۱۳۹۰/۳/۱۸

مسئله استقلال و عدم وابستگی در درون جبهه متحد



مسئله استقلال و عدم وابستگی در درون جبهه متحد

( 5 نوامبر 1938 )

کمک و گذشت باید مثبت باشد نه منفی

کمک و گذشت متقابل کلیه احزاب و گروههایی که در جبهه متحد شرکت دارند، برای همکاری طولانی ضروری است، ولی این کمک و گذشت باید مثبت باشد نه منفی. ما باید حزب و ارتش خود را استحکام بخشیده و توسعه دهیم و در عین حال باید از استحکام و توسعه احزاب و ارتشهای دوست نیز پشتیبانی کنیم؛ مردم از دولت مطالبه می کنند تا خواستهای سیاسی و اقتصادی آنها را برآورده سازد، و در عین حال بخاطر پیشبرد جنگ مقاومت ضد ژاپنی همه گونه کمک را به دولت می رسانند؛ کارگران از صاحبان کارخانه ها بهبود شرایط زندگی خود را مطالبه می کنند، و در عین حال بخاطر پیشبرد جنگ مقاومت ضد ژاپنی فعالانه کار می کنند؛ برای وحدت علیه دشمن خارجی مالکان ارضی باید بهره مالکانه و ربح را تقلیل دهند و در عین حال دهقانان باید بهره مالکانه و ربح را بپردازند. اینها همه اصول و رهنمودها برای کمک متقابل هستند، اصول مثبتند نه منفی و یکجانبه. اینها در مورد گذشت متقابل نیز صدق می کنند. هیچ یک از طرفین نباید در امر دیگری کارشکنی کند و یا در حزب، حکومت و ارتش دیگری حوزه های مخفی حزبی تشکیل دهد؛ ما به سهم خود بخاطر پیشبرد جنگ مقاومت ضد ژاپنی در درون گومیندان، حکومت و یا ارتش آن هیچ حوزه مخفی حزبی تشکیل نمی دهیم تا گومیندان در این مورد خاطرجمع باشد. این درست همان چیزی است که به نام «خودداری از بعضی اقدامات برای انجام اقدامات دیگر» (1) خوانده می شود. بدون تجدید سازمان ارتش سرخ و بدون تغییر سیستم اداری مناطق سرخ و قطع سیاست قیام ، جنگ مقاومت ضد ژاپنی نمی توانست در مقیاس سرتاسری کشور گسترش یابد. ما با گذشت کردن در مورد موضوع اول در موضوع دوم موفقیت کسب کردیم ، یعنی با یک اقدام منفی به هدفی مثبت دست یافتیم. «ابتدا عقب نشستن و سپس دورخیز کردن و آنگاه با نیروی بیشتر به جلو پریدن» (2) اینست لنینیسم. گذشت را بمثابه یک عمل صد درصد منفی تلقی کردن با مارکسیسم لنینیسم مغایر است. مواردی از گذشتهای صد درصد منفی وجود داشته است، فی المثل می توان تئوری بین الملل دوم را درباره همکاری کار و سرمایه (3) نام برد که منجر به تلف تمام طبقه و تمام انقلاب گردید. در چین ابتدا چن دو سیو و سپس جان گوه تائو تسلیم طلب بودند؛ ما باید با تمام نیرو علیه تسلیم طلبی مبارزه کنیم. گذشت، عقب نشینی، دفاع و یا وقفه را در مناسبات ما چه با متحدین و چه با دشمنان همواره بمثابه جزئی از سیاست کلی انقلابی و بمثابه حلقه ای ضروری در مشی انقلابی عمومی و بمثابه پاره ای از راه پر پیچ و خم تلقی می کنیم. در یک کلام ، همه آنها مثبتند.

وحدت مبارزه ملی و مبارزه طبقاتی

ادامه جنگ طولانی به وسیله همکاری ممتد، یا به سخن دیگر مبارزه طبقاتی را تابع مبارزه ملی ضد ژاپنی کنونی نمودن اینست اصل اساسی جبهه متحد. تحت این اصل، استقلال احزاب و گروهها و طبقات باید تضمین شود و استقلال و عدم وابستگی آنها در جبهه متحد باید حفظ گردد؛ و به هیچ وجه نباید حقوق مسلم احزاب و گروهها و طبقات را فدای همکاری و وحدت نمود، بلکه به عکس باید تا حدود معینی از این حقوق دفاع کرد؛ فقط از این طریق است که می توان همکاری را تقویت کرد و عملا هم در چنین صورتی است که می توان از همکاری سخن گفت. در غیر این صورت همکاری به آشفتگی و درهم برهمی بدل می گردد و جبهه متحد ناگزیر قربانی آن خواهد شد. در جریان مبارزه ملی، مبارزه طبقاتی شکل مبارزه ملی به خود می گیرد و در این شکل وحدت آنها بیان می یابد. از یک طرف در مرحله تاریخی معینی خواستهای سیاسی و اقتصادی طبقات باید تابع شرایطی باشد که منجر به درهم شکستن همکاری نگردد؛ از طرف دیگر نیازمندیهای مبارزه ملی (برای جنگ مقاومت ضد ژاپنی) باید برای کلیه خواستهای مبارزه طبقاتی بمثابه مبدأ حرکت شمرده شود. بدین ترتیب است که وحدت و استقلال در درون جبهه متحد، و مبارزه ملی و مبارزه طبقاتی می توانند با یکدیگر وحدت یابند.

« همه چیز از طریق جبهه متحد » نادرست است

گومیندان حزب حاکم است و تاکنون به جبهه متحد اجازه نداده است که شکل سازمانی به خود بگیرد. در پشت جبهه دشمن، به علت اینکه « همه چیز از طریق جبهه متحد » غیرممکن است، لذا ما مجبوریم طبق آنچه که گومیندان تاکنون موافقت کرده است (مثلا « برنامه جنگ مقاومت و ساختمان کشور ») مستقلا و به ابتکار خود عمل کنیم. یا در موارد دیگر با حساب امکان موافقت گومیندان اول عمل می کنیم و سپس گزارش می دهیم. فی المثل اگر قرار می بود تدابیری نظیر نصب مأمورین اداری و یا اعزام نیروهای نظامی به استان شان دون « از طریق جبهه متحد » انجام گیرد، چه بسا که هرگز انجام نمی گرفت. می گویند حزب کمونیست فرانسه زمانی چنین شعاری داد، شاید علت این باشد که در فرانسه کمیته مشترکی از کلیه احزاب وجود داشت، ولی حزب سوسیالیست با بی اعتنایی به برنامه مورد توافق همگان همچنان به دلخواه خود عمل می کرد و از این رو حزب کمونیست فرانسه خود را مجبور به طرح چنین شعاری دید تا اقدامات حزب سوسیالیست را محدود سازد، ولی هدف این شعار به هیچ وجه تحدید فعالیتهای خود نبود. وضع چین از اینقرار است که گومیندان کلیه احزاب و گروهها را از تساوی حقوق محروم کرده است و سعی دارد که دیگران را وادار به اطاعت از فرامین حزب خود نماید. این امری غیرممکن و مضحک خواهد بود اگر ما با پیش کشیدن شعار فوق از گومیندان بخواهیم که « همه چیز » را با توافق ما انجام دهد. اگر ما برای اجرای « همه چیز » ابتدا قرار باشد توافق گومیندان را جلب کنیم ، پس در مواردی که آنها موافقت نمی کنند، باید چه کنیم؟ سیاست گومیندان عبارت از محدود ساختن رشد ماست، از این رو به هیچ وجه جایز نیست که چنین شعاری مطرح سازیم که فقط دست و پای خودمان را می بندد. ما در حال حاضر برای انجام بعضی اقدامات باید ابتدا موافقت گومیندان را جلب کنیم ، مثلا در مورد تغییر نام سه لشکر به سه سپاه. این عمل را ابتدا گزارش دادن و سپس عمل کردن می خوانند. در موارد دیگر باید گومیندان را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و سپس به او اطلاع داد، مثلا در مورد افزایش بیش از دویست هزار نفر در ارتش. این عمل را ابتدا عمل کردن و سپس گزارش دادن می خوانند. در موارد دیگر، مثلا در مورد تشکیل مجلس نمایندگان خلق در مناطق مرزی، با علم به اینکه در آن زمان کسب موافقت گومیندان ممکن نیست، باید عمل کرد و موقتاً گزارش نداد. ما در پاره ای از موارد دیگر موقتاً نه باید عمل کنیم و نه باید گزارش دهیم ، مانند اقداماتی که در صورت اجرا وضع عمومی را به خطر می اندازد. بطور خلاصه ، ما به هیچ وجه نباید جبهه متحد را درهم شکنیم ، ولی در عین حال نیز به هیچ وجه نباید دست و پای خود را ببندیم. از این روست که نباید شعار « همه چیز از طریق جبهه متحد » را پیش کشید. این نیز اشتباه خواهد بود اگر شعار « همه چیز باید تابع جبهه متحد گردد » اینطور تعبیر شود که « همه چیز باید تابع » چانکایشک و ین سی شان گردد. سیاست ما عبارت است از سیاست استقلال و عدم وابستگی در درون جبهه متحد، یعنی وحدت و در عین حال استقلال.


یادداشت ها

1- مراجعه شود به « منسیوس ».
2- لنین :« یادداشتهای فلسفی » ، « خلاصه "درسهایی درباره تاریخ فلسفه" هگل ».
3- « تئوری همکاری کار و سرمایه » یک تئوری ارتجاعی بین الملل دوم است که همکاری پرولتاریا و بورژوازی را در کشورهای سرمایه داری توصیه می کند و با سرنگونی سلطه بورژوازی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا به وسیله انقلاب مخالفت می ورزد.

توضیح

این اثر قسمتی از پایان سخن رفیق مائوتسه دون در ششمین پلنوم ششمین دوره کمیته مرکزی حزب می باشد. مسئله استقلال و عدم وابستگی در درون جبهه متحد یکی از مسایل برجسته مربوط به موضوع جبهه متحد ضد ژاپنی بود که در آن زمان مسئله مورد اختلاف رفیق مائوتسه دون و چن شائو یو را تشکیل می داد. این مسئله از نظر ماهوی، مسئله هژمونی پرولتاریا در جبهه متحد بود. رفیق مائوتسه دون طی گزارش خود در دسامبر 1947 («اوضاع کنونی و وظایف ما») این اختلاف نظر را به اختصار چنین جمع بندی کرد :« در دوران جنگ مقاومت ضد ژاپنی حزب ما علیه نظراتی نظیر اینگونه نظرات تسلیم طلبانه (منظور نظرات تسلیم طلبانه چن دو سیو در دوره نخستین جنگ انقلابی داخلی است) مبارزه کرد، یعنی علیه نظرات کسانی که نسبت به سیاست ضد خلقی گومیندان گذشت می کردند، به گومیندان بیشتر از توده های خلق اعتماد داشتند، به بسیج بی پروای توده ها برای مبارزه و توسعه مناطق آزاد شده و افزایش نیروهای مسلح خلق در مناطق اشغالی ژاپنی ها جرأت نمی کردند و رهبری جنگ مقاومت ضد ژاپنی را به دست گومیندان می سپردند. حزب ما علیه این نظرات پوسیده و سست پایه که مغایر اصول مارکسیسم لنینیسم می باشند، قاطعانه مبارزه کرد و مشی سیاسی «توسعه نیروهای مترقی، جلب نیروهای بینابینی و منفرد ساختن نیروهای سرسخت» را بطور قاطع اجرا نمود و با قطعیت تمام مناطق آزاد شده و ارتش آزادیبخش توده ای را بسط و توسعه داد. این امر نه تنها پیروزی حزب ما را بر امپریالیسم ژاپن هنگام تجاوزش تأمین کرد، بلکه تضمین نمود که حزب ما بتواند در دوران پس از تسلیم ژاپن، یعنی هنگامی که چانکایشک به جنگ ضدانقلابی دست زد، با موفقیت و بدون تلفات در راه جنگ انقلابی خلق علیه جنگ ضدانقلابی چانکایشک قدم گذارد و در مدت کوتاهی پیروزیهای عظیمی کسب کند. کلیه اعضای حزب باید این درسهای تاریخی را همواره بخاطر داشته باشند.»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر