٥- آغاز تعرض متقابل
مسئله آغازتعرض متقابل، مسئله "نخستین نبرد" یا "نبرد مقدماتی" است. بسیاری ازکارشناسان نظامی بورژوازی توصیه میکنند که باید نسبت به "نخستین نبرد"، چه درموقع دفاع استراتژیک وچه درمورد تعرض استراتژیک و بویژه درموقع دفاع ، با احتیاط برخورد کرد. ما نیزدر گذاشته این نکته را جداً یادآور شدیم. عملیاتی که برضد پنج عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن در جیان سی بعمل آمد، تجربه سرشاری بما بخشید که برسی و مطالعه آن خالی از فایده نیست. دشمن در نخستین عملیات "محاصره و سرکوب" با نیروئی تقریباً برابر صدهزار نفر از خط جی ان – جیان نین درهشت ستون از شمال بجنوب علیه منطقه پایگاهی ارتش سرخ پیش می آمد. درآن موقع ارتش سرخ تقریباً چهل هزار نفر داشت ودرناحیه حوان پی– سیائو ازشهرستان نین دو واقع دراستان جیان سی متمرکز بود.
وضعیت ازاین قرار بود:
١– قوائی که ماًمور"سرکوبی" بود، ازصدهزار نفرتجاوز نمیکرد وبعلاوه هیچ یک ازآنها جزو سپاهیان شخصی چانکایشک نبود وازاین جهت وضعیت عمومی نیززیاد وخیم نبود. ٢– لشکر دشمن بفرماندهی لوه لین که دفاع ازجی ان را برعهده داشت، در ساحل مقابل درمغرب رود خانه گان مستقر بود.٣ – سه لشگر دشمن تحت فرماندهی گون بین فان، جان هوی زان وتن دائو یوان بطرف ناحیه فوتیان، دونگو، لون گان و یوان تو واقع در جنوب شرقی جی ان و شمال غربی نین در پیشروی کرده و آن ناحیه را اشغال نموده بودند. نیروهای عمده جان هوی زان در لون گان و نیروهای عمده تن دائو یوان دریوان تو مستقر بودند. نظر به اینکه اهالی فو تیان و دون گوکه توسط گروه آ – ب – اغفال شده بودند موقتاً به ارتش سرخ اعتماد نداشتند وحتا نسبت بآن خصومت می ورزیدند، مناسب نبود که دو محل مذکور بعنوان صحنه عملیات انتخاب شود. ٤ - لشگردیگر دشمن بفرماندهی لیو هه دین در مسافت خیلی دوری در جیان نین واقع درمناطق سفید فو جیان مستقر بود، احتمال نمیرفت که وارد جیان سی شود.٥ – دو لشگردیگر دشمن تحت فرماندهی مائو بین وین وسیو که سیان به بخش تو پی، لوه کو و دون شائو واقع بین گوان چان ونین دو وارد شده بودند. تو پی منطقه سفید ولوه کو ناحیه پارتیزانی بود. دون شائو محل عناصر گروه – آ – ب – بود و اطلاعات آسانی میتوانست از آنجا بخارج درز کند. بعلاوه، اگر ما به مائو بین وین وسیو که سیان حمله میبردیم و سپس بطرف مغرب می پیچیدیم، سه لشگر دشمن بفرماندهی جان هوی زان، تن دائو یوان و گون بین فان که درمغرب مستقر بودند، ممکن بود بهم بپیوندند وغلبه برآنها دشوارمیشد و ما نمیتوانستیم مسئله را بطور نهائی حل کنیم.٦ – لشگر جان هوی زان ولشگر تن داو. یوان که نیروهای عمده ارتش ماًمور"محاصره وسرکوب" را تشکیل میدادند، از سپاهیان شخصی لودی پین، فرمانده کل ارتش ماًمور"محاصره وسرکوب" و استاندار جیان سی بودند. و درعین حال جان هوی زان فرمانده کل جبهه بود. نابود ساختن این دو لشگر عملا ً بمعنای درهم شگستن عملیات "محاصره وسرکوب" بود. هریک ازاین دو لشگر تقریباً چهارده هزارنفر سرباز داشت. وضمناً لشگر جان هوی زان دردو نقطه مستقر شده بود بطوریکه هر دفعه که ما بیکی ازاین دو لشگر حمله میکردیم، ازتفوق مطلق برخوردارمیشدیم.٧ – ناحیه لون گان و گان تو که نیروهای عمده لشگرهای جان هوی زا وتن دائو یوان درآنجا مستقرشده بودند، درنزدیکی محل تمرکز نیروهای ما واقع بود. بعلاوه، شرایط دراین نواحی بعلت پشتیبانی اهالی برای ما مساعد بود وازاین جهت میتوانستیم بدون جلب توجه دشمن باو نزدیک شویم.٨- درلون گان وضع زمین مناسب بود. حمله بریوان تو آسان نبود. لیکن اگردشمن برای حمله بما بسمت سیائو بو پیشروی میکرد، ما درآنجا نیززمین مناسب داشتیم. ٩– در ناحیه لون گان ما میتوانیتیم حد اکثر قوای نظامی خود را متمرکز سازیم. بعلاوه در سین گوه که در جنوب غربی لوان گان واقع است و با آن چند ده لی فاصله دارد، لشگر مستقلی مرکب از بیش ازهزار نفر داشتیم که با یک حرکت چرخشی میتوانست از پشت جبهه دشمن سردرآورد. ١٠- اگرسپاهیان ما درمرکز دشمن شکافی بازمیکردند و خط جبهه وی را میشکستند، ستونهای شرقی و غربی دشمن بدو دسته مجزا و دورافتاده ازهم تقسیم میشدند. ما بدلایل فوق ذکر تصمیم گرفتیم که نخستین نبرد را به پیکار با نیروهای عمده جان هوی زان اختصاص دهیم و بدینسان نیز موفق شدیم دو تیپ و ستاد کل لشگر اورا خورد کنیم تمام ٩٠٠٠ نفر سربازدشمن منجمله فرمانده لشگر را باسارت بگیریم بدون اینکه بگذاریم حتا یک سرباز یا یک اسب از دست ما بگریزد. این پیروزی، لشگر تن دائو یوان و لشگر سیو که سیان را سراسیمه نمود که اولی بسوی دون شائو و دومی بسوی تو پی متواری گشتند. سپاهیان ما بتعقیب لشگر تن دائو یوان پرداختند و نیمی از آنرا معدوم ساختند. ما درعوض پنج روز (از٢٧ دسامبر١٩٣٠ تا اول ژانویه ١٩٣١) دو نبرد کردیم ودرنتیجه قوای دشمن در فوتیان، دون گووتوپی ازترس شکست با بی نظمی شروع به تخلیه کرد. باین طریق نخستین عملیان "محاصره وسرکوب" پایان یافت. دردومین عملیات "محاصره وسرکوب" وضعیت بدینقراربود:١– قوائی که مامور"سرکوبی" بود، بالغ بر دویست هزارنفرمیشد وتحت فرماندهی حه یین چین قرارداشت. ستاد کل وی درنان چان بود.٢– اینبار نیز مانند نخستین عملیات "محاصره وسرکوب" هیچیک ازواحدهای دشمن جزوسپاهیان شخصی چانکایشک نبود. نیروی قوی و یا نسبتاً قوی دشمن عبارت بودند ازارتش نوزدهم بفرماندهی تسای تین کای، ارتش بیست ششم بفرماندهی سون لیان جون و ارتش هشتم بفرماندهی جو شائو لیان، حال آنکه بقیه نیروی دشمن نسباً ضعیف بودند.٣– گروه - ب – آ- منحل شده بود وهمه اهالی منطقه پایگاهی ازارتش سرخ پشتیبانی میکردند.٤– ارتش پنجم تحت فرماندهی وان جین یو که تازه از شمال رسیده بود، ازما میترسید؛ دولشگربفرماندهی گوه هوا زون وحائو مون لین که جناح چپ وان جین یو را تشکیل میدادند، نیز بطور کلی وضع بهتری نداشتند.٥ – اگر قوای ما پس از حمله به فون تیان بطرف مشرق پیشروی میکرد، ما میتوانستیم منطقه پایگاهی خود را تا ناحیه جیان نین، لی چوان و تای نین واقع درمرز فوحیان و جیان سی گسترش دهیم و احتیاجات مادی خود را برای تسهیل درهم کوبیدن عملیات "محاصره وسرکوب" بعدی دشمن تاًمین کنیم. لیکن اگر ما از مشرق بمغرب حمله میکردیم ، به رود خانه گان میرسیدیم ودرپایان عملیات هیچ فضائی برای توسعه مناطق خود نداشتیم. وچنانچه بعد از نبرد دوباره بطرف مشرق روی می آوردیم، سپاهیان ما خسته وکوفته میشدند و بعلاوه وقت زیادی تلف میکردیم.٦– با وجود اینکه ارتش ما (کمی بیش ازسی هزارنفر) از دوره اولین عملیات قدری کوچکتر شده بود، ولی درعوض دراثراستراحت چهارماهه انرژی تازه گرفته بود. بنا بدلایل فوق ما تصمیم گرفتیم در نخستین نبرد با قوای وان جین بو و گون بین فان (مجموعاً ١١هنگ) درناحیه فو تیان درگیر شویم. پس از پیروزی دراین نبرد، ما بترتیب برنیروهای گوه هوا زون، سون لیان چون، جو شائو لیان و لیو هه دین حمله بردیم و درعرض پانزده روز ( از١٦ تا ٣٠ مه ١٩٣١) درطول ٧٠٠ لی راه پیمائی پنچ نبرد کردیم، بیش ازبیست هزارقبضه تفنگ به غنیمت گرفتیم وعملیات "محاصره وسرکوب" دشمن را حسابی درهم شکستیم. ما در نبرد با وان جین یو بین واحدهای تسای تین کای و گوه هوا زون ، در فاصله بیش از٤٠ لی از واحد اول و درفاصله ١٠ لی و اندی از واحد دوم قرار داشتیم . بعضی ها میگفتند که ما "دربن بست گیرکرده ایم" ، معذالک ما از آن بیرون آمدیم؛ علت این موفقیت بطور عمده این بود که اولا ً از پشتیبانی اهالی منطقه پایگاهی برخوردار بودیم و ثانیاً بین توده های دشمن هم آهنگی وجود نداشت. پس از شکست لشگرگوه هوا زون، لشگرحائو مون لین شبانه به یون هون گریخت و با این طریق از نابودی مسلم نجات یافت. وضعیت درجریان سومین عملیات "محاصره وسرکوب" ازاین قرار بود : ١– چانکایشک شخصاً فرماندهی کل عملیات نظامی را بعهده گرفته بود و سه فرمانده ستون زیر فرمان داشت که عبارت بودند از: حه یین چین، فرمانده ستون مرکزی که ستاد فرماندهی اش در مقر فرماندهی چانکایشک در تان چان مستقر بود؛ چن مین شو، فرمانده ستون راست که ستادش درجی ان بود؛ جو شائو لیان، فرمانده ستون چپ که ستادش در نان فون بود. ٢ – تعداد قوای ماًمور"سرکوبی" به سیصد هزار نفر میرسید. نیروهای مهم که مجموعاً صد هزارنفر میشدند واز٥ لشگر(هرکدام مرکب از٩هنگ) تشکیل میشدند. فرماندهی این نیروها با چن چن، لوه جوه یین، جائوگوان تائو، وی لی هوان و جیان دین وین بود. علاوه بر این، ٣– لشگر دیگر یعنی لشگر جیان گوان نای، لشگر تسای تین کای و لشگر حان ده چین (مجموع چهل هزار نفر) هم درکارزارشرکت داشتند. ارتش سون لیان نیزبا نیروئی برابربیست هزار نفر دراین عملیات شرکت داشت. واحدهای ضعیف تردیگری هم که جزو نیروهای مسلح شخصی چانکایشک نبودند، دراین جنگ شرکت جستند.استراتژی این بود که ارتش سرخ را بکناررودخانه گان عقب براند وسپس درآنجا نابود سازد.٤ – بین پایان دومین وآغاز سومین عملیات "محاصره وسرکوب" فقط یک ماه فاصله بود وارتش سرخ (با نیروئی تقریباً سی هزارنفر) که نبردهای سختی را از سر گذرانده بود، هنوزفرصت استراحت و ترمیم نیافته بود و تازه برای تمرکز درسین گوه واقع در بخش غربی منطقه پایگاهی جنوب جیان سی دوری بمسافت هزارلی زده بود که دشمن از چند جانب وی را تحت فشار قرار داد. در چنین وضعی، نقشه اولیه ما این بود که ازراه ون ان ازسین گوه خارج شویم و با ایجاد شکافی در فو تیان، ازمغرب بمشرق به خطوط ارتباتی شت جبهه دشمن حمله کنیم وبدین وسیله به نیروهای عمده دشمن امکان دهیم عمیقاً بدرون منطقه پایگاهی جنوب جیان سی نفوز نمایند بدون آنکه بتوانند کوچکترین نقشی بازی کنند؛ این میبایستی مرحله اول عملیات ما میبود. آنگاه اگردشمن بسوی شمال بازمیگشت، سپاهیانش ناگزیر بسیارفرسوده میشدند وما میتوانستیم از فرصت استفاده کرده و واحدهای زخم پذیراورا درهم بکوبیم؛ این میبایستی مرحله دوم عملیات ما را تشکیل میداد. طرح اصلی این نقشه چنین بود : اجتناب ازبرخورد با نیروهای عمده خصم و ضربه زدن برنقطه ضعف او. ولی وقتیکه واحدهای ما پیشروی بسی فوتیان را آغاز کردند، دشمن متوجه ما گردید و بسرعت دو لشگر بفرماندهی چن چن و لوه جوه یین به صحنه اعزام کرد. ازاینرو ما مجبورشدیم نقشه خود را عوض بکنیم و به گائو سین سیو واقع درمغرب سین گوه باز گردیم. درآنموقع فقط این محل با اطرافش که مساحتی برابرچند ده لی مبع را در بر میگرفت، برای تمرکز قوای ما باقی مانده بود. ما یک روز بعد ازآنکه آنجا متمرکز شدیم ، تصمیم گرفتیم بسرعت بسوی مشرق در سمت لیان تان واقع در قسمت شرق شهرستان سین گوه، لیان تسون واقع درقسمت جنوبی شهرستان یون فون و حوان پی واقع در قسمت شمالی شهرستان نین دوحرکت کنیم. درهمان شب با استفاده از تاریکی از دالانی بعرض ٤٠ لی، این لشگر جیان دین وین و واحدهای جیان گوان نای، تسای تین کای وحان ده چین گذشتیم واز لیان تان سردرآوردیم. فردای آن روز با پیش قراولان نیروهای شان گوان یون سان (که فرماندهی عملیات لشگرخودش ولشگر حتئو من لین را بعهده داشت) چند زد و خورد کوچک داشتیم. روز سوم به لشگر شان گوان یون سیان ضربه زدیم- این نخستین نبرد ما بود. روز چهارم به لشگرحائو مون لین ضربه زدیم – این دومین نبرد ما بود. سپس بعد از یک راه پیمائی سه روزه از حوان پی سر در آوردیم و با لشگر مائویین وین به زد و خورد پرداختیم- این سومین نبرد ما بود. ما درهر سه این نبردها پیروز شدیم و بیش از ده هزارقبضه تفنگ بغنیمت گرفتیم. دراینموقع تمام نیروهای عمده خصم که بسمت مغرب وجنوب پیش میرفتند، بسمت مشرق روی آوردند و تمام توجه خود را به حوان پی معطوف ساختند و بسرعت فوق العاده بآنطرف روان شدند تا ما را به نبرد مجبور سازند؛ آنها با بستن حلقه محاصره بما نزدیک میشدند. ما از دالان کوهستانی تنگی به عرض ٢٠ لی، بین قوای جیان گوان نای، تسای تین کای و حان ده چین در یکطرف و قوای چن چن و لوه جوه یین در طرف دیگرمخفیانه گذشتیم و پس ازآنکه ازمشرق بمغرب دورزدیم، درشهرستان سین گوه متمرکز شدیم. تا دشمن این حرکت ما را کشف کرد و پیشروی بسمت مغرب را ازسرگرفت، قوای ما مدت پانزده روز استراحت کرده بود، حال آنکه قوای دشمن چنان گرسنه ودرمانده شده بود که دیگر قادر به پیکار نبود و بدیجهت تصمیم به عقب نشینی گرفت. ما با استفاده ازاین عقب نشینی به واحدهای جیان گوان نای، تسای تین کای، جیان دین وین و حان ده چین حمله ور گشتیم و یک تیپ جیان دین وین ویک لشگر حان ده چین را از بین بردیم و چون نتوانستیم از درگیری با لشگرهای جیان گوان نای و تسای تین کای به نتیجه برسیم ، بالاخره گذاشتیم که فرار کنند. وضعیت در چهارمین عملیات "محاصره وسرکوب" از این قراربود: دشمن در سه ستون بسوی گوان چان پیش میرفت؛ نیروی عمده اورا ستون شرقی تشکیل میداد، در حالیکه دو لشگری که ستون غربی را تشکیل میدادند، در جلو ما ظاهر گشتند و علاوه بر این به ناحبه تمرکز قوای ما خیلی نزدیک شده بودند و از این جهت ما فرصت یافتیم ابتدا به ستون غربی دشمن مستقردربخش جنوبی شهرستان ای هوان حمله کنیم و با یک ضربه دولشگر لی مین شی جی را ازبین ببریم. وقتیکه خصم دو لشگراز ستون شرقی خود را برای پشتیبانی از ستون مرکزی اعزام کرد و به پیشروی ادامه داد، ما موفق شدیم باز هم یک لشگر دیگر اورا در جنوب شهرستان ای هوان ازبین ببریم. ما طی این دو نبرد بیش از ده هزار قبضه تفنگ بدست آوردیم و این عملیات "محاصره وسرکوب"دشمن رابطورعمده درهم شکستیم.دشمن درپنجمین عملیات"محاصره وسرکوب"درحین پیشروی استراتژیک جدیدی بکار برد که عبارت بود از"جنگ استحکامات". وی اول لی چوان را گرفت. ارتش ما که درصدد برآمد لی چوان را پس بگیرد ودربیرون منطقه پیگاهی با دشمن بنبرد بپردازد، به سیائوشی واقع در شمال لی چوان که یکی ازمواضع مستحکم دشمن بود و بعلاوه درمنطقه سفید قرارداشت، حمله ور گشت. ولی چون این حمله با ناکامی روبرو شد، حملات خود را به زی سی چیائو متوجه ساختکه این محل نیزیکی ازمواضع مستحکم دشمن در منطقه سفید در جنوب شرقی سیائو شی واقع بود، معذالک ارتش ما بازهم با ناکامی روبرو شد وسپسس درجستجوی نبرد میان نیروهای عمده دشمن و استحکامات سخت وی بعملیات چرخشی پرداخت تا آنکه بالاخره به پاسیویته کامل افتاد.ارتش ما درتمام طول پنجمین عملیات "محاصره وسرکوب" که یکسال ادامه داشت، نتوانست کوچکترین ابتکاری از خود نشان بدهد و بالاخره مجبور شد منطقه پایگاهی خود را در جیان سی ترک گوید. تجاربی که ارتش ما طی این پنج عملیات ضد "محاصره وسرکوب" بدست آوررده، نشان میدهد که برای ارتش سرخ که درموضع دفاعی است و میخواهد ارتش نیرومند ماًمور"سرکوبی" خصم را خورد کند، نخستین نبرد در تعرض متقابل دارای اهمیت بسیار بزرگی است . فرجام این نخستین نبرد چنان تاًثیرعظیمی درمجموع اوضاع میگذارد که حتا در سراسر طول جنگ تا آخرین نبرد ادامه می یابد. ازاینجا میتوان به نتایج زیرین رسید : اولاً : در نخستین نبرد حتماً باید پیروز شد. ما باید تنها زمانی بحمله دست زنیم که وضعیت دشمن، زمین و پشتی بانی اهالی همگی برای ما مساعد و برای خصم نامساعد باشد و واقعا ً اطمینان به پیروزی داشته باشیم. درغیره این صورت بهتراست عقب بنشینیم و با کمال احتیات منتظر فرصت باشیم. فرصت دیر یا زود بدست می آید؛ ما نباید نسنجیده و شتابزده به نبرد تن دردهیم. ما نخستین عملیات ضد "ماحاصره وسرکوب" اول باین فکرافتادیم که به سپاهیان تن دائو یوان حمله ورشویم؛ ما دو بار پیشروی کردیم ولی هر بار مجبور شدیم خود داری کنیم و برگردیم، زیرا دشمن مواضع مسلط خود را در ارتفاعات یوان تو ترک نمیکرد. چند روز بعد ما قوای جان هوی زان را که بآسانی شکست پذیر بودنند گیر آوردیم. در دومین عملیات ضد "محاصره و سرکوب" ارتش ما تا دون گو پیش رفت و فقط باین منظور که منتظر بماند تا سربازان وان جین یو موضع محکم خود را در فو تیان ترک گوید، علیرغم خطر درزکردن اطلاعات ٢٥ روز تمام درنزدیکی دشمن سنگر گرفت و کلیه پیشنهادهائی را که ناشی از شتابزدگی و خواستار حمله فوری بودند، رد کرد و بالاخره نیز به نتیجه مطلوب رسید. درسومین عملیات ضد " محاصره وسرکوب" با وجودیکه دورادورما طوفانی برپا شده بود وما پس از چرخشی به مسافت یک هزار لی به پایگاه خود بازگشتیم، وبا وجود اینکه دشمن پی برده بود که میخواهیم اورا دور بزنیم، صبر و شکیب را از دست ندادیم، بعقب باز گشتیم، با تغییر تاکتیک خود شکافی در مرکز بوجود آوردیم و بالاخره در نبرد لیان تان به نخستین موفقیت نائل آمدیم. درجریان چهارمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" پس ازآنکه حمله ما درتان فون با ناکامی روبرو شد، بطور مصمم عقب نشستیم و بالاخره از جناح راست دشمن سر درآوردیم و قوای خود را در ناحیه دون شائو متمرکز کردیم و در جنوب شهرستان ای هوان بنبرد بزرگی پرداختیم که عاقبت به پیروزی انجامید. فقط در جریان پنجمین عملیات ضد "محاصره و سرکوب" بود که اهمیت نخستین نبرد اصلا ً شناخته نشده. از دست رفتن مرکز شهرستان لی چوان موجب سراسیمگی ارتش ما شد و ارتش ما بمنظور پس گرفتن آن بسوی شمال بجلوی دشمن شتافت و سپس بجای آنکه برخورد غیره منتظره در سیون کو را که به پیروزی ما تمام شد (یک لشگردشمن از بین رفت)، بعنوان نخستین نبرد بحساب آورد وتغییراتی را که دراثراین نبرد ضرورتاً میبایست حاصل شود، در نظر بگیرد، شتابان و بدون اطمینان به پیروزی به سیائو شی حمله ور شد. ازاینرو درنخستین قدم، ابتکارعمل از دست رفت؛ این واقعا ً بدترین و نابخردانه ترین شیوه جنگیدن است. ثانیا ً نقشه اولین نبرد باید دیباچه نقشه مجموع عملیات اپراتیو و جزء ارگانیک آن باشد. اگر نقشه درستی برای مجموع عملیات اپراتیو نداشته باشیم، بهچوجه نمیتوانیم نخستین نبرد را واقعا ً با موفقیت بانجام برسانیم.بعبارت دیگر حتا اگر نخستین نبرد به پیروزی منتهی گردد، ولی برای مجموع عملیات اپراتیو مفید نباشد بلکه بعکس زیانبخش باشد، باید علیرغم پیروزی بدست آمده آنرا بمثابه شکست تلقی کرد (ماند نبرد سیون کو طی پنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب"). ازاین جهت پیش از آنکه به نخستین نبرد بپردازیم، باید چگونگی نبرد دوم، سوم، چهارهم و حتا نبرد آخر را درخطوط کلی درنظر بگیریم و حساب کنیم که پس از پیروزی و یا شکست هر نبرد، چه تغییراتی در وضعیت عمومی دشمن روی خواهد داد. گرچه فرجام نبردها همیشه درست طبق انتظار ما جریان نمییابد – و درواقع نیز بهیچوجه نمیتوان کاملاً طبق انتظارمان جریان یابد - ولی باید در پرتو وضعیت عمومی هردو طرف با دقت و واقع بینی به همه جهات امر بیاندیشیم. در بازی شطرنج بدون تسلط بر وضع کلی نمیتوان حتا یک حرکت واقعا ً خوب هم انجام داد. ثالثاً باید بآنچه که درمرحله استراتژیک آینده جنگ روی خواهد داد، نیزفکر کرد. آن استراتژ که فقط تعرض متقابل را در نظر بگیرد و اقداماتی را که باید پس از پیروزی تعرض متقابل و یا احتمالا پس از ناکامی آن اتخاذ کند، از دیده فرو گذارد، وظیفه خود را خوب انجام نداده است. استراتژباید در یک مرحله استراتژیک مشخص، مراحل بعدی و یا لااقل مرحله ثانوی را در نظر بگیرد. اگر چه پیش بینی تغییرات آینده دشوار است و اشیاء هر چه دورتر باشند، مبهم تر بنظر میرسند، معذالک میتوان تغییرات آینده را در خطوط کلی حساب کرد و لازم است که دورنماهای آینده جنگ در نظر گرفته شوند. چنین شیوه رهبری، یعنی پیش بینی نکردن گام بعدی درجنگ، بهمان اندازه زیانبخش است که در سیاست. بعد ازهراقدام باید تغییرات مشخصی را که بوجود آمده است، برسی کرد و برمبنای آن نقشه های استراتژیک و اپراتیو تنظیم شده را تصحیح و یا تکمیل کرد، و گرنه ممکن است دچاراین اشتباه شویم که ناآگاهانه به استقبال خطر بشتابیم. مع الوصف وجود نقشه طویل المدتی که درخطوط کلی آن تعمق شده باشد و یک مرحله کامل استراتژیک و یا حتا چندین مرحله استراتژیک را دربرگیرد، ضرورت مطلق دارد. بدون داشتن چنین نقشه ای احتمال این لغزش میرود که عزم راسخ خود را از دست دهیم، عاجز و پاسیو گردیم ودرنتیجه عملا ًبه نیازاستراتژیک دشمن خدمت کنیم وخود را بحالت انفعال بیفکنیم. باید دانست که ستاد کل فرماندهی د شمن تاحدودی دارای دید استراتژیک است. ما نمیتوانیم به پیروزی استراتژیک دست یابیم مگرآنکه خود را طوری باربیاوریم که یک سروگردن از دشمن بلندتر باشیم. در جریان پنجمین عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن، مشی های اپورتونیستهای "چپ" و جان گوه تائو درهدایت استراتژیک بطورعمده بدان جهت اشتباه آمیز بود که این نکته رعایت نشده. بطور خلاصه ما باید درمرحله عقب نشینی مرحله تعرض متقابل را هم پیش بینی نمائیم، ودرمرحله تعرض متقابل مرحله تعرض را نیزدرنظر بگیریم، و بالاخره در مرحله تعرض مرحله عقب نشینی را باز پیش بینی کنیم. خودداری ازاین کار و محدود ساختن دید خود به مصالح آنی بمفهوم باستقبال شکست رفتن است. نخستین نبرد باید به پیروزی بیانجامد؛ نقشه عملیات اپراتیوباید در نظر گرفته شود؛ مرحله استراتژیک ثانوی باید بحساب گذاشته شود. چنین است سه اصلی که ما درشروع تعرض متقابل، یعنی همگامیکه به نخستین نبرد میپردازیم نباید فراموش کنیم.
٦ – تمرکز قوا
تمرکز قوا آسان بنظر میرسد، ولی درواقع کار بس دشواری است، همه میدانند که بهترین راه برای غلبه بر نیروی نظامی قلیل استفاده از نیروی نظامی کثیر است، معذالک هستند بسیاری که توانائی این کار را ندارند و بعکس نیروهای خود را غلبا ً پخش میکنند. علت این استکه اینگونه فرماندهان نظامی سرشته ای ازعلم استراتژی ندارند و وقتیکه درمقابل یک وضعیت بغرنج قرار میگیرند، دست و پای خود را گم میکنند و بالنتیجه اسیر وضعیت میگردند، ابتکارعمل را از دست میدهند و به واکنشهای توسل میجویند. اوضاع هر قدر هم که بغرنج، وخیم و سخت باشد، فرمانده نظامی باید قبل ازهر چیز توانائی آنرا داشته باشد که قوای تحت فرماندهی خود را مستفلا ً و مبتکرانه آماده کند و بکار اندازد. موارد زیادی پیش میآید که فرمانده اجباراً بوسیله دشمن بحالت انفعال میافتد، ولی در چنین مواردی مهم این است که بسرعت ابتکارعمل را دو باره بدست آورد، والا نتیجه حتما ً شکست خواهد بود. ابتکارعمل یک مفهوم خیالی نیست بلکه مشخص و مادی است. در اینجا آنچه پیش از همه اهمیت دارد، عبارتست از حفظ و تمرکز نیروهای مسلح که بحد اکثر بزرگ و آکنده از روحیه رزمنده باشد. در جنگ تدافعی که نسبت به جنگ تعرضی برای بسط کامل نیروی ابتکار امکان بس کمتری موجود است، گرفتار شدن به پاسیویته امری است سهل و ممکن. معذالک جنگ تدافعی که لحاظ شکل غیره فعال است، میتواند دارای مضمون فعال باشد وازمرحله ایکه از لحاظ شکل غیره فعال است، مرحله ای که هم شکل وهم مضمون فعالی دارد، گام نهاد. عقب نشینی استراتژیکی که کاملاً از روی نقشه پیش بینی شده است، ظاهراً اجباری بنظر میرسد، اما درواقع هدفش عبارتست از حفظ نیروها، برای درهم شکستن دشمن در انتظار فرصت مناسب نشتن، جلب دشمن بعمق سرزمین های خودی و تدارک تعرض متقابل. ازطرف دیگر تن در ندادن به عقب نشینی و ورود به نبرد با شتابزدگی (مانند نبرد درسیائو شی ) ممکن است بظاهر تلاشی جدی برای بدست آوردن ابتکار عمل جلوه کند، ولی در واقع پاسیویته محض است. تعرض متقابل استراتژیک فقط در مضمون فعال نیست بلکه در شکل هم حالت پاسیو دوره عقب نشینی را از دست میدهد. تعرض متقابل ارتش ما در برابرارتش دشمن کوششی است بمنظور سلب ابتکار عمل از وی و کشاندن او بحالت غیره فعال. شروط ضروری برای نیل کامل باین هدف عبارتند از : تمرکز قوا، با جنگ متحرک، جنگ زود فرجام و جنگ نابود کننده. ازمیان این شروط، تمرکز قوا اولین و مهمترین شرط است. تمرکز قوا درست برای تغییر وضع بین دشمن و ما لازم می آید. اولا ً هدف این تمرکز قوا تغییر اوضاع از لحاظ پیشروی و عقب نشینی است. در گذشته دشمن پیش می آمد وما عقب می نشستیم، ولی اکنون ما درتلاش برای ایجاد وضعی هستیم که ما پیش رویم و دشمن عقب بنشیند. اگر ماقوای خود را متمرکز سازیم و در نبردی پیروز شویم، آنگاه درآن نبرد به هدف فوق الذکر نایل آمده ایم، و بعلاوه این درتمام عملیات اپراتیو نیز تاًثیر خواهد گذاشت. ثانیاً هدف تمرکز قوا تغییر اوضاع از لحظه حمله و دفاع است. در جنگ تدافعی، عقب نشینی که تا نقطه انتهای پیش بینی شده ادامه می یابد؛ اساساً مربوط بمرحله غیرفعال یعنی بمرحله "دفاع" است؛ درصورتیکه تعرض متقابل مربوط بمرحله فعال یعنی بمرحله "حمله" است. گرچه تعرض متقابل در تمام طول دفاع استراتژیک خصلت دفاعی خود را حفظ میکند، معذالک در مقایسه با عقب نشینیی، نه فقط درشکل بلکه درمضمون نیزنشانه چرخشی است. تعرض متقابل گذارازدفاع استراتژیک به تعرض استراتژیک محسوب میشود و ماهیتا ً مقدمه تعرض استراتژیک است؛ درست بخاطر تعرض متقابل است که نیروها تمرکز می یابند. ثالثا ً هدف تمرکز قوا تغییر اوضاع از لحاظ عملیات درخطوط داخلی و خارحی است. ارتشی که خطوط داخلی استراتژیک عمل میکند، بویژه ارتش سرخ که با عملیات "محاصره وسرکوب" روبروست، گرفتارعوامل نامساعد فراوانی است. لیکن ما در دو عملیات اپراتیو و یا تاکتیکی قادر و حتماً موظفیم این اوضاع را تغییر دهیم. ما میتوانیم عملیات بزرگ "محاصره وسرکوب" را که دشمن برضد ما بر پا کرده است، توسط سپاهیانمان بیک سلسله نبردهای کوچک و منفرد محاصره و سرکوب علیه ارتش دشمن تبدیل کنیم؛ ما میتوانیم حمله متقارب دشمن را که بمقیاس استراتژیک برضد ما بر پاکرده است، بیک سلسله حملات متقارب که ارتش ما بمقیاس عملیاتی و یا تاکتیکی بر ضد دشمن بر پا میکند، تبدیل نمائیم؛ ما میتوانیم تفوق استراتژیک دشمن را به تفوق خود در عملیات اپراتیو و تاکنیکی تبدیل کنیم؛ ما میتوانیم ارتش دشمن را که درموقع قوی استراتژیک قرار دارد، بیک موضع ضعیف اپراتیو و یا تاکتیکی بکشانیم ودرعین حال موضع ضعیف استراتژیک خود را بموضع قوی اپراتیو و یا تاکتیکی تغییردهیم. این را ما عملیات خطوط خارحی درجریان عملیات خطوط داخلی، محاصره وسرکوب درداخل عملیات "محاصره وسرکوب" محاصره درداخل محاصره، تعرض درجریان تدافع، برتری درعین فروتری، قدرت درعین ضعف، شرایط مساعد درعین شرایط نامساعد وابتکار درحالت انفعال مینامیم. نیل به پیروزی در دفاع استراتژیک علی الاصول وابسته به تمرکز قواست. در تاریخ جنگ ارتش سرخ چین غالباً برسر این مسئله مشاجرات بزرک روی میداد. در نبرد جی ان بتاریخ ٤ اکتبر سال ١٩٣٠پیشروی و حمله ما پیش از آنکه نیرویمان کاملا ً متمرکز شوند، آغاز گردید، ولی خوشبختانه دشمن (لشگر دن یین) خودش فرار کرد؛ و خود حمله ما دراینجا نقشی بازی نکرد. از سال ١٩٣٢ببعد شعار"حمله درتمام جبهه ها" مطرح شد که ایجاب میکرد از منطقه پایگاهی در کلیه جهات شمال، مشرق و مغرب حمله شود. چنین شعاری نه فقط در حالت دفاع استراتژیک بلکه حتا در حالت تعرض استراتژیک هم ختاست. تا وقتیکه در تناسب عمومی بین نیروهای ما و دشمن تغییری اساسی روی نداده، استراتژی و تاکتیک هردو شامل دفاع و تعرض، تثبیت وهجوم میشوند و"حمله درتمام جبهه ها" در واقع بندرت اتفاق می افتد. شعارحاکی از تساوی گری درجنگ است. که همراه با ماجراجوئی نظامی پدید آمده است. هواداران تساویگری در جنگ در سال ١٩٣٣تئوری "ضربه زدن با دو مشت دردوسمت" را مطرح نمودند وتلاش کردند با تقسیم نیروهای عمده ارتش سرخ بدو بخش، دردو جهت استراتژیک همزمان پیروزی را بدست آورند. و نتیجه این شد که یکی از مشتها بیکار ماند، در حالیکه مشت دیگر دراثر پیکار فرسوده شد و فرصت نیل به بزرگترین پیروزی ممکن در زمان خود نیز از دست رفت. بعقیده من وقیکه سروکار ما با دشمنی نیرومند است، باید درمدت معینی نیروهای خود را، هرقدر که باشند، فقط در سمت عمده بکار اندازیم و نه در دوسمت. من با وجود دو و یا حتا چند سمت عملیاتی مخالف نیستم، لکن درهر زمان معین فقط یک سمت عمده میتواند وجود داشته باشد. ارتش سرخ چین که بمثابه نیروی کوچک و ناتوان قدم بصحنه جنگ داخلی نهاد، دشمن نیرومند خود را بدفعات مغلوب ساخت، این پیروزیهایش که جهان را بشگفتی در آورده است، تا حد زیادی مرهون استفاده از اصل تمرکز قواست. هریک از پیروزی های بزرگ ما برهان قاطع این مطلب است. وقتیکه ما میگوئیم "یک تن در برابر ده تن، ده تن دربرابر صد تن"، از استراتژی، از جنگ بمثابه یک کل، از تناسب عمومی موجود بین نیروهای خودی و دشمن صحبت میکنیم؛ و دراین مفهوم این درست همان کاری است که میکردیم. اما این فرمول نه درزمینه عملیاتی صادق است و نه درزمینه تاکتیک و ما دراین موارد بهیچوجه نباید آنرا بکار بریم. ما چه در تعرض متقابل و چه در تعرض برای کوبیدن بخشی از قوای دشمن پیوسته نیروهای بزرگ را متمرکز میسازیم. درعملیات بر ضد تن دائو یوان در ناحیه دون شائو ازشهرستان تین دو واقع دراستان جیان سی در ژانویه ١٩٣١ ، درعملیات بر ضد ارتش ١٩در ناحیه گائو سین سیو ازشهرستان سین گوه واقع دراستان جیان سی در اوت ١٩٣١، در عملیات برضد چن جی تان در ناحیه شوی کو سیو ازشهرستان تان سیون واقع دراستان گوان دون در ژانویه ١٩٣٢، در عملیات بر ضد چن چن در ناحیه توان تسون از شهرستان لی چوان واقع دراستان جیان سی در مارس ١٩٣٤، ناکامی های ما ناشی از عدم تمرکز قوا بود. نبردهائی چون نبردهای شوی کو سیو و توان تسون عموما ً پیروزی بزرگ محسوب میشدند (در عملیات اول ٢٠هنگ چن جی تان و در عملیات دوم ١٢هنگ چن چن تارمار شدند) ولی ما هیچگاه از اینگونه پیروزیها خوشحال نشدیم و حتا در مفهومی هم آنها را بمثابه شکست تلاقی کردیم؛ زیرا بنظر ما نبردی که هیچ اسیر یا غنیمتی نیاورد یا غنایمش بیش از تلفات نباشد، اهمیت چندان زیادی ندارد. استراتژی ما عبارت ازست از "یک تن دربرابرده تن"؛ ولی تاکتیک ما عبارتست از"ده تن دربرابریک تن" - اینست یکی از اصول اساسی که چیرگی ما را بر دشمن تضمین میکند. تساوی گری درجنگ درپنجمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درسال ١٩٣٤بنقطه اوج خود رسید. چنین تصور میشد که "تقسیم نیروهای خود به شش ستون" و "مقاومت در سراسر خطوط جبهه" میتوان دشمن را در هم کوبید، ولی الاخره این دشمن بود که فائق آمد وعلتش ترس ازترک سرزمین بود.
هنگامیکه نیروهای عمده در سمت معینی متمرکز میشوند ودرسمت های دیگر فقط نیروهای تثبیتی باقی میمانند، طبیعتا ً از دست رفتن سرزمین امری اجتناب ناپذیرمیگردد. ولی زیان موقتی و قسمی است که با حصول پیروزی درمحلی که هجوم صورت میگیرد، جبران میشود. بدیهی است که پس ازحصول این پیروزی سرزمین را که درجریان اولین، دومین، سومین و چهارمین ضد عملیات "محاصره وسرکوب" دشمن سرزمین هائی از دست دادیم – بویژه در جریان سومین عملیات که منطقه پایگاهی ارتش سرخ درجیان سی تقریبا ً بکلی از دست رفت - اما سرانجام نه فقط سرزمینهای ازدست رفته را باز ستاندیم بلکه سرزمینهای خود را نیز توسعه بخشیدیم. کم بها دادن به نیروی خلق درمنطقه پایگاهی غالباً منجر به پیدایش ترس بیموردی ازدور شدن ارتش سرخ ازمنطقه پایگاهی میشود. وقتیکه ارتش سرخ درسال ١٩٣٢از جیان سی برای حمله به جان جیو واقع دراستان فوجیان بیک راه پیمائی طولانی پرداخت و یا وقتی ارتش سرخ پس از پیروزی در چهارمین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" درسال ١٩٣٣برای تعرض به فوجیان قوص زد، چنین ترس بیهوده ای بروز کرد. درمورد اول، ترس ازاین بود که مبادا دشمن برسراسر منطقه پایگاهی تسلط یابد، و درمورد دوم بیم این میرفت که مبادا دشمن به بخشی از منطقه پایگاهی دست یابد؛ ازاین جهت بود که با تمرکز قوا مخالفت میشد و تقسیم قوا برای دفاع از منطقه پایگاهی توصیه میگردید. ولی در آخر تمام این نظرات نادرست از آب در آمد. دشمن از یکسو از پیشروی به منطقه پایگاهی ما واهمه دارد؛ ولی از سوی دیگر در نظر او خطر عمده ارتش سرخ است که بنواحی سفید نفوذ کرده است. ازاین جهت دشمن توجه خود را پیوسته بآنجائی که نیروهای منظم ارتش سرخ متمرکز است، معطوف میسازد وبندرت اتفاق می افتد که دیده ازنیروهای منظم ارتش سرخ بر گیرد و بسوی مناطق پایگاهی ما متوجه شود. حتا موقعیکه ارتش سرخ در حال دفاع است، بازهم توجه دشمن باو معطوف است. کاهش وسعت منطقه پایگاهی ما جزئی از نقشه کلی دشمن است، ولی اگرارتش سرخ نیروهای عمده خود را متمرکز سازد و یکی از ستونهای دشمن را نابود کند، ستاد کل فرماندهی ارتش دشمن مجبور میشود توجهش را باز هم بیشتر بر روی ارتش سرخ متمرکز سازد و نیروهای باز هم بیشتری را بمقابله با وی بفرستد. ازاین رواست که برهم زدن نقشه دشمن در کاهش وسعت منطقه پایگاهی ما امکان پذیر میگردد. این ادعا نیز نادرست بود که "درپنجمین عملیات "محاصره وسرکوب"دشمن که بشیوه جنگ استحکامات عملی میشد، ما امکان نداشتیم با نیروهای متمرکزعمل کنیم و تنها کاری که میتوانستیم بکنیم، تقسیم نیرو جهت دفاع و دست زدن به حملات کوتاه و ناگهانی بود". این تاکتیک دشمن که هربار ٣ یا ٥لی، ٨، یا ١٠لی پیشروی میکرد و درهر قدم قلاع مستحکم میساخت، فقط نتیجه عمل خود ارتش سرخ بود که متوالیاً درهر نقطه به عملیات تدافعی می پرداخت. اگرارتش ما از تاکتیک دفاع نقطه بنقطه در خطوط داخلی خویش چشم میپوشید و هر موقع که لازم وممکن میشد، با یک حرکت دورانی به خطوط داخلی دشمن حمله ورمیگردید، درآن صورت بدون تردید وضعیت کاملا ً تغییر می یافت. اصل تمرکز قوا درست وسیله ایست جهت درهم شکستن"جنگ استحکامات" دشمن.این نوع تمرکز قوا که ما توصیه میکنیم، بهبچوجه مستلزم ترک جنگ پارتیزانی خلق نیست. نادرستی این نظر مشی لی لی سان که جنگ پارتیزانی کوچک را رد و طلب میکرد که "همه تفنگها تا آخرین قبضه در ارتش سرخ متمرکز شوند"، از مدتها پیش ثابت شده است. اگرجنگ انقلابی را درمجموع آن درنظربگیریم، چنگ پارتیزانی خلق وعملیات واحدهای منظم ارتش سرخ مانند دست چپ و راست انسان مکمل یکدیگرند، واگر ما تنها واحدهای منظم را ارتش سرخ را دراختیار داشته باشیم ولی به جنگ پارتیزانی خلق دست نزنیم، بسان یک جنگجوئی خواهیم بود که فقط صاحب یکدست است. بعبارت مشخص و بویژه از لحاظ عملیات نظامی، وقیکه ما ازاهالی مناطق پایگاهی بمثابه یکی ازعوامل جنگ سخن میگوئیم، منظورمان خلق مسلح است.این است دلیل عمده ایکه چرا دشمن از ورود به مناطق پایگاهی ما وحشت دارد. همچنین لازم است که دسته هائی از ارتش سرخ را درجهات عملیاتی فرعی مستقر سازیم؛ بنابراین صحبت بر سراین نیست که باید کلیه نیروهای ارتش سرخ را متمرکز ساخت. آن نوع تمرکز قوا که ما توصیه میکنیم، مبتنی بر اصل تضمین برتری مطلق یا نسبی درعرصه نبرد است. درمقابله با دشمن نیرومند و یا هنگام نبرد درمیدان جنگی که دارای اهمیت حیاتی است. باید نیروئی مطلقاً برتربکاربرد؛ مثلا ً در نخستین نبرد اولین عملیات ضد "محاصره وسرکوب" در٣٠ دسامبر٩٣١، ما چهل هزار نفردربرابرنه هزارسرباز جان هوی ژان متمرکز کردیم. درموردی که عملیات علیه دشمنی ناتوان و یا درمیدان جنگ کم اهمیتی صورت میگیرد، نیروئی نسبتا ً برتر کافی است؛ مثلا ً درآخرین نبرد دومین عملیات ضد " محاصره وسرکوب" در٢٩مه ١٩٣١، ارتش سرخ که به جیان نین جمله میکرد، دربرابر لشگرهفت هزاری لیو هه دین فقط کمی بیش از ده هزار سرباز بمیدان کشید. البته این بمفهوم آن نیست که ما باید درتمام موارد از نظر کمی، برتری داشته باشیم. درشرایط معینی ممکن است با نیروی نسبتا ً و یا مطلقا ً کمتر با دشمن روبرو شد. برای مثال موردی را که ما با نیروی نسبتا ً کمتر با دشمن روبرو میشویم، در نظر بگیریم : ارتش سرخ درمنطقه معینی دارای نیروی نسبتاً کم است (دراینجا منظورما این نیست که ارتش سرخ نیروی زیاد دارد ولی آنرا متمرکز نمی سارد)، درآن صورت برای دفع حمله دشمن قوی تر در شرایطی که پشتیبانی اهالی، زمین و یا وضع هوا بحال ما بسیار مساعد است، البته لازم است که سمت عمده قوای ارتش سرخ را برای حمله ناگهانی به قسمتی از یکی از جناحهای دشمن متمرکز کنیم ودرعین حال مرکزوجناح دیگرش را بوسیله واحد پارتیزانی یا دسته های کوچک تثبیت نمائیم. ما از این طریق قادر بکسب پیروزی خواهیم شد. در حمله ناگهانی به قسمتی از یکی از این جناح ها، اصل استفاده از قوای برترعلیه قوای ضعیف ترواستفاده از تعداد زیاد برای در هم شکستن تعداد کم نیز صادق است. این اصل در موردی که نیروهای ما مطلقاً کمتراز نیروهای دشمن است ، مثلاًً وقتیکه یک دسته پارتیزانی بردسته بزرگ سپاهیان سفید دستبرد میزند ولی فقط به بخش کوچکی از آن حمله میبرد، نیز صادق است. این ادعا که تمرکز ارتش بزرگ در یک میدان جنگ بمنظور نبرد، تابع محدودیتهائی است که زمین، جاده، خواربارومحل سکونت و غیره براو تحمیل میکند، باید توجه بشرایط مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد. اندازه این محدودیتها برحسب اینکه ارتش سرخ یا ارتش سفید باشد، تفاوت میکند زیرا که ارتش سرخ در مقابل سختیها تاب مقاومتش بیشتر ازارتش سفید است. ما با تعدادی کمتر بر تعداد بیشتر پیروز میشویم- این است آنچه که ما به تمام حکمرایان چین اعلام میداریم. ولی ما با تعداد بیشتر نیز بر تعداد کمتر پیروز میشویم – اینست آنچه که ما بهر قسمت از نیروهای دشمن که درعرصه نبرد با وی دست و پنجه نرم میکنیم، اعلام میداریم. این دیگر راز پنهان نیست و دشمن بطور کلی با طرزعمل ما آشنائی یافته است. مع الوصف دشمن نمیتواند ما را از نیل به پیروزی و خود را ازتحمل تلفات باز دارد، زیرا که نمیداند ما کی و کجا طبق این اصل عمل میکنیم. این راز ماست. ارتش سرخ عموماً غافلگیرانه عمل میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر