمد.  "شاهزاده پاسخ داد :"من همیشه آن اندازه ازچارپایان، ازپشم وابریشم که عهد کرده بودم، درراه خدایان نثارکرده ام. من همیشه بعهد خود وفا کرده ام. تسائو گوی گفت : " این وفا بعهد اندک تواعتماد خدایان را خلب نخواهد کرد. خدایان خوشبختی و برکت بتو ارزانی نخواهند داد : "با آنکه من توانائی آنرا ندارم که بر دقایق همه دعاوی بزرگ و کوچک وقوف یابم، ولی پیوسته به عدل و داد داوری کرده ام." آنکه تسائو گوی گفت :" این نشانه وفاداری تواست. جنگ توانی آغازیدن. ای شاهزاده! آنگاه که بجنگ میروی، مرا رخست همراهی ده!" شاهزاده اورا برارابه خویش نشاند و بهمراه برد و در چان شائو نبرد آغازید. چون شاهزاده خواست فرمان نواختن کوس را بدهد، تسائو گوی وی را گفت :" هنوز زمان آن فرا نرسیده است!" سه بارازجانب طبل چی طبل کوس نواخته شد. آنگاه تسائوگوی گفت: " اینک زمان فرا رسیده است. " سپاهیان چی پا بفرارنهادند و شاهزاده خواست درپی آنان بتازد. اما تسائوگوی گفت: "هنوززمان آن فرا نرسیده است! "وازارابه خویش فرود آمد تا رد ارابه های دشمن را از نظر بگذراند و سپس که سوارمیشد، بدور نگاه کرد و گفت : " اینک زمان فرا رسیده است."آنگاه تعقیب سپاهیان چی آغاز شد. شاهزاده پس ازپیروزی ازتسائوگوی علت این تاًملات را پرسید و وی چنین پاسخ آورد: "جنگ، کارمردی و دلیری است. نخستین غریو کوس بردلیری میافزاید، دومین از آن میکاهد و سومین آن را میزداید. دشمن را دلیری نماند بود ولی ما سرشار از آن بودیم و ازاینرو پیروز گشتیم. آنگاه که با ولایتی بزرگ درنبرد باشی، بدشواری توانی به حیله وتدبیرآن پی بری. من از کمین دشمن هراسناک بودم وازاینرو رد ارابه های وی را از نظر گذراندم ، دیدم که اثرها درهم شده است. به درفش دشمن نظرافکندم، دیدم که فرود آمده است. پس هنگام آن بود که از پی دشمن بتازیم. " این موردی بود که ولایتی ناتوان در برابر ولایتی توانا ایستادگی کرد. دراین روایت ازتدارک سیاسی قبل از جنگ جلب اعتماد خلق، ازمیدان مناسب جنگ برای گذار به تعرض متقابل چان شئو، ازلحظه مناسب برای آغاز تعرض متقابل وقتیکه دشمن را دلیری نمانده بود و ما سرشارازآن بودیم، از لحظه آغاز تعقیب وقیکه اثر ارابه های دشمن در هم شده و درفش وی فرود آمده بود، صحبت میشود. با آنکه صحبت برسرنبرد بزرگی نیست، اصول دفاع استراتژیک دراین روایت بیان شده است. تاریخ جنگ چین پرازنمونه های پیروزی هائی استکه دراثر بکار بستن این اصول بدست آمده است. درنبرد چن گائوبین ولایتهای چو و حان (٢٦)، نبرد کون یان بین ولایتهای سین وحان(٢٧)، نبرد گوان دوبین ولایتهای یوان شائووتسائو تسائو(٢٨ نبرد چی بی بین ولایتهای اوووی (٢٩)، نبرد ای لین بین ولایتهای او و شو (٣٠)، نبرد فی شوی بین ولایتهای چین و جین(٣١) و غیره درهمه این نبردهای مشهور که دوارتش با دو نیروی نابرابردرمقابل هم قرارمیگرفتند، می بینیم که ارتش ناتوان ابتدا به عقب نشینی دست میزنید و فقط پس ازآنکه دشمن ضربه خود را زد، با ضربه ای کاری براو چیره میگردد و باین طریق پیروز میشود. جنگ ما در پائیز سال ١٩٢٧آغاز شد. درآن موقع ما هیچ تجربه ای نداشتیم. قیام نان چان(٣٢) و قیام گوان جو (٣٣) بشکست انجامیده بودند و در قیام درو پائیزه (٣٤) ارتش سرخ نیز که در منطقه مرزی حو نان - حو به - جیان سی عمل میکرد، چندین بار شکست متحمل شد و به کوهستان چین گان واقع درمرز حو نان جیان سی نقل مکان کرد. در ماه آوریل سال بعد، واحدهائی که پس از شکست قیام نان چان باقی مانده بودند، از راه جنوب حونان به کوهستان جین گان رسیدند. تا ماه مه ١٩٢٨اصول اساسی جنگ پارتیزانی اصولی که خصلتاً ابتدائی ولی با وضعیت آن زمان تطبیق میکرد دیگرتنظیم شده بود. اصول مذکوردر فرمول شانزده هیروگلیفی زیرین بیان میشد: "دشمن پیشروی میکند، ما عقب می نشینیم؛ دشمن مستقرمیشود، ما اورا بستوه می آوریم؛دشمن فرسوده میشود، ما حمله میکنیم؛ دشمن عقب می نشیند، ما اورا تعقیب میکنیم." این فرمول شانزده هیروگلیفی اصول نظامی، قبل ازظهور مشی لی لی سان ازطرف کمیته مرکزی قبول شد. بعدها اصول عملیاتی ما تکامل تازه تری یاقت. در نخستین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" دشمن درمنطقه پایگاهی جیان سی، اصل " جلب دشمن بعمق سرزمیهای خودی" مطرح گردید وبا کامیابی هم بکار برده شد. وقتیکه سومین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن درهم شکسته شد، یک سلسله کامل اصول عملیاتی ارتش سرخ دیگر شکل گرفته بود. این نشان مرحله جدیدی درتکامل اصول نظامی ما بود؛ اصول مذکوراز لحاظ مضمون بسیارغنی شده واز لحظ شکل نیزتغییرات فراوانی دیده بود، بطورعمده دراین مفهوم که اصول مذکور با وجود اینکه از چارچوب های فرمول بندی شانزده هیروگلیفی بیان شده بود. فرمول شانزده هیروگلیفی اصول اساسی عملیات ضد"محاصره وسرکوب" ودومرحله یعنی دفاع استراتژیک وتعرض استراتژیک را دربرمیگرفت ودرزمینه دفاع نیز شامل دو مرحله میشد: عقب نشینی  استراتژیک و تعرض متقابل استراتژیک. آنچه که بعدها بوجود آمد، فقط بسط و توسعه این فرمول بود. معذالک از ژانویه سال ١٩٣٢ببعد، پس از آنکه قطعنامه حزب تحت عنوان « مبارزه برای پیروزی ابتدا دریک یا چند استان پس ازدرهم شکستن سومین عملیات "محاصره وسرکوب "» که حاوی اشتباهات خطیراصولی بود، انتشار یافت، اپورتونیسم  "چپ" به اصول صحیح حمله ورگشتند و سرانجام یک سلسله اصول صحیح را بدور افکندند و بجای آنها یک سلسله باصطلاح "اصول جدید"  یا  "اصول منظم" را که مغایراصول قبلی بود، تنظیم نمودند. ازآن پس اصول قدیم دیگر بعنوان اصول منظم ملاحظه نمیشد بلکه میبایستی بمثابه " روحیه پارتیزانی" طرد گردد. مبارزه با "روحیه پارتیزانی" مدت سه سال تمام ادامه داشت. اول این مبارزه در محیط حکمفرماوی ماجراجوئی نظامی طی شد و درمرحله دوم بسوی محافظه کاری نظامی گرائید و سرانجام در مرحله سوم کار به "فرار طلبی" کشید. فقط در جلسه وسیع بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب در ژانویه ١٩٣٥در زون ای واقع دراستان گوی جو بود که ورشکستگی این مشی اشتباه آمیز اعلام گشت  و صحت مشی پیشین دو باره تاًیید گردید. ولی چقدربرای ما گران تمام شد! رفقائی کا با تمام نیرو بر"روحیه پارتیزانی" میتاختند، چنین استدلال میکردند : جلب دشمن بعمق سرزمین های خودی اشتباه است زیرا که دراین صورت ما مجبوریم سرزمین های وسیعی را از دست بدهیم با آنکه ما درگذشته با بکاربردن این اصول به پیروزی هائی رسیدیم، ولی امروز وضعیت فرق کرده است؟ آیا بهتر نیست که بر دشمن غلبه کنیم بدون آنکه سرزمین خود را از دست بدهیم؟ آیا بهتر نیست که  دشمن را در مناطق خودش و یا در مرزهای بین مناطق او و خودما مغلوب کنیم؟ اصول قدیم دارای هیچ چیز "منظمی" نبودند بلکه فقط شیوه های عمل واحدهای پارتیزانی بودند. اکنون دولت ما ایجاد گردیده و ارتش سرخ ما بصورت ارتش منظم درآمده است.  جنگ ما علیه چانکایشک جنگیست بین دو دولت، بین دوارتش بزرگ. تاریخ نباید تکرارشود، "روحیه پارتیزانی" را باید بکلی بدورافکند. اصول جدید "کاملا ًمارکسیستی" هستند، حال آنکه اصول قدیم ازطرف واحدهای پارتیزانی درکوه ها بوجود آمده اند و درکوه مارکسیسم نیست. اصول جدید در نقطه مقابل اصول قدیم قراردارند وعبارتند از : "یک تن دربرابر ده تن، ده تن دربرابرصد تن، باید با تهور و قاطعیت پیکار کرد، با بهره برداری از پیروزیهای دشمن را تعقیب نمود" ، "حمله درسراسرجبهه ها" ، "تسخیرشهرهای کلیدی" ، " ضربه زدن درآن واحد با دو مشت در دو سمت" وقتیکه دشمن حمله میکرد، شیوه هائی که برضد او بکارمیرفت، ازاین قرار بود: " درپشت دروازه های کشوربا دشمن درگیرشدن" ، "تسلط بردشمن با پیشدستی درضربه زدن" ، "نباید گذاشت که دشمن کاسه وبشقاب ما را بشکند" ، "حتا یک وجب زمین هم نباید ازدست داد" ، " تقسیم قوای خودی به شش ستون"؛این جنگ "نبرد تعین کننده میان انقلاب و راه استعمار" بود؛ جنگی بود مرکب از حملات کوتاه و نا گهانی، جنگ استحکامات، جنگ فرساینده و"جنگ طولانی"؛ سیستم پشت جبهه وسیع وتمرکز مطلق فرماندهی قبول میشد؛ وبالاخره همه اینها به "اسباب کشی" پردامنه منجر گردید. بعلاوه کسیکه این اصول جدید را قبول نداشت، مورد مجازات قرارمیگرفت و براو برچسب "اپورتونیست زده میشد، و غیره. شکی نیست که همه این تئوریها وپراتیکها اشتباه آمیزبودند. این بجز سوبژکتیویسم چیز دیگری نبود و دراوضاع و احوال مساعد بشکل تعصب و جوشش انقلابی خرده بورژوائی ظهور میکرد، اما دراوضاع و احوال سخت با تغییر وضعیت بترتیب به روش "خود را به آب و آتش زدن" و بعداً به محافظه کاری وبالاخره به فرار طلبی منجرمیشد. همه اینها تئوری ها و پراتیک های اشخاص عجول و تازه وارد بودند که از آن هیچ بوئی ازمارکسیسم بمشام نمیرسید؛ اینها همه ضد مارکسیستی بودند.  دراینجا ما فقط به بحث درباره عقب نشینی استراتژیک می پردازیم. این عقب نشینی را در جیان سی "جلب دشمن بعمق سرزمین های خودی" ودرسی چوان "کوتاه کردن خطوط جبهه" مینامیدند.تا کنون هیچیک از تئورسین ها و پراتیسین های گذشته انکار نکرده اند که این رهنمودی است که باید در مرحله آغاز عملیات نظامی از طرف ارتش ناتوانی که در برابر خصمی نیرومند قرار دارد، بکار برده شود. یک کارشناس خارجی میگوید: "در عملیات دفاعی استراتژیک معمولاً باید ابتدا درشرایط نامساعد از نبردهای تعین کننده پرهیز کرد و فقط وقتیکه وضعیت مساعد شد، بدان پرداخت. "این کاملاً درست است و ما نمیخواهیم سخنی برآن بیافزائیم. هدف عقب نشینی استراتژیک عبارتست ازحفظ قوای نظامی و تدارک برای تعرض متقابل. عقب نشینی باینجهت ضروراست که اگر در برابر تعرض خصم نیرومند گامی به عقب ننشینیم، مسلماً حفظ نیروی خود را بخطرمی افکنیم. معذالک سابقاً عده زیادی لجوجانه با عقب نشینی مخالفت میورزیدند  و آنرا "مشی اپورتونیستی دفاع محض" میخواندند.  تاریخ ما نشان داد که این ایرادات آنها بکلی اشتباه آمیزبوده است. ما باید درجریان تدارک برای تعرض متقابل شرایطی را انتخاب و ایجاد کنیم که برای ما مساعد و برای خصم نا مساعد باشد تا بتوانیم قبل از آنکه بمرحله تعرض متقابل وارد شویم، تغییری در تناسب قوای طرفین بوجود آوریم. آنطور که تجارب پیشین ما نشان میدهند، قبل از آنکه بتوانیم بگوئیم اوضاع برای ما مساعد و برای خصم نامساعد شده است و قبل ازآنکه بتوانیم به تعرض متقابل رو بیاوریم ، باید بطور کلی در مرحله عقب نشینی لااقل دو شرط ازشروط زیرین را تاًمین کنیم. این شروط عبارتند از:  ١ اهالی بارتش سرخ کمک فعال برسانند؛ ٢ زمین برای عملیان مناسب باشد؛ ٣ کلیه نیروهای ارتش سرخ متمرکز باشند؛  ٤ نقاط ضعف دشمن کشف شده باشد؛ ٥ -  دشمن به فرسودگی روحی و جسمی دچار شده باشد؛ ٦ دشمن به اشتباه برانگیخته شده باشد. شرط   نخستین یعنی کمک  فعال  اهالی  برای  ارتش  سرخ  از همه مهمتر است. این شرط بمعنی وجود منطقه پایگاهی است. با تاًمین این شرط بآسانی میتوان شرط چهارم ، پنجم و ششم را نیز تاًمین یا پیدا کرد. بنابر این وقتیکه دشمن به تعرض پردامنه دست میزند، ارتش سرخ معمولا ً از نواحی سفید بمناطق پایگاهی عقب می نشیند زیرا اهالی این مناطق در مبارزه علیه ارتش سفید به فعلانه ترین وجهی از ارتش سرخ پشتیبانی میکنند. دردرون یک منطقه پایگاهی میان نواحی مرزی و نواحی مرکزی تفاوم هست؛ اهالی نواحی مرکزی برای جلوگیری ازدرزکردن اطلاعات بدشمن، برای کارهای اکتشافی، حمل و نقل و شرکت در نبرد از اهالی نواحی مرزی مناسب ترند. از این جهت وقتیکه ما علیه اولین، دومین و سومین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن در جیان سی می جنگیدیم، "نقطه انتهای عقب نشینی " را همیشه در مناطقی انتخاب میکردیم که شرط اول، یعنی پشتیبانی اهالی، ازهمه جا بهتر و یا نسبتاً خوب تاًمین شده بود. عملیات ارتش سرخ بعلت وجود این ویژگی که ما دارای مناطق پایگاهی هستیم با عملیات جنگی عادی فرق بسیار دارد. علت اصلی اینکه دشمن ناچار شده است بجنگ استحکامات دست بزند، نیزهمین است.  یکی ازمزایای عملیات در خطوط داخلی این استکه این عملیات برای ارتشی که درحال عقب نشینی است، امکان انتخاب زمین مساعد و مطلوب و تحمیل اراده بارتش مهاجم را فراهم می آورد.هرارتش ضعیف برای غلبه برارتشی قوی نمیتواند نسبت به انتخاب زمین مناسب بی علاقه باشد. ولی این شرط پشتیبانی اهالی است. شرط بعدی وجود دشمنی زخم پذیراست ، مثلا ً دشمنی که فرسوده و یا مرتکب خطائی شده باشد وستونی ازدشمن که درحال پیشروی است و دارای قدرت جنگی نسبتاً کم می باشد، در صورت فقدان این شروط، ولواینکه زمین عالی هم دراختیار باشد، اجباراً باید از آن صرفنظر کرد و برای تاًمین شروط مطلوب همچنان به عقب نشینی ادامه داد. درمناطق سفید ازنظر زمین مناسب کمبودی نیست، ولی شرط مساعد پشتیبانی اهالی وجود ندارد. درصورتیکه شروط دیگرهنوز تاًمین یا کشف نشده باشد،  برای ارتش سرخ چاره ای جزعقب نشینی بمناطق پایگاهی باقی نمی ماند. تفاوتهائی نظیر فرق بین مناطق سفید و مناطق سرخ، در خطوط کلی نیز میان نواحی مرزی و نواحی مرکزی پایگاهها وجود دارد. علی الاصول کلیه نیروهای ضربتی ما، باستثناً واحد های محلی و نیروهائی که ماًمور تثبیت کردن دشمنند، باید متمرکز شوند. هنگامیکه ارتش سرخ بدشمنی که در حال دفاع استراتژیک است، حمله میبرد، معمولاً قوای خود را پخش میکند و برعکس، وقتیکه دشمن به تعرض پردامنه دست میزند، به "عقب نشینی بسوی مرکز" روی میآورد. نقطه انتهای این عقب نشینی عموماً در بخش مرکزی مناطق پایگاهی انتخاب میشود، ولی گاهی نیز باقتضای وضعیت در بخشهای مقدم یا عقبی مناطق پایگاهی قرارمی گیرد. ازاین طریق یک چنین عقب نشینی بسوی مرکزاست که تمام نیروهای عمده ارتش سرخ میتوانند کاملا ً متمرکز شوند. شرط ضرور دیگری که ارتش ضعیف در نبرد با ارتش قوی باید مراعات کند، این است که واحدهای ضعیف دشمن را بیابد و بآنها حمله ور گردد. ولی ما درآغاز تعرض دشمن معمولا ً نمیدانیم که در میان ستونهای دشمن که در حال پیشروی اند، کدام یک نیرومندترین و کدام یک کمتر نیرومند است، کدامیک ضعیف ترین و کدامیک کمتر ضعیف است؛ ازاینرو یک پروسه اکتشافی ضروراست. برای نیل بدین هدف اغلب باید وقت زیاد صرف شود. این نیز دلیل دیگری است بر ضرورت عقب نشینی استراتژیک. اگر دشمن مهاجم از نظر تعداد و قدرت برما برتری زیادی داشته باشد، ما فقط وقتی میتوانیم تغییری در تناسب قوا بوجود آوریم : که دشمن تا عمق مناطق پایگاهی ما نفوز کند و مزه تمام تلخی های آنرا بچشد، همانطور که رئیس ستاد یکی از تیپهای چانکایشک درحین سومین عملیات "محاصره وسرکوب" اشاره کرد: "چاقهای ما لاغرشده اند ولاغرهای مانزدیک بموت"، ویا بقول چن مین شو، فرمانده کل ستون غربی ارتش ماًمور "محاصره وسرکوب" گومیندان: "ارتش ملی همه جا در تاریکی کورمال کورمال راه میجوید، حال آنکه ارتش سرخ پیوسته در روشنائی کامل روان است". در چنین موقعی ارتش دشمن با اینکه نیرومند است ، سخت تضعیف میگردد؛ سربازانش خسته و فرسوده میشوند، روحیه اش خراب میشود و بسیاری از نقاط ضعفش عیان میگردد. ارتش سرخ بر عکس ،با وجود اینکه ضعیف است، قوای خود را حفظ میکند، نیرومیگیرد و با خیال آسوده درانتظار دشمن فرسوده می نشیند. در چنین لحظه ای عموماً برقراری نوعی تعادل بین دو طرف و یا تغییر تفوق مطلق دشمن به تفوق نسبی و تغییر ضعف نسبی ممکن میگردد و حتا در بعضی مواقع ممکن است که دشمن از ما ضعیف تر شود و ما بر او تفوق یابیم. ارتش سرخ درسومین ضد "محاصره وسرکوب" دشمن درجیان سی تا آخرین حد ممکن (برای تمرکزدربخش عقبی منطقه پایگاهی) عقب نشست؛ واگر چنین نمیکرد، نمیتوانست بردشمن غلبه کند، زیرا درآنموقع قوای ماًمور " محاصره وسرکوب" دشمن متجاوزازده برابر قوای ارتش سرخ بود. وقیکه سون زی میگوید:  "بپرهیزاز دشمنی که شرشاراز روحیه است، بکوب دشمنی را که فرسوده و درحال عقب نشینی است"، منظورش این است که باید دشمن را روحاً و جسماً فرسوده ساخت تا ازتفوق وی کاسته شود.آخرین هدف عقب نشین عبارتست از برانگیختن دشمن بارتکاب اشتباه و با گشف اشتباه ویو باید دانست که فرمانده دشمن هر قدر هم که کاردانباشد، ممکن نیست طی دوره ای نسبتاً طولانی مرتکب اشتباه نشود؛ بدین جهت ما همیشه امکان داریم از فرستی که دشمن باشتباه خود بما میدهد، استفاده کنیم. دشمن نیز همانطور که ما گاهی دچار اشتباه میشویم و باو امکان استفاده از آنرا میدهیم، مرتکب اشتباه میشود. بعالاوه، ما میتوانیم عمداً طوری عمل کنیم که دشمن را باشتباه بیاندازیم، مثلا ً کاری کنیم که سون زی آنرا "ایجاد توهم" نامیده است، یعنی " بظاهردرشرق مانورکنیم ولی درواقع درغرب حمله کنیم". با چنین عملی، دیگر نقطه انتهای عقب نشینی نمیتواند محدود به ناحیه معینی شود. بعضی مواقع پس از آنکه ما بناحیه مورد نظر خود عقب نشینی کردیم ولی هنوز امکان استفاده از فرصت را نیافته ایم، مجبوریم باز هم کمی بیشترعقب بنشینیم ومنتظرباشیم که دشمن بما چنین فرصتی را بدهد. بطورکلی اینها هستند شروط مساعدی که ما درجریان عقب نشینی درانتظارش هستیم. البته این بمعنی آن نیست که برای آغاز تعرض متقابل باید منتظر حصول همه این شروط شد. وجود کلیه این شروط دریک زمان نه ممکن است و نه لازم. اما ارتشی ضعیف که درخطوط داخلی علیه دشمنی قوی عمل میکند، باید برحسب وضع موجود دشمن در صدد تاًمین برخی از شروط ضروربرآید. هرنظری که درمخالفت با این نکته ابراز شود، نادرست است. درتعین نقطه انتهای عقب نشینی باید وضعیت عمومی را مبداء قرارداد. تعین محلی که فقط از نظر وضعیت خاص برای کذر به تعرض متقابل مساعد بنظر برسد، ولی از نظروضعیت عمومی مزیتی نداشته باشد، نادرست است. زیرا درآغاز تعرض متقابل باید تغییراتی را که بعداً در وضعیت پدید می آید، بحساب آورد و بعلاوه تعرض متقابل ما همیشه در آغاز جنبه جزئی و محدود دارد. گاهی لازم میشود که نقطه انتهای عقب نشینی را در بخش مقدم منطقه پایگاهی معین کنیم، کما اینکه طی دومین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" در منطقه مرزی شنسی گان سو چنین کردیم. گاهی بهتر است که نقطه انتهای عقب نشینی را دربخش مرکزی منطقه پایگاهی معین کنیم، همانطور که درموقع نخستین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درجیان سی معین کردیم. بالاخره گاهی باید نقطه انتهای عقب نشینی را دربخش عقبی منطقه پایگاهی قرارداد، ماند سومین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" در جیان سی. درتمام این موارد پس از آنکه وضعیت خاص را در ارتباط با وضعیت عمومی بررسی کردیم ، تصمیم برای تعیین نقطه انتهای عقب نشینی اتخاذ گردد. ارتش ما درجریان پنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درجیان سی به هیچوجه درفکرعقب نشینی نبود زیرا نه وضعیت خاص را درنظرگفته بود ونه وضعیت عمومی را. این عمل واقعاً نشانه شتابزدگی و بیفکری بود. هر وضعیتی از این سلسله عوامل مختلف تشکیل میشود؛ از این جهت هنگام بررسی ارتباط میان وضعیت خاص و وضعیت عمومی باید از این نقطه حرکت کنیم که آیا عوامل طرفین متخاصم که در وضعیت خاص و عمومی منعکس میگردند، تا حدودی برای گذار ما به تعرض متقابل مساعدند یا نه. بطور کلی در منطقه پایگاهی سه نوع نقطه انتهای عقب نشینی میتوان تشخیص داد : نقاطی  که  در بخش مقدم، یا دربخش مرکزی، و یا در بخش عقبی  آن  واقع اند. ولی آیا  این  بمعنای  آن است که ما ازعملیات درنواحی سفید بکلی صرفنظرکرده ایم؟ نه.ما فقط وقتی ازعملیات درنواحی سفید صرفنظر میکنیم که مجبورباشیم با عملیات پردامنه "محاصره وسرکوب" دشمن سرو کار پیدا کنیم. فقط در صورت نابرابری مشهود بین قدرت ما و دشمن است که ما طبق اصل حفظ قوای خودی و درانتظار لحظه مناسب برای درهم شکستن دشمن نشستن، عقب نشینی بسوی مناطق پایگاهی و جلب دشمن بعمق سرزمین های خودی را توصیه میکنیم، زیرا تنها از این طریق است که ما میتوانیم شروط مساعدی برای تعرض متقابل خویش تاًمین و یا پیدا کنیم. اگروضعیت آنقدر وخیم نباشد ویا بعکس اگر وضعیت چنان وخیم باشد که بارتش سرخ حتا امکان آغاز تعرض متقابل درمنطقه پایگاهی را هم ندهد ویا اگرتعرض متقابل بموفقیت نیانجامد وبرای تغییراوضاع ادامه عقب نشینی لارم بنظر رسد، درآن صورت ما باید بپذیریم لااقل درتئوری که انتهای عقب نشینی، علیرغم تجربه بسیار کم ما دراین زمینه ، میتواند درنواحی سفید معین شود. نقاط انتهای عقب نشینی در نواحی سفید را نیز بطور کلی میتوان به سه نوع پایکاهی؛٣ درعقب منطقه پایگاهی.اینک مثالی برای نوع اول: درجریان نخستین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درجیان سی، اگر ارتش سرخ دچارانشعاب نمیگشتند، یعنی درمسئله دشواری که مشی لی لی سان و گروه آ ب  (٣٥) بوجود آورند، احتمالاً  میتوانستیم نیروهای خود را درمثلث جی ان، نان فون و جان شومتمرکز کنیم وبه تعرض متلابل بپردازیم. زیرا قوای دشمن که درآن موقع بین رودخانه های گان وفو پیشروی میکرد، آنقدرها ازارتش سرخ قوی ترنبود (هزاران تن درمقابل چهل هزارتن). وبا آنکه شرط پشتیبانی اهالی باندازه شرط منطقه پایگاهی خوب نبود، معذالک وضع زمینی که برای عملیات دراختیار داشتیم، مساعد بودو بعلاوه ما میتوانستیم نیروهای دشمن را که با ستونهای منفرد پیش میرفتند، یکایک درهم بشکنیم. اینکه مثالی برای نوع دوم :درموقع سومین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" در جیان سی اگر تعرض دشمن آنقدر پردامنه نمی بود، اگر یکی از ستونهای دشمن از جیان نین، لی چوان و تای نین واقع درمرز فو جیان جیان سی پیشروی میکرد و اگرآن ستون چندان قوی نمی بود و ارتش ما میتوانست باو حمله کند، در آنصورت ارتش سرخ نیز احتمالا امکان می یافت نیروهای خود را درناحیه سفید درغرب فوجیان متمرکزسازد و بدون آنکه برای رسیدن به ژوی جین و سپس به سین گوه مجبور باشد پیچ بزرگی بمسافت هزار لی بزند، نخست آن ستون را درهم شکند. و بالاخره مثالی برای نوع سوم : درحین همین سومین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درجیان سی اگر نیروهای عمده دشمن نه بسمت غرب بلکه بسمت جنوب حرکت میکردند، ممکن بود ما مجبور میشدیم تا منطقه حوی چان سیون او- ان یوان (سرزمین سفید) عقب نشینی کنیم تا آنکه دشمن را بازهم بیشتر بجنوب بکشانیم؛ درچنین صورتی ارتش سرخ میتوانست ازجنوب بشمال نبرد کنان به عمق منطقه پایگاهی واقع درشمال مسلماً چندان زیاد نبودند. اما آنچه دربالا گفت شد، همگی مثالهای فرضی هستندکه مبتنی برتجارب واقعی نبوده وبیشترموارد استثنائی میباشند که نباید بمثابه اصول عام تلقی شوند. وقتیکه دشمن بعملیات پردامنه "محاصره وسرکوب" دست میزند، قاعده عمومی باید این باشد که وی را بعمق سرزمینهای خودی جلب کنیم وخود به مناطق پایگاهی عقب نشسته  و درآنجا عملیات جنگی را دنبال کنیم زیرا این مطمئن ترین شیوه برای درهم شکستن تعرض دشمن است. کسانی که مدعی هستند باید "درپشت دروازه های کشور با دشمن درگیر شد" ، بمخالفت با عقب نشینی استراتژیک برمیخیزند و مخالفت خود را اینطور توجیه میکنند که گویا عقب نشینی باعث از دست دادن سرزمین میشود، به اهالی خسارت وارد میسازد (باصطلاح " دشمن می آید و کاسه و بشقاب ما را میشکند") و درخارج از مناطق ما تاًثیر نامطلوب میگذارد. آنها در جریان پنچمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" چنین استدلال میکردند : هربارکه ما قدمی بعقب برداریم، دشمن استحکامات خود را یک قدم جلوتر میکشد بطوریکه مناطق پایگاهی ما روز بروز کوچکتر میشوند و ما دیگرامکانی نخواهیم داشت که سرزمین های از دست رفته خود را باز ستانیم. اگر جلب دشمن بعمق سرزمین های خودی در گذشته بنفع ما تمام شد، ولی در پنجمین عملیات "محاصره وسرکوب" که طی آن دشمن به جنگ استحکامات توسل جست، بیفایده ازکاردرآمد. آنها باز میگفتند یگانه راه مبارزه علیه پنجمین عملیات دشمن، تقسیم نیروها برای مقاومت وحملات کوتاه و ناگهانی بر دشمن است. پاسخ بهمه این نظریات آسان است،تاریخ ما دیگر بآنها پاسخ دادهاست. درمورد ازدست دادن زمین باید گفت که اغلب فقط با ضرر کشیدن است که میتوان ازضررکشیدن مصون ماند. قاعده این است: "برای گرفتن باید قبلاً داد". اگرآنچه  که ما ازدست میدهیم سرزمین باشد وآنچه که بدست میآوریم پیروزی بردشمن باضافه بازستاندن سرزمینهای خودی وتوسعه آنها باشد، آنوقت واقعاً معامله پرسودی کرده ایم. درمعاملات تجاری اگر خریداری مقداری پول از دست ندهد، نمیتواند کالائی بدست آورد؛ و برعکس، فروشنده اگرکالای خود را از دست ندهد، نمیتواند پولی بدست آورد. خساراتی که درهر جنبش انقلابی وارد می آید، خرابی است، و آنچه که بدست می آید آبادانی است درجهت ترقی واعتلاء. انسان درخوابیدن وآرمیدن وقت ازدست میدهد ولی برای کارفردا ازنونیرو میگیرد. اگرابله ای این نکته را نفهمد و ازخوابیدن اعتراض کند؛ روز دیگرهیچ نیروئی نخواهد داشت؛ واین واقعاً معامله پرضرری است.  درست بهمین علت بود که ما درپنجمین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن ضرر دیدیم. درنتیجه اعراض از تسلیم بخشی ازسرزمینهای خودی، همه آنها از دست رفت.  حبشه نیز بعلت اینکه با سر بدشمن حمله میکرد، تمام خاک کشور خود را از دست داد، اگر چه این یگانه علت شکست آن نبود. این حقیقت درمورد خسارات وارده بمردم نیز صادق است. اگر شما نگذارید که طی مدتی کوتاه کاسه و بشقاب یعنی از خانه های مردم شکسته شود، حتماً با عث شکستن کاسه و بشقاب تمام مردم طی مدت کوتاهی پدید می آید، بترسید، آنگاه ناگزیرباید بهای آنرا با تحمل تاًثیرات نا مطلوب سیاسی دردوران طولانی پرداخت. اگر بلشویکهای روسیه پس ازانقلاب اکتبرطبق نظر"کمونیستهای چپ" عمل میکردند و ازعقد قرارداد صلح با آلمان سرباز میزدند، شوروی نوزاد با خطرمرگ زود رس موجه میشد (٣٦). این نظرات چپ روانه بظاهر انقلابی ازبیماری انقلابیگری روشنفکران خرده بورژوازی وهمچنین ازمحافظه کاری کوته نظرانه دهقانان بمثابه مولدین خرده پا سر چشمه میگیرد. این افراد دربرخورد با مسایل فقط جزء را می بیند و قادرنیستند نظری جامع به کل بیفکنند.  آنها نمی خواهند مصالح امروز را بامصالح فردا ومنافع قسمی را با منافع کلی پیوند دهند، بلکه مثل کنه بچیزهای قسمی و موقتی می چسپند. بدهی است که باید بآن وضعیت قسمی و زمان معین که در شرایط مشخص موجود برای وضعیت عمومی و سراسر دوره جاری مساعد بنظر میرسد، و بویژه دارای اهمیت تعیین کننده است، محکم چسپید، والا ما ازهواداران جریان خود بخودی و قضا وقدری خواهیم شد. ازاین جهت است که عقب نشینی باید دارای نقطه انتها باشد. اما بهیچوجه نباید کار خود را با نظریات کوته بینانه مولدین خرده پا دمساز کرد. ما باید خردمندی ودریت بلشویکی را کسب کنیم. دید چشم ما بتنهائی کافی نیست، به دوربین ومیکروسکوپ احتیاج است. اسلوب مارکسیستی دوربین ومیکروسکوپ ما درزمینه سیاسی ونظامی است. البته عقب نشینی استراتژی متضمن دشواریهائی است. انتخاب لحظه شروع عقب نشینی، انتخاب تقطه انتها، کارتوضیحی سیاسی درمیان کادرها ومردم همه اینها مسایل دشواری هستند که باید حل شوند. مسئله تعیین لحظه شروع عقب نشینی مسئله بسیارمهمی است. اگردرجریان نخستین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" دشمن درجیان سی عقب نشینی ما درست بموقع شروع نمیشد، باین معنی که اگرعقب نشینی مابتاًخیر میافتاد، لااقل دراندازه پیروزی ما تاًثیر میگذاشت. البته عقب نشینی قبل ازموقع ویا عقب نشینی بعد ازموقع هردو ضروهائی همراه دارند، ولی بطورکلی زیان دومی بیش ازاولی است. عقب نشینی بموقع که بما امکان میدهد ابتکار عمل را تماماً بدست بگیریم، پس از رسیدن به نقطه انتهائی عقب نشینی بما فوق ا لعاده کمک میکند تا صفوف خود را تقویت کنیم،با خیال آسوده درانتظاردشمن فرسوده بنشینیم وبتعرض متقابل روی آوریم. وقتیکه اولین، دومین و چهارمین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن را درجیان سی درهم می شکستیم، با اطمینان و بدون شتابزدگی با دشمن برخورد میکردیم. فقط در جریان سومین عملیات بعلت اینکه ارتش سرخ انتظار نداشت دشمن پس از شکست سنگینی که دومین عملیات متحمل شده بود، باین سرعت حمله جدیدی را برپا کند ( دومین عملیات ما ضد "محاصره و سرکوب" در٢٩ مه سال ١٩٣١پایان یافت و چایکایشک از روز اول ژوئیه همانسال سومین عملیات "محاصره و سرکوب" خود را آغاز کرد) ، مجبور شد با عجله از بیراهه گذشته و نیروی خود را متمرکز سازد و بدین جهت بود که خسته وکوفته شد. زمان شروع عقب نشینی درست مانند زمان آغاز مرحله تدارک عقب نشینی که قبلاً از آن سخن رفت، باید براساس اطلاعات لازم بدست آمده و براساس ارزیابی وضعیت عمومی ما و دشمن انتخاب گردد.  تا زمانیکه کادرها و اهالی تجربه نیافته اند و تا زمانیکه نفوز کلام و رهبری نظامی بآن درجه نرسیده استکه رهبری بتواند اخذ تصمیم عقب نشینی استراتژیک را در دست چند نفر یا حتا یک نفر متمرکز سازد که در عین حال از اعتماد کادرها  هم برخوردار باشد، اقناع کادرها و اهالی از وظایف فوق العاده دشوار است. اگر ما در آغاز نخستین و چهارمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" و درتمام مدت پنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" دراین مورد با مشکلات عظیمی برخوردیم، بآن علت بود که کادرهای ما فاقد تجربه بودند وبه عقب نشینی استراتژیک اعتقاد نداشتند.طی نخستین عملیات ضد"محاصره وسرکوب"، کادرها تحت تاًثیرمشی لی لی سان، تا زمانیکه قانع نشده بودند، مخالف عقب نشینی وموافق حمله بودند. درجریان چهارمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" کادرها تحت تاًثیرماجراجوئی نظامی بمخالفت با تدارک عقب نشینی استراتژیک برخواستند ودرپنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب"ابتدا درنظرات ماجراجویانه نظامی پافشاری کردند نظراتی که مخالفت جلب دشمن بعمق سرزمین های خودی بود ولی بعداً طرفدارمحافظه کاری نظامی شدند. هوادارن مشی جان گوه تائو نمونه دیگری هستند که عدم امکان ایجاد پیگاه در نواحی مسکونی تبتی ها و حوی ها (٣٧) را قبول نداشتند تا اینکه بالاخره سرشان بسنگ خورد و تسلیم شدند. تجربه برای کادرها ضروریست وشکست واقعاً مادرپیروزی است. ولی ازتجربه دیگران نیز باید با تواضع تمام آموخت. اگر کسی بخواهد منتظر باشد همه چیز را خودش تجربه کند، ودرغیراین صورت درنظرات خود عناد ورزد واز پذیرفتن تجربه دیگران سرباز زند، به ناب ترین شکلی "امپریسم تنگ نظرانه" دچار خواهد شد. جنگ ما از این برخورد کم صدمه ندیده است. بی اعتمادی اهالی به عقب نشینی استراتژیک که ازبی تجربگی آنها ناشی میشد، هیچگاه باندازه دوره نخستین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درجیان سی نبود. درشهرستانهای جی ان،  سین گوه و یون فون سازمانهای محلی حزب و توده های مردم همگی درآن موقع با عقب نشینی ارتش سرخ مخالف بودند،ولی پس ازآنکه درنخستین عملیات ضد"محاصره وسرکوب" تجربه بدست آوردند، این مسئله طی چندین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" بعدی دیگراصلاً مطرح نشد. همه فهمیدند که از دست دادن زمین مناطق پایگاهی و رنج مردم موقتی است. همه اطمینان یافتند که ارتش سرخ میتواند عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن را درهم شکند. اما ایمان خلق تا اندازه  زیادی وابسته بایمانی است که کادرهای ما پیدا میکنند. ازاین جهت وظیفه عمده و مقدم ما عبارتست ازاقناع کادرها. هدف عقب نشینی استراتژیک فقط گذاربه تعرض متقابل است وعقب نشینی استراتژیک فقط نخستین مرحله دفاع استراتژیک محسوب میشود. حلقه تعیین کننده  درهمان  استراتژی این است که آیا درمرحله بعدی یعنی درمرحله تعرض متقابل پیروزی میتواند بدست آید یا نه.
 ٤ تعرض متقابل استراتژیک
            برای درهم شکستن تعرض دشمنی که از تفوق مظلق برخوردار است، باید در مرحله عقب نشینی استراتژیک وضعیتی بوجود آورد که برای ما مساعد و برای دشمن نامساعد باشد و با وضعیت موجود درآغاز تعرض دشمن فرق کند، و چنین وضعیتی دراثر وجود شروط مختلفی پدید میآید و ما در بالا در باره همه آنها صحبت کردیم. ولی وجود این شروط و وضعیتی که برای ما مساعد و برای دشمن نامساعد باشد، بآن معنا نیست که دشمن را درهم شکسته ایم. شروط و وضعیت مذکور، پیروزی ما وشکست دشمن را ممکن میگردانند، ولی خود بهیچوجه تحقق پیروزی یا شکست نیستند؛ شروط و وضعیت مذکور تا کنون به هیچیک ازارتشهای متخاصم پیروزی یا شکست واقعی نبخشیده اند. برای آنکه پیروزی یا شکست به واقعیت مبدل شود، باید بین دوارتش نبردی تعیین کننده درگیرد.فقط نبرد تعیین کننده میتواند این مسئله را حل کند که کدام ارتش پیروزمند و کدام ارتش مغلوب است. چنین است تمام وظیفه مربوط به مرحله تعرض متقابل استراتژیک. تعرض متقابل پروسه ای است طولانی ومهیج ترین، پرتکاپوترین ودرعین حال مرحله نهائی عملیات تدافعی را تشکیل میدهد. منظورازدفاع فعال علی الاصول چنین تعرض متقابل استراتژیک است که ماهیتاً نبردی تعیین کننده است. این شروط واین واقعیت نه تنها درمرحله عقب نشینی استراتژیک بلکه در طول مرحله تعرض متقابل نیزهمچنان فراهم می آید. ولی آنها درمرحله تعرض متقابل از لحاظ شکل و خصلت کاملاً با مرحله عقب نشینی استراتژیک یکسان نیستند. آنچه که ممکن است از لحاظ شکل و خصلت درهردو مرحله یکسان بماند، فی المثل کوفتگی وکاهش روزافزون قوای دشمن است که این خود ادامه وضعی است که درمرحله قبلی گذشت.ولی پیدایش شروط و وضعیت کاملا ً جدید جبری است. مثلا ً وقتیکه دشمن متحمل یک یا چند شکست میشود، شروطی که برای ما مساعد و برای دشمن نامساعد است، دیگر به خستگی قوای دشمن محدود نمیگردد، بلکه عامل جدیدی بآن اضافه میشود که همان شکست دشمن است. وضعیت نیز دستخوش تعغییرات جدید میشود. وقتیکه ارتش دشمن بمانورهای نامنظم دست میزندو بیحساب ونسنجیده حرکت میکند، تباسب قوای ارتش طرفین طبیعتاً مثل سابق ثابت نمیماند. ولی اگراین دشمن نباشد بلکه قوای ما باشد که دچار یک یا چند شکست شده است، درآن صورت شروط و وضعیت در جهت دیگری تعغییر می یابد. بعبارت دیگر شرایط نامساعد کاهش خواهد یافت، در حالیکه بعکس شرایط نامساعد برای ما ظاهر خواهد شد و حتا رو به افزایش خواهد نهاد. این نیز پدیده کاملا ً نوی است که با پدیده هائی که قبلا ً دیدیم، تفاوت دارد. شکست هریک از طرفین مستقیماً و سریعاً منجر باین خواهد شد که طرف مغلوب برای خروج از وضعیت خطرناک، برای رهائی از شروط و وضعیت جدیدی که بحال وی نامساعد ولی بحال خصم مساعد است، برای ایجاد مجدد شروط و وضعیتی که بحال وی مساعد ولی بحال خصم نامساعد است، به کوشش های تازه ای دست زند تا اینکه بتواند دشمن را تحت فشار قراردهد. تلاش طرف غالب درست عکس تلاش طرف مغلوب است. طرف غالب نهایت سعی را میکند بردامنه پیروزیهای خود بیافزاید، برخصم خسارات بازهم بزرگتری وارد آورد، شرایط و وضعیتی را که برای خودش مساعد است، بسط و توسعه دهد ودرعین حال تلاش دشمن را برای رهائی از شرایط نامساعد و تغییر وضعیت خطرناک خنثی کند. بنابراین، مبارزه درمرحله تعیین کننده برای هردو طرف حادترین، بغرنج ترین، متغیرترین ودرعین حال دشوارترین وسخت ترین نبرد های تمام دوران جنگ وبا تمام عملیات اپراتیواست وازنقطه نظر فرماندهی، حساس ترین لحظه محسوب میشود. درمرحله تعرض متقابل مسایل بسیاری مطرح میشود که مهمترین آنها عبارتند از: آغاز تعرض متقابل، تمرکز قوا، جنگ متحرک، جنگ زود فرجام و جنگ نابود کننده. اصولی که برای حل این مسایل بکار میروند، چه درتعرض متقابل و چه درتعرض، ماهیتاً متفاوت نیستند. در این مفهوم میتوان گفت که تعرض متقابل خود تعرض است.معذالک تعرض متقابل درست با تعرض یکسان نیست. اصول تعرض متقابل وقتی بکار میرود که دشمن در حال تعرض باشد. اصول تعرض وقتی بکارمیرود که دشمن درحال دفاع باشد. دراین مفهوم بین تعرض متقابل و تعرض تفاوت هائی دیده میشود. بدین دلیل، اگر چه در فصل حاضر که مربوط به دفاع اشتراتژیک است، ضمن مطالعه تعرض متقابل مسایل گوناگون عملیاتی مورد برسی قرارگرفته اند واگرچه برای جلوگیری ازاطاله کلام درفصل تعرض استراتژیک بمسایل دیگر پرداخته خواهد شد، معهذا درموقع استفاده عملی از تعرض مبقابل و تعرض نباید نقاط تشابه و تفاوت های آنها را از نظر دور داشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر