در باره جنگ طولانی
( مه ۱۹۳۸ )
( مه ۱۹۳۸ )
طرح مسئله
|
1 – بزودی هفتم ژوئیه، اولین سالگرد جنگ کبیر مقاومت ضد ژاپنی فرا میرسد. اینک قریب یک سال است که تمام نیروهای ملت از طریق اتحاد، پایداری در مقاومت و حفظ جبهه متحد قهرمانانه علیه دشمن میجنگند. این جنگ در تاریخ مشرق زمین بی نظیر است و در تاریخ جهان نیز بمثابه جنگی کبیر ثبت خواهد شد؛ مردم
زیرنویس
اثر حاضر مجموعه یک سری نطقهائی است که رفیق مائو تسه دون از 26 مه تا 3 ژوئن سال 1938 در ین ان در مجمع مطالعه جنگ ضد ژاپنی ایراد کرده است.
اثر حاضر مجموعه یک سری نطقهائی است که رفیق مائو تسه دون از 26 مه تا 3 ژوئن سال 1938 در ین ان در مجمع مطالعه جنگ ضد ژاپنی ایراد کرده است.
|
سراسر جهان جریان این جنگ را بدقت دنبال میکنند. برای هر فرد چینی که زیر بار مصائب جنگ رنج میبرد و برای بقاء ملت خود میرزمد، روزی نیست که با بی صبری تمام در انتظار روز ظفر بسر نبرد. ولی این جنگ در واقع چگونه جریان خواهد یافت؟ آیا ما پیروز خواهیم شد یا نه؟ آیا ما بزودی پیروز خواهیم گردید یا خیر؟خیلی ها از یک جنگ طولانی صحبت میکنند، ولی چرا جنگ طولانی خواهد بود؟ چگونه باید چنین جنگی را به پیش برد؟ بسیاری از پیروزی نهائی سخن میگویند، ولی چرا پیروزی نهائی از آن ما خواهد بود؟ و چگونه باید این پیروزی را بدست آورد؟ همه قادربه پاسخ دادن باین سئولات نیستند و حتا اکثر افراد تا بامروز هم باین سئولات پاسخ نداده اند. بدینجهت است که طرفداران شکست طلب تئوری انقیاد ملی پا بمیدان مینهند و بمردم میگویند که چین بانقیاد در خواهد آمد، پیروزی نهائی از آن چین نخواهد بود. برخی از دوستان عجول نیز پا بصحنه میگذارند و بمردم اعلام میکنند : چین میتواند خیلی زود پیروز شود بدون آنکه کوشش زیادی بخرج دهد. آیا این نظرات درستند" معذالک اکثر افراد هنوز بمفهوم گفته های ما پی نبرده اند. این امر تا حدودی ناشی از نارسائی کار تبلیغاتی و توضیحی ما و تا حدودی نیز مربوط باینستکه رخدادهای عینی در جریان تکاملش هنوز خصلت ذاتی خود را کاملاً آشکار نکرده و سیمای خویش را در مقابل مردم بوضوح تمام نمایان نساخته است، از اینرو هم مردم نتوانسته اند که گرایشهای عمومی و دورنمای این تکامل را در یابند و با لنتیجه قادر نبوده اند یک سری سیاستها و تاکتیکهای خود را معین کنند. اکنون وضع بهتر شده است؛ تجارب ده ماهه جنگ مقاومت کاملاً برای در هم کوبیدن تئوری بکلی بی اساس انقیاد ملی و بموازات آن برای معتقد ساختن دوستان عجول ما بنادرستی تئوریشان در باره پیروزی سریع کافی است. در چنین شرایطی خیلی ها توضیحات جامعی را طلب میکنند، بویژه در باره جنگ طولانی زیرا که از یک طرف طرفداران تئوری پیروزی سریع با این جنگ مخالفت میکنند و از طرف دیگر از این جنگ درک مبهمی موجود است. این فرمول که "از زمان حادثه لوگو چیائو(1) خلق چهارصد میلیونی ما دوش بدوش هم مجاهدت میکنندو پیروزی نهائی نصیب چین خواهد شد" در میان توده های وسیع شهرت یافته است. البته این فرمول درستی است ولی فقط باید مضمونش غنای بیشتری بیابد. پایداری ما در جنگ مقاومت ضد ژاپنی و حفظ جبهه متحد مرهون عوامل متعددی است که عبارتند از : تمام احزاب و گروههای سیاسی کشور از حزب کمونیست گرفته تا گومیدان؛ تمام خلق چین از کارگران و دهقانان گرفته تا بورژوازی؛ تمام نیروهای مسلح از ارتش منظم گرفته تاواحدهای پارتیزانی ؛ در عرصه بین المللی، از کشورهای سوسیالیستی گرفته تا خلقهای شیفته عدالت کشورهای مختلف، و در کشور دشمن ، از آنعده از مردم داخل کشور که مخالف جنگند گرفته تا آن سربازانی که در جبهه با جنگ مخالفت میکنند. بطور خلاصه، تمام این عوامل در جنگ مقاومت ما باندازه های مختلف بذل مساعی کرده اند. هر فرد با وجدان باید بدانها درود بفرستد. ما کمونیستها همراه با سایر احزاب و گروه های سیاسی طرفدار جنگ مقاومت و تمام خلق چین راهی جز این نداریم که در راه اتحاد با تمام نیروها برای پیروزی بر متجاورین منظور ژاپنی بکوشیم. اول ژوئیه امسال، هفدهمین سالگرد تاًسیس حزب کمونیست چین است. برای اینکه هر کمونیست بتواند در جنگ مقاومت ضد ژاپنی سهم مئوثرتر و بزرگتری ادا کند، باید مسئله جنگ طولانی را بطور جدی مورد مطالعه قرار داد. از اینجهت است که من سخنرانیهایم را باین بررسی اختصاص میدهم. و سیع میکنم در باره تمام مسایل مربوط به جنگ طولانی صحبت کنم؛ ولی نمیتوانم در تمام جزئیات وارد شوم زیرا این امر از حوصله یکدوره سخنرانی خارج است.
2 – تمام تجارب ده ماهه جنگ مقاومت ثابت میکنند که این دو تئوری نادرستند: تئوری انقیاد حتمی چین و تئوری پیروزی سریع چین. اولی بگرایش سازشکارانه منجر میشود و دومی به گرایش دایر برکم بها دادن بدشمن میدان میدهد. طرفداران این تئوریها بطور ذهنی و یکجانبه، در یک کلام، بطور غیره علمی به مسئله برخورد میکنند.
3 – قبل از وقوع جنگ مقاومت در باره انقیاد ملی زیاد صحبت میشد. مثلاً چنین گفته میشد: "صلاح چین از دیگران بدتر است و از اینرو جنگیدن بمفهوم شکست حتمی خواهد بود." "اگر چین بمقاومت مسلحانه اقدام کند، مطمئناً سرنوشتی بهتر از حبشه نخواهد داشت." از زمانیکه جنگ آغاز گردیده، گفتگوها در باره تئوری انقیاد ملی بطور علنی صورت نمگیرد، ولی بطور پنهانی و بسیار گسترده ادامه دارد. مثلاً گاه بگاه محیط مساعدی برای سازش پیدا میشود و هواداران سازش اینطور استدلال میکنند که "ادامه جنگ بمعنای انقیاد حتمی است" (2 ) . محصلی از استان حونان طی نامه ای مینویسد: "در ده همه چیز مشکل بنظر میرسد. بعلت اینکه مسئولیت کار تبلیغاتی را به تنهائی بعهده دارم، ناچارم از هر فرصتی برای صحبت با مردم استفاده کنیم. مخاطبین من مردم عامی و بیسود نیستند، بلکه تا حدی در جریان حوادث هستند و به گفته های من علاقه زیادی از خود نشان میدهند. ولی وقتیکه من در اینجا با منسوبینم هستم، آنها دائماً میگویند:"چین نمیتواند پیروز شود، بانقیاد در خواهد آمد." این واقعاً نفرت انگیز است! اما باز جای خوشوقتی است که آنها تبلیغ نیکنند، والا کار بدتر میشد. البته دهقانان بآنها بیشتر از من اعتماد دارند."چنین هواداران تئوری انقیاد حتمی چین پایه اجتماعی گرایش سازشکارانه را تشکیل میدهند. چنین افرادی در گوشه و کنار جین یافت میشوند، و بدینجهت مسئله سازشکاری که هر آن ممکن است در داخل جبهه ضد ژاپنی پدید آید، حتا شاید تا پایان جنگ هم باقی بماند. اکنون که سیو جو سقوط کرده و اوهان در محاصره است، بنظرمن بیفایده نیست که به تئوری انقیاد ملی ضربه حسابی بزنیم.
4 – طی این ده ماه جنگ مقاومت انواع و اقسام نظراتی که حاکی از شتابزدگی هستند، نیز سربلند نموده اند. مثلاً در اولین روزهای جنگ مقاومت عده زیادی بی پایه واساس خوش بین شده بودند، آنها به ژاپن کم بها میداند و حتا گمان میکردند که ژاپنی ها نمیتوانند به استان شان سی برسند. بعضی ها نقش استراتژیک جنگ پارتیزانی را در جنگ مقاومت ضد ژاپنی نادیده میگرفتند و این اصل را که "در کل، جنگ متحرک عمده و جنگ پارتیزانی کمکی است، و در جزء، جنگ پارتیزانی عمده و جنگ متحرک کمکی است"، مورد تردید قرار میدادند. آنها این زهنمود استراتژیک ارتش هشتم را که "جنگ پارتیزانی اساسی است، ولی در شرایط مساعد نباید از جنگ متحرک صرف نظر کرد"، قبول نداشتند و آنرا برخوردی "مکانیکی " میدانستند(3). در اثنای نبرد شانگهای عده ای میگفتند: "اگر ما بتوانیم سه ماه دوام بیاوریم، اوضاع بین المللی حتماً تغییر خواهد کرد، اتحاد شوروی مسلماً قوای خود را اعزام خواهد نمود و جنگ تمام خواهد شد." این افراد در ارزیابی دورنمای جنگ مقاومت بطور عمده بکمک خارجی امید میبستند(4) . بعد از پیروزی در تایلجوان(5) عده ای معتقد شدند که نبرد سیوجو را باید"یک نبرد تقریباً قطعی "تلقی نمود و رهنمود سابق جنگ طولانی را مورد تجدید نظر قرار داد. آنها میگفتند:"این نبرد نشانه آخرین تلاش نومیدانه دشمن است"، و"اگر ما در این نبرد پیروز شویم، میلیتاریستهای ژاپنی دچار تزلزل روحی میگردند و چاره ای نخواهند داشت جز اینکه منتظر روز دادرسی بمانند" (6). پیروزی در پین سین گوان(7 ) عده ای را دچار سر گیچه کرد و پیروزی بعدی در تایلجوان عده زیادتری را بدان گرفتار نمود. در نتیجه در اینکه آیا دشمن به اوهان حمله میکند یا نه، شک و تردید بوجود آمد. خیلی ها تصور میکردنند:" این حتمی نیست"؛ و خیلی ها هم میگفتند:"قطعاً چنین نخواهد شد". اینگونه شک و تردیدها ممکن است بر تمام مسائل مهم تاًثیر بگذارد. مثلاً آیا میزان نیروهای ضد ژاپنی کافی است؟ ممکن است باین سئوال جواب مثبت داده شود، زیرا میزان نیروهای فعلی ما برای جلوگیری از ادامه تعرض دشمن کافی است، پس افزایش آنها چه لزومی دارد؟ مثلاً آیا شعار تحکیم و توسعه جبهه متحد ملی ضد ژاپنی هنوز بقوت خود باقی است؟ ممکن است باین سوآل جواب منفی داده شود، زیرا جبهه متحد در وضع کنونی خود قادر بدفع دشمن است، پس تحکیم و توسعه آن چه معنی دارد؟ مثلاً آیا کار دیپلماتیک و تبلیغاتی در مقیاس بین المللی باید تشدید شود؟ ممکن است مجدداً باین سوال جواب منفی داده شود. مثلاً آیا باید بطور جدی به اصلاح سیستم ارتش و رژیم سیاسی، گسترش جنبش توده ای، انجام امور آموزش مربوط به دفاع ملی ، سرکوب خائنین بملت و تروتسکیستها، توسعه صنایع نظامی و بهبود زندگی مردم پرداخت؟ مثلاً آیا شعارهای دفاع از اوهان، گوان جو و شمال غربی و توسعه شدید جنگ پارتیزانی در پشت جبهه دشمن هنوز بقوت خود باقی هستند؟ ممکن است باین سئولات جواب منفی داده شود. حتا افرادی هستند که بمحض اینکه در وضعیت جنگ تحول مساعد کوچکی رخ میدهد، آماده اند "اصتحکامات" بین گومیدان و حزب کمونیست را تشدید کنند و بدین ترتیب توجه را از مسایل خارجی بمسایل داخلی منحرف سازند. این امر تقریباً همیشه پس از یک پیروزی کم و بیش بزرگ و یا در موقعیکه دشمن حمله خود را متوقتاً متوقف میسازد و پیش میآید. همه نظرات فوق را میتوان به کوته بینی سیاسی نظامی توصیف کرد. اینگونه سخنان، با آنکه منطقی بنظر میرسند، در واقع پرگوئیهای بی پایه ای هستند که ظاهراً حقیقت بخود گرفته اند. برای ادامه پیروزمندانه جنگ مقاومت ضد ژاپنی قطع این سخن پردازیها خالی از فایده نخواهد بود.
5 – بنابر این مسئله بدین نحو مطرح میشود: آیا چین بانقیاد در خواهد آمد؟ جواب: نه، چین بانقیاد در نخواهد آمد بلکه سرانجام پیروز خواهد شد. آیا چین میتواند بزودی پیروز شود؟ جواب: نه، چین بزودی پیروز نخواهد شد و جنگ مقاومت ضد ژاپنی جنگی طولانی خواهد بود.
6 – دو سال پیش ما تزهای عمده راجع باین مسایل را در خطوط کلی پیش بردیم. در 16 ژوئیه 1936 ، یعی پنج ماه قبل از حادثه سی ان (8 ) و دوازده ماه پیش از حادثه لوگوچیائو، من ضمن مصاحبه ای با روزنامه نگار آمریکائی، آقای ادگار استو، وضعی را که ممکن است منجر به جنگ چین و ژاپن گردد، در خطوط کلی ارزیابی کردم و سیاستهای مختلف را برای کسب پیروزی مطرح کردم. بد نیست که برای زنده کردن یاد این مصاحبه بخشهائی از آنرا در اینجا نقل کنیم: سئوال : چین تحت چه شروطی میتواند قوای امپریالیسم ژاپن را مغلوب و نابود سازد؟ جواب: سه شرط لازم است: اولاً، ایجاد یک جبهه متحد ضد ژاپنی در چین؛ ثانیاً تشکیل یک جبهه متحد بین المللی علیه ژاپن؛ ثالثاً، اعتلاء نهضت انقلابی خلق ژاپن و خلقهای مستعمرات ژاپن. از این دیدگاه خلق چین، در میان این سه شرط وحدت بزرگ خلق چین عمده ترین شرط است. سئوال: بنظر شما این جنگ تا چه وقت طول خواهد کشید؟ جواب: این بقدرت جبهه متحد ضد ژاپنی در چین و یک سلسله عوامل تعین کننده دیگر در چین و ژاپن مربوط است. بسخن دیگر، صرفنظر از قدرت خود چین که عمده است، کمک بین المللی و همچنین کمک انقلاب ژاپن به چین نیز مهم است. اگر جبهه متحد ضد ژاپنی در چین نیرومندانه رشد کند و بطور موًثر عرضاً و عمیقاً تشکیل یابد، اگر دولتها و ملتهائی که خطر امپریالیسم ژاپن را نسبت بمنافع خود دریافته اند، آنطور که باید و شاید بچین کمک کنند، اگر انقلاب در ژاپن بزودی بر پا گردد، این جنگ سریعاً پیروز خواهد شد. اگر این شروط بزودی تحقق نیابند، جنگ طولانی خواهد شد. ولی نتیجه در هر حال یکی خواهد بود: ژاپن بطور حتم مغلوب و چین بطور حتم پیروز میشود. فقط تلفات زیاد خواهد شد و ما دوران پردرد و رنجی را از سر خواهیم گذاراند. سئوال : از نظر سیاسی و نظامی عقیده شما در باره سیر احتمالی تکامل این جنگ چیست؟ جواب : سیاست قاره ای ژاپن دیگر معین شده است، و آنهائی که تصور میکنند از طریق سازش با ژاپن و یا فدا کردن بجش بیشتری از سرزمین چین و حق حاکمیت آن میتوان تعرض ژاپن را متوقف ساخت، دستخوش پندارهای صرفاً باطلند. ما بخوبی میدانیم که منطقه سفلی رودخاها یان تسه و بنادر جنوبی ما دیگر وارد سیاست قاره ای امپریالیسم ژاپن گردیده اند. بعلاوه ژاپن با خیال تسلط بر فلیپین، سیام، ویتنام، شبه جزیره مالایا و هندوستان شرقی هلند میخواهد چین را از کشورهای دیگر جدا سازد و منطقه جنوب غربی اقیانوس آرام را به انحصار خود در آورد. این سیاست دریائی ژاپن است. در چنین دوره ای چین بدون تردید در وضع فوق العاده دشواری قرار خواهد گرفت. معذالک اکثریت مردم چین مطمئنند که میتوان بر این مشکلات فایق آمد؛ تنها ثروتمندان شهرهای بزرگ بندری شکست طلبند زیرا آنها میترسند اموالشان از دست رود. خیلی ها بر آنند که وقتی ژاپن سواحل چین را محاصره کرد، ادامه جنگ برای چین غیره ممکن خواهد شد. این بلاهت محض است. برای رد این ادعای آنها کافی است که فقط به تاریخ جنگ ارتش سرخ مراجعه کنیم. در جنگ مقاومت ضد ژاپنی چین بمرتب برتریهای بیشتری از ارتش سرخ در دوران جنگ داخلی خواهد داشت. چین کشور بسیار پهناوری است، حتا اگر ژاپن موفق شود بخشی از خاک چین را با جمعیتی برابر صد و یا حتا دویست میلیون نفر اشغال کند، باز فاصله ما تا شکست هنوز خیلی زیاد خواهد بود. ما هنوز برای نبرد با ژاپن قدرت بزرگی در اختیار خواهیم داشت، در صورتیکه ژاپن مجبور خواهد بود در تمام طول جنگ در پشت جبهه خود دائماً به نبردهای دفاعی بپردازد. ولی عدم یکپارچگی و رشد ناموزون اقتصادی چین در یک مفهوم برای جنگ مقاومت ضد ژاپنی مساعد است. مثلاً انتزاع شانگهای از خاک چین هرگز باندازه انتزاع نیویورک از خاک امریکا فلاکت بار نیست. و حتا اگر ژاپن سواحل چین را هم محاصره کند، باز قادر نخواهد بود شمال غربی و مغرب چین را در محاصره اندازد. از اینرو کنه مطلب باز هم عبارتست از وحدت تمام خلق چین و ایجاد جبهه ضد ژاپنی بمقیاس ملی . ما از مدتها پیش اینرا توصیه کرده ایم. سئوال اگر جنگ مدت زیادی بطول انجامد و ژاپن نیز کاملاً شکست نخورد، آیا حزب کمونیست حاضر میشود با ژاپن صلح کند و به سلطه ژاپن بر بخش شمالی چین تن دردهد؟ جواب : خیر، حزب کمونیست چین، مثل تمام خلق چین ، به ژاپن اجازه نخواهد داد حتا یکوجب از خاک چین را هم در دست خود نگهدارد. سئوال : بعقیده شما رهنمود استراتژیک عمده چین در این جنگ آزادیبخش چه باید باشد؟ جواب: رهنمود استراتژیک ما باید بکار انداختن قوای عمده مان برای عملیات در جبههای وسیع و متحرک باشد. ارتش چین برای اینکه بتواند پیروز گردد، باید در میدانهای وسیع جنگ به نبرد های فوق العاده متحرک دست زند، بسرعت پیش رود و تند عقب بنشیند، قوای خود را بسرعت متمرکز سازد و آنرا تند پخش نماید. این جنگ بیشتر یک جنگ متحرک پردامنه خواهد بود تا یک جنگ موضعی که منحصراً به استحکامات دفاعی متعدد متکی است. ولی این بمعنای آن نیست که باید تمام نقاط نظامی حیاتی را رها کرد؛ تا زمانیکه شرایط برای ما مساعد باشد؛ باید در این نقاط به جنگ موضعی پرداخت. معذالک رهنمود استراتژیکی که بتواند تمام وضعیت را دگرگون سازد؛ باید بر اساس جنگ متحرک استوار باشد. جنگ موضعی نیز لازم است، ولی از نظر استراتژیک دارای اهمیت درجه دوم و فرعی است. از نظر جغرافیائی صحنه جنگ چنان وسیع است که برای ما امکان دارد بیک جنگ متحرک نهایت اثربخش میپردازیم. قوای ژاپن وقتیکه با عملیات شدید واحدهای ما روبرو گردند، اجباراً با احتیاط عمل میکنند. ماشین جنگی آنها سنگین است، خیلی آهسته حرکت میکند و اثر بخشی آن نیز محدود است. اگر ما واحدهای خود را در جبهه تنگی متمرکز سازیم و جنگ دفاعی فرساینده دست بزنیم، آنوقت از امتیازاتی که موقعیت جغرافیائی و سازمان اقتصادی کشور بارتش ما داده است، محروم میگردیم و با اشتباهی نظیر اشتباه حبشه گرفتار میشویم. در مرحله اولیه جنگ، ما باید از نبردهای تعین کننده بزرگ احتراز جوئیم و اول از طریق جنگ متحرک روحیه و قدرت رزمنده ارتش دشمن را بتدریج مختل سازیم. ما باید علاوه بر استفاده از واحدهای تعلیم دیده برای پیشبرد جنگ متحرک، از میان دهقانان نیز به تشکیل تعداد زیادی واحدهای پارتیزانی اقدام کنیم. باید دانست که واحد های داوطلبان ضد ژاپنی سه استان شمالی شرقی فقط تظاهر کوچکی از آن نیروی پنهان مقاومت جوئی است که میتوان از دهقانان سراسر کشور بسیج نمود. دهقانان چین بالقوه نیروی عظیمی را تشکیل میدهند؛ اگر بنحو شایسته ای متشکل و رهبری شوند، قادر خواهند بود ارتش ژاپن را در تمام بیست و چهار ساعت روز مشغول نگاهدارند و آنرا بسرحد مرگ خسته گردانند. باید بخاطر داشت، که این جنگ در خاک چین جریان خواهد داشت، یعنی اینکه ارتش ژاپن از طرف مردم متخاصم، یعنی مردم چین در محاصره کامل خواهد افتاد، و مجبور خواهد شد تمام احتیاجات نظامی خود را از ژاپن وارد کند و از آنها محافظت نماید، تعداد زیادی از قوای نیرومند خود را به حفظ خطوط ارتباطی بگمارد تا پیوسته از دستبرد جلوگیری کند، و علاوه بر این بخش بزرگی از نیروهای خود را در منچوری و همچنین در ژاپن نگهدارد. چین در جریان جنگ موفق خواهد شد تعداد زیادی از سربازان ژاپنی را اسیر کند و مقادیر مهمی اسلحه و مهمات جنگی برای واحدهای نظامی خود بدست آورد؛ در عین حال کمکهای خارجی بخود جلب خواهد کرد تا تجهیزات قوای خود را بتدریج تقویت و بهبود بخشد. بدین ترتیب در اواخر جنگ چین قادر خواهد شد بجنگ موضعی روی آورد و مناطق اشغالی ژاپن را مورد تعرض موضعی قرار دهد. از اینرو اقتصاد ژاپن در اثر فشار طولانی جنگ مقاومت چین فرو خواهد ریخت و روحیه ارتش ژاپن در اثر اصطکاکات نبردهای بیشمار متزلزل خواهد شد. لیکن در طرف چین نیروهای بیشماری پنهان مقاومت که در حال رشدند، دائماً رو میآیند و تعداد زیادی از توده های مردم انقلابی برای پیکار بخاطر آزادی خود پی در پی بسوی جبهه های جنگ میشتابند. مجموعه این عوامل و عوامل دیگر بما امکان میدهد که بر استحکامات و پایگاههای مناطق اشغالی ژاپن ضربات قطعی و کاری وارد سازیم و ارتش متجاوز ژاپن را از خاک چین بیرون برانیم. (ادگار اسنو : "یاد داشت راجع به شمال غربی چین") صحت تزهای فوق را تجربه دهماهه جنگ مقاومت ما باثبات رسانیده و در آینده نیز باثبات خواهد رسانید.
7 – در 25 اوت 1937 ، کمی بیش از یک ماه پس از حادثه لوگو چیائو، کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در " قطعنامه در باره اوضاع کنونی و وظایف حزب" بطور روشن تشریح کرد: تحریکات نظامی متجاوزین ژاپنی در لوگو چیائو و اشغال بی پین و تیانزین چیزی جز آغاز تعرض وسیع آنها به جنوب دیوار بزرگ نیست. آنها هم اکنون بسیج نظامی را در مقیاس ملی شروع کرده اند. تبلیغات آنها مبنی بر اینکه "بهیچوجه نمیخواهند اوضاع را وخیم سازند" ، فقط پرده دودیست برای پوشاندن حملات آتی آنها. مقاومتی که در 7 ژوئیه در لوگو چیائو بعمل آمد، آغاز جنگ مقاومت ملی چین است. بدین ترتیب در برابر اوضاع سیاسی چین مرحله نوینی گشوده شده که مرحله مقاومت عملی است. مرحله تدارک جنگ مقاومت مدتی است که دیگر سپری گشته. در مرحله کنونی وظیفه مرکزی ما عبارتست از بسیج تمام نیروها برای کسب پیروزی در جنگ مقاومت. کلید پیروزی جنگ مقاومت در این استکه جنگ مقاومتی را که آغاز گردیده، بیک جنگ مقاومت همه جانبه تمام خلقی بدل کنیم. فقط از طریق این جنگ مقاومت است که پیروزی نهائی ممکن خواهد شد. از آنجا که اکنون در جنگ مقاومت هنوز ضعفهای جدی موجود است، ممکن است در جریان بعدی آن یکسری ناکامیها و عقب نشینی ها، انشعابهای داخلی و خیانتها، سازشهای موقتی و قسمی و امثال آن پدید آید. از اینجهت باید دریابیم که این جنگ جنگی طولانی و سخت خواهد بود. لیکن ما یقین داریم در سایه مجاهدتهای حزب مان و تمام خلق، جنگ مقاومتی که اینک آغاز گردیده، تمام موانع را مرتفع خواهد ساخت و به پیشرفت و تکامل خود ادامه خواهد داد. صحت تزهای فوق را هم تجربه ده ماهه جنگ مقاومت ما باثبات رسانده و در آینده نیز باثبات خواهد رساند.
8 – از نظر معرفتی تمام نظرات اشتباه آمیز از گرایشهای ایدهآلیستی و مکانیکی در باره جنگ سرچشمه میگیرند. اشخاصیکه دارای ایگونه گرایشها هستند، با مسائل بطور یکجانبه و ذهنی برخورد میکنند. آنها یا به سخن پردازیهای بی پایه و کاملاً ذهنی اشتغال میورزند و یا اینکه فقط با تکیه بر یک جنبه پدیده و تظاهر آن در یک لحظه معین آنرا با همان ذهنیگری بزرگ میکنند و بجای مجموع میگیرند. معذالک نظرات اشتباه آمیز انسان را میتوان بدو نوع تقسیم کرد: یک نوع دارای خصلت اساسی و بالنتیجه دائمی است که باشکال بر طرف میگردد و نوع دیگر خصلت اتفاقی دارد و موقتی است که بآسانی اصلاح میشود. ولی در هر دو حالت صحبت از اشتباه است و لذا باید اصلاح شود. از اینرو تنها از طریق مبارزه علیه گرایشهای ایده آلیستی و میکانیکی در مسئله است که میتوان در مسئله جنگ به نتایج صحیح رسید.
پایه و اساس مسئله
9 – چرا جنگ مقاومت ضد ژاپنی جنگی طولانی خواهد شد؟ چرا پیروزی نهائی از آن چین خواهد بود؟ پایه و اساس این اظهارات چیست؟ جنگ بین چین و ژاپن یک جنگ عادی نیست،بلکه جنگ مرگ و زندگی است که بین چین نیمه مستعمره – نیمه فئودالی از یکسو و ژاپن امپریالیستی از سوی دیگر در سالهای 30 قرن بیستم جریان می یابد. پایه و اساس تمام مسئله در همینجاست. طرفین جنگ دارای خصوصیات متضاد فراوانی هستند که ما ذیلاً آنها را بطور جداگانه مورد برسی قرار میدهیم.
10 – طرف ژاپن: اولا، ژاپن یک کشور نیرومند امپریالیستی است که قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی تشکیلاتی آن مقام اول را در شرق احراز کرده است و یکی از پنج یا شش قدرت بزرگ امپریالیستی دنیاست. این شرط اساسی جنگ تجاوزی ژاپن بشمار میرود و ناگزیری این جنگ وعدم امکان پیروزی سریع چین درست ناشی از وجود نظام امپریالیستی ژاپن با تمام قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی – تشکیلاتی نیرومندش میباشد. اما، ثانیاً، خصلت امپریالیستی نظام اجتماعی – اقتصادی ژاپن تعین کننده خصلت امپریالیستی جنگ اوست، جنگی که ارتجاعی و وحشیانه است. در سالهای 30 قرن بیستم، تضادهای داخلی و خارجی امپریالیسم ژاپن نه تنها ژاپن را بیک جنگ ماجراجویانه و با وسعتی بی نظیر واداشته، بلکه در عین حال آنرا در آستانه اضمحلال کامل قرار داده است. ژاپن از نظر سیر تکامل اجتماعی دیگر کشوری در حال ترقی نیست؛ جنگ رونقی را که طبقات حاکمه این کشور انتظار دارند، ببار نخواهد آورد، بلکه درست بلعکس، امپریالیسم ژاپن را بنابودی سوق خواهد داد. منظورما از خصلت ارتجاعی جنگی که ژاپن دنبال میکند، درست همین نکته است. و این خصلت ارتجاعی تواًم با آن ویژگی امپریالیسم ژاپن که امپریالیسم نظامی – فئودالی میباشد، وحشیگری خاص جنگ ژاپن را معین میسازد. تمام اینها آنتاگونیسمم طبقاتی داخل ژاپن ، آنتاگونیسم بین ملتهای ژاپن و چین، آنتاگونیسم بین ژاپن و اکثریت عظیم کشورهای دیگر جهان را بحد اکثر برمیانگیزد. خصلت ارتجاعی و وحشیانه جنگ ژاپن دلیل عمده شکست حتمی آنست. ولی این تمام مطلب نیست. ثالثاً، جنگ ژاپن براساس قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی – تشکیلاتی نیرومند ش و در عین حال بر اساس استعداد ناکافی آن جریان مییابد. قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی- تشکیلاتی ژاپن نیرومند است، ولی از نظر کمی کافی نیست. ژاپن کشوری نسبتاً کوچکی است و منابع انسانی، نظامی، مالی و مادی او کفایت نمیکند و بدیجهت قادر به تحمل یک جنگ طولانی نیست. زمامداران ژاپن میخواهند از طریق جنگ این مشکلات را حل کنند؛ اما آنها در این زمینه نیز به نتیجه عکس انتظار خود خواهند رسید، بعبارت دیگر آنها جنگ را برای حل این مشکلات آغاز کرده اند، در حالیکه جنگ برمشکلات مذکور بیشتر میافزاید و حتی منابع اصلی ژاپن را هم میبلعد. و بالاخره، رابعاً، با آنکه ژاپن میتواند از کمک بین المللی کشورهای فاشیستی برخوردار شود، ولی در عین حال در عرصه بین المللی ناگزیر با مخالفتی روبرو خواهد شد که بر این کمک بین المللی میچربد. این مخالفت بتدریج بیشتر میشود و سرانجام نه فقط کمک کشورهای فاشیستی را خنثی میکند بلکه خود ژاپن را نیز تحت فشار قرار میدهد. امر غیره عادلانه از پشتیبانی ناچیز برخوردار میشود- این قانون است که از خود طبیعت جنگ ژاپن ناشی میگردد. بطور خلاصه، امتیاز ژاپن در قدرت نظامی اوست، و کمبود وی در خصلت ارتجاعی و وحشیانه جنگ او، در عدم کفایت منابع انسانی و مادی، و در کمک ناچیزی که در صحنه بین النللی میگیرد. چنین است خصوصیات طرف ژاپن.
11 – طرف چین: اولاً، چین کشوریست نیمه مستعمره – نیمه فئودالی. جنگ تریاک (9)، جنگ تای پین (10 )، نهضت رفرمیستی سال 1898 (11 )، انقلاب سال 1911 (12 )، اشگر کشی بشمال، خلاصه تمام نهضتهای انقلابی و یا رفرمیستی که هدفشان رهائی چین از وضع نیمه مستعمره – نیمه فئودالی بود، با ناکامی سختی روبرو گردیدند و در نتیجه چین همچنان بصورت کشوری نیمه مستعمره – نیمه فئودالی باقی مانده است. ما هنوز کشور ضعیفی هستیم و از نظر قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی- تشکیلاتی بطور بارزی از دشمن عقب تریم. علت ناگزیری جنگ و عدم امکان پیروزی سریع چین را نیز در این واقعیت میتوان جستجو کرد. اما، ثانیاً، نهضت آزادیبخش چین که از تمام نهضت های ادوار تاریخی گذشته متمایز است. اگر چه نیروهای گوناگون داخلی و خارجی ضد این نهضت موجب ناکامیهای جدی آن گردیده اند. چین باوجود اینکه امروز از نظر نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باندازه ژاپن نیرومند نیست، لیکن اکنون در چین عواملی موجودند که از هر دوره دیگر تاریخ خود مترقی ترند. حزب کمونیست چین و ارتش تحت رهبری آن، نماینده این عوامل مترقی هستند. بر اساس ای ترقی است که جنگ آزادیبخش کنونی چین میتواند طولانی گردد و به پیروزی نهائی منتهی شود. درست برخلاف امپریالیسم ژاپن که در حال افول است، چین نظیر آفتابی است که طلوع میکند. جنگ چین، جنگی است مترقی و از اینرو عادلانه و از آنجا که جنگی عادلانه است، میتواند تمام ملت را باتحاد برانگیزد، احساس همدردی خلق کشور متخاسم را نسبت بخود جلب کند و از پشتیبانی اکثر کشورهای جهان برخوردار گردد. ثالثاً، چین نیز بر خلاف ژاپن کشور بسیار بزرگی است با سرزمین پهناور، منابع مادی غنی، جمعیت زیاد و ارتش کثیرالعده و از نین روست که میتواند جنگی طولانی را تحمل کند. و بالاخره، رابعاً، پشتیبانی وسیع بین النللی که ناشی از خصلت مترقی و عادلانه جنگ چین است، با پشتیبانی ناچیزی که امر غیره عادلانه ژاپن کسب میکند، درست بکلی متفاوت است.بطور خلاصه، کمبود چین در ضعف نظامی اوست، و امتیازش در خصلت مترقی و عادلانه جنگ او، در سرزمین پهناور وی و در پشتیبانی وسیعی که در صحنه بین المللی دریافت میکند. چنین است خصوصیات چین. 12 – بدین ترتیب میتوان مشاهده کرد که ژاپن از قدرت نیرومند نظامی، اقتصادی و سیاسی – تشکیلیلاتی برخوردار است، ولی جنگی را که دنبال میکند، ارتجاعی و وحشیانه است، منابع انسانی و مادی ایکه در اختیار دارد، کافی نیست، و وضع بین المللی نیز برایش مساعد نیست. بلعکس، چین از نظر نظامی ، اقتصادی و سیاسی – تشکیلاتی نسنتاً ضعیف است، ولی دوران ترقی را میگذراند، و جنگی را که تعقیب میکند، جنگی است مترقی و عادلانه؛ چین کشوری است بزرگ و این عامل باو امکان میدهد که بتواند در جنگی طولانی پایداری کند، و چین از کمک اکثر کشورهای جهان هم برخوردار خواهد شد. اینها همه خصوصیات اساسی و متضاد جنگ چین و ژاپن هستند. این خصوصیات تمام رهنمود های سیاسی، استراتژی و تاکتیک نظامی طرفین را تعین کرده و میکنند و همچنین طولانی بودن جنگ و فرجام آنرا، یعنی اینکه پیروزی نهائی از آن چین خواهد بود نه از آن ژاپن، تعین کرده و میکنند. جنگ کنونی در واقع نوعی مسابقه بین این خصوصیات است. هر یک از آنها در جریان جنگ بنابر طبیعت خویش تغییر خواهد یافت؛ و از همینجاست که همه چیز ناشی میشود. این خصوصیات بطور عینی موجودند و بخاطر فریفتن مردم اختراع نشده اند؛ این خصوصیات مجموعه عناصر اساسی جنگ را تشکیل میدهند و بهیچوجه فرعی و ناقص نیستند؛ آنها در تمام مسائل کوچک و بزرگ طرفین و در کلیه مراحل جنگ دخالت دارند و چیزی نیستند که بتوان از آنها صرفنظر کرد. کسی که در بررسی جنگ چین و ژاپن این خصوصیات را نادیده بگیرد، بطور حتم دچار اشتباه خواهد شد، حتا اگر بعضی عقایدش زمانی کسب اعتبار کنند و درست بنظر بیآیند، سیر آتی جنگ عدم صحت آنها را حتماً نشان خواهد داد. اکنون ما با تکیه بر این خصوصیات بتوضیح تمام مسایلی که برسی آنها را ضرور میدانیم، میپردازیم.
رد تئوری انقیاد ملی
13 – هواداران تئوری انقیاد ملی که فقط یک عمل یعنی نیرومندی دشمن و ضعف ما را می بینند، سابقاً میگفتنند "مقاومت بمعنای انقیاد حتمی است" و اکنون میگویند "درصورت ادامه جنگ، انقیاد حتمی ست". اگر ما در جواب آنها فقط باین مختصر اکتفا کنیم که ژاپن باوجود نیرومندی، کشور کوچکی است و چین باوجود ضعف، کشور بزرگی است، نخواهیم توانست آنها را قانع کنیم. آنها میتوانند از تاریخ شواهدی نظیر سقوط سلسله سون بوسیله سلسله یوان و یا انقراض سلسله مین بوسیله سلسله تسین ذکر نمایند و ثابت کنند که انقیاد یک کشور کوچک ولی قوی، و حتا بالاتر از آن، انقیاد کشوری پیشرفته بوسیله کشوری عقب مانده امکان پذیر است. اگر ما بگوئیم که تمام اینها مربوط بگذشته دور است و در شرایط کنونی نمیتوان برای ما معتبر باشد، آنها ممکن است انقیاد هند را از طرف انگلستان مثال بیاورند و ثابت کنند که یک کشور سرمایه داری کوچک ولی قوی میتواند یک کشور بزرگ ولی ضعیف و عقب مانده را باسارت در آورد. از آینجهت ما باید در پی دلائل دیگری باشیم تا بتوانیم دهان همه هواداران تئوری انقیاد ملی را ببندیم و آنها را متقاعد سازیم و برای تمام کسانیکه مشغول کار تبلیغاتی اند، براهین کافی فراهم آوریم تا بتوانند افرادی را که هنوز روشن نیستند و ار خود نظر ثابتی ندارند، قانع سازند و ایمان آنان را به جنگ مقاومت مستحکم گردانند.
14 – دلیلی که باید ارائه شوند، کدامند؟ این دلایل در خصوصیت دوران کنونی نهفته اند. بیان مشخص این خصوصیات در خصلت ارتجاعی ژاپن و پشتیبانی ناچیز از آن، در خصلت مترقی چین و پشتیبانی وسیع از وی قرار دارد.
15 – جنگ ما جنگی عادی نیست، بلکه جنگی است که در سالهای 30 – قرن بیستم بین چین و ژاپن جریان میابد. دشمن ما قبل از همه قدرت امپریالیستی است که در آستانه زوال قرار دارد، و در سراشیب انحطاط را ه میپوید و نه تنها با انگلستان دوران انقیادهند، دورانی که انگلستان هنوز در اعتلاء سرمایه داری بود شباهتی ندارد، بلکه با ژاپن بیست سال پیش ، یعنی ژاپن دوران جنگ جهانی اول نیز تفاوت دارد. جنگ کنونی در زمانی در گرفته که امپریالیسم جهانی و در درجه اول دولتهای فاشیستی در آستانه تلاشی عمومی قراردارن. و درست بهمین دلیل است که دشمن خود را در این جنگ ماجراحویانه که در واقع تلاشی نومیدانه بیش نیست، درگیر کرده است. از اینرو کاملاً مسلم است که فرجام جنگ به انحدام چین بلکه اضمحلال هیئت حاکمه امپریالیسم ژاپن خواهد بود. بعلاوه این جنگ را ژاپن هنگامی آغاز کرده است که کشورهای جهان یا وارد جنگ گردیده اند و یا اینکه در استانه آن قرار دارند، هنگامیکه همه علیه تجاوز وحشیانه مشغول نبردند و یا برای نبرد آماده میشوند، و منافع چین با منافع اکثر کشورها و خلقهای جهان در هم میآمیزد. اینست علت اصلی مقاومتی که ژاپن علیه خود در این کشورها و در میان این خلقها بوجود آورده و در آینده نیز بیشتر بوجود خواهد آورد.
16 – وضع طرف چین از چه قرار است؟ چین امروز را نمیتوان با چین دورانهای تاریخی گذشته مقایسه کرد. خصوصیت چین در اینست که جامعه ای نیمه مستعمره – نیمه فئودالی است و بدینجهت کشوری ناتوان محسوب میشود. ولی در عین حال در سیر تکاملل تاریخی خود دوران ترقی را میگذراند، و این خود دلیل عمده ایست که چین بر ژاپن غلبه خواهد کرد. وقیکه ما میگوئیم جنگ مقاومت ضد ژاپنی مترقی است، منظور ما از طرقی بمفهوم عادی و عمومی، یا مفهوم خصلت مترقی جنگ حبشه علیه ایتالیا و یا جنگ تای پین و یا انقلاب 1911 نیست، بلکه منظور مان ترقی کنونی چین است؟ چین امروز از چه نظر مترقی است؟ از آن نظر که او دیگر یک کشور بتمام معنی فئودالی نیست، سرمایه داری در آنجا پدید گشته و بورژوازی و پرلتاریا بوجود آمده است، توده های وسیع مردم بیدار شده یا میشوند، چین دارای حزب کمونیست است و ارتشی دارد که از نظر سیاسی پیشرو است – ارتش سرخ چین که تحت رهبری حزب کمونیست قرار دارد – و سنن و تجارب دهها سال انقلاب، بخصوص تجارب هفده ساله را که از تشکیل حزب کمونیست میگذرد، جمع آوری کرده است. برپایه این تجارب خلق چین و احزاب سیاسی چین تربیت گردیده و درست همین تجارب است که امروز پایه و اتحاد خلق را بر ضد ژاپن تشکیل میدهد. اگر این درست است که پیروزی 1917 در روسیه بدون تجربه 1905 غیره ممکن بود. پس میتوان گفت پیروزی ما در جنگ مقاومت ضد ژاپنی نیز بدون تجارب 17 سال اخیر غیر ممکن بود. چنین است شرایط داخلی ما – تحت شرایط بین المللی موجود، چین در جنگ منفرد نیست و این حقیقتی است که باز در تاریخ سابقه نداشته. در گذشته، چه جنگهای چین و چه جنگهای هند همواره در حال انفراد جریان می یافت. فقط امروزاست که یک چنین نهضت توده ای با وسعت و عمق بی سابقه در سراسر جهان برپا شده و یا در شرف برپا شدن است، و از چین پشتیبانی میکند. انقلاب 1917 روسیه نیز از کمک بین المللی بهره مند گردید، و دامنه اش وسیع و خصلتش عمیق نبود. امروز نهضت توده ای در جهان با وسعت و عمق بی سابقه ای رشد مییابد. وجود اتحاد شوروی یک عامل بویژه خیاتی در سیاست بین النللی معاصر است که بدون تردید چین را با شور عظیمی یاری خواهد کرد، چنین چیزی در بیست سال پیش وجود نداشت. مجموع این عوامل شرایط مهمی را که برای پیروزی نهائی چین ضرورت دارند، ایجاد کرده و میکند. فعلاً کمک مستقیم و وسیع وجود ندارد، چنین کمکی فقط بعدها عملی خواهد شد ولی چین که کشوری مترقی و بزرگ است، میتواند جنگ را طولانی نماید و از این راه کمک بین المللی را تسریع کند و حتا در انتظار آن بماند.
17 – اگر بآنچه در بالا گفته شد، اضافه کنیم که ژاپن کشوریست کوچک با سرزمین کم وسعت، و منابع مادی محدود، جمعیت کم و ارتش قلیل العده، در حالیکه چین کشوریست بزرگ با سرزمی پهناور، منابع مادی غنی، جمعیت زیاد و ارتش کثیزالعده، آنوقت صرفنظر از اختلاف بین قدرت و ضعف، اختلاف دیگری نیز در اینجا بین کشور بزرگ، ترقی و کمک وسیع از سوی دیگر مشاهده میشود. باین دلیل چین هرگز بانقیاد در نخواهد آمد. از اختلاف بین قدرت و ضعیف چین نتیجه میشود که ژاپن میتواند تا زمانی و تاحدودی بر چین آقائی کند، و چین اجباراً راه سختی در پیش خواهد داشت، و بعلاوه جنگ مقاومت ضد ژاپنی جنگی طولانی خواهد بود نه زود فرجام؛ معذالک از اختلاف دوم – کشور کوچک، انحطاط و کمک ناچیز، در برابر کشور بزرگ، ترقی و کمک وسیع – چنین نتیجه میشود که ژاپن نه فقط نمیتواند بطور نامحدود اراده خود را بر چین تحمیل کند بلکه سرانجام محکوم به شکست است، در صورتیکه چین نه فقط زیر یوغ انقیاد نخواهد افتاد بلکه سرانجام پیروز خواهد شد.
18 – چرا حبشه زیر یوغ انقیاد درآمد؟ زیرا اولاً، حبشه نه تنها ضعیف بلکه کشور کوچکی نیز بود؛ ثانیاً حبشه باندازه چین مترقی نبود، بلکه کشوری کهن بود که در آن رژیم بردگی به رژیم سرواژ منتقل میگردید، کشوری بود که در آن سرمایه داری وجود داشت و نه حزب سیاسی بورژوازی و بطریق اولی نه حزب کمونیست و نه ارتشی نظیر ارتش چین و بطریق اولی نه ارتشی نظیر ارتش هشتم ما؛ ثالثاً حبشه نتوانست تا رسیدن کمک بین المللی پایداری کند و لذا مجبور شد به تنهائی بجنگد، رابعاً، و مهمتر از همه اینکه در رهبری جنگ علیه ایتالیا اشتباهاتی رخ داد. باین دلایل بود که حبشه بانقیاد در آمد. معذالک هنوز یک جنگ پارتیزانی بسبتاً وسیع در حبشه وجود دارد و اگر حبشی ها پایداری کنند، میتوانند در سایه وقوع تحولات آتی اوضاع جهان میهن خویش را بخود باز ستانند.
19 – حال اگر هواداران تئوری انقیاد ملی برای اینکه ثابت کنند "مقاومت بمعنای انقیاد حتمی است" و یا اینکه "در صورت ادامه جنگ، انقیاد حتمی است"، نمونه هائی از تاریخ شکت نهضت آزادیخش چین معاصر را مثال بیاورند، باز میتوان با این جمله جواب داد که زمان تغییر کرده است. خود چین، وضع داخلی ژاپن و اوضاع بین المللی همه با گذشته فرق کرده اند. ژاپن پیش از پیش نیرومند گردیده است، در حالیکه چین همچنان در وضع نیمه مستعمره – نیمه فئودالی باقی مانده و هنوز خیلی ضعیف است. این وضع بسیاز وخیمی است. بعلاوه این حقیقتی است که ژاپن هنوز میتواند برای مدتی خلق خود را تحت کنترل نگهدارد و برای تجاوز به چین از تضاد های بین المللی بهره برداری نماید. ولی در جریان یک جنگ متمادی این وضع ناگزیر در جهت مخالف تغییر می یابد. این تغییرات هنوز بحقیقت نپیوسته اند؛ لیکن در آینده حتماً صورت حقیقت بخود خواهند گرفت. این نکته ای است که هواداران تئوری انقیاد ملی از دیده فرو میگذارند. حال ببینیم وضع چین چطور است؟ چین هم اکنون صاحب انسانهای طراز نوین، حزب طراز نوین] ارتش طراز نوین و سیاست طراز نوین مقاومت در مقابل ژاپن است و اینها با ده سال پیش بکلی فرق میکند، و مهمتراینکه این وضع مسلماً بسوی پیشرفتهای تازه تری تحول خواهد یافت. البته از نظر تاریخی جنبشهای آزدادیبخش چین با شکستهای پی در پی روبرو گردیده اند و در نتیجه این شکستها چین نتوانسته است نیروهای بزرگتری را در جنگ مقاومت کنونی ضد ژاپنی جمع آوری کند – این درس تاریخی بویژه تلخی است، در آینده بهیچوجه نباید بگداریم که نیروهای انقلابی ما بدست خودی نابود گردند. معذالک اگر ما بر اساس موجود سخت مجاهدت کنیم، مطمئناً قادر خواهیم بود قدم بقدم جلوتر رفته و نیرویهای خود را در جنگ مقاومت تقویت کنیم. سمت کلی تمام این مجاهدتها هماننا جبهه متحد کبیر ملی ضد ژاپنی است. در باره پشتیبانی بین المللی، گرچه هنوز از یک کمک وسیع و مستقیم اثری مشاهده نمیشود، ولی چنین کمکی بعلت اینکه در اوضاع بین المللی تغییرات اساسی پدید آمده، در حال تدارک است. ناکامیهای متعدد جنبش آزادیبخش چین معاصر هم علل ذهنی دارند و هم علل عینی، لیکن وضع کنونی کاملاً فرق میکند. امروز با اینکه شرایط دشوار فراوانی موجودند که جنگ مقاومت ضد ژاپنی را مشکل میسازند – مانند قدرت دشمن و ضعف ما و این حقیقت که مشکلات دشمن تازه شروع میشوند، و ترقی ما هنوز بهیچوجه کافی نیست و غیره – معذالک شرایط مساعد زیادی نیز موجودند که پیروزی ما را بر دشمن ممکن میگردانند، از اینرو ما فقط باید تلاشهای ذهنی خود را بر آنها بیافزائیم و آنگاه خواهیم توانست بر مشکلات فایق آمده و به پیروزی نائل شویم. در هیچ دوره ای از تاریخ چین چنین شرایط مساعدی وجود نداشته و باینجهت جنگ مقاومت ضد ژاپنی ما برخلاف نهضتهای آزادیبخش سابق بشکست منتهی نخواهد شد.
سازش یا مقاومت؟ انحطاط یا ترقی؟
20 – بطوریکه در بالا بتفصیل توضیح داده شد، تئوری انقیاد ملی فاقد هرگونه پایه و اساس است. ولی عده زیادی هستند که هوادار تئوری انقیاد ملی نیستند؛ آنها میهن پرستان شرافتمندی هستند که معذالک از وضع کنونی عمیقاً نگرانند. در اینجا دو مسئله هست که آنها را نگران کرده است: آنها از یکطرف میترسند که با ژاپن سازش شود و از طرف دیگر در باره امکان ترقی سیاسی در چین نیز شک و تردید دارند. این دو مسئله نگران کننده در محافل وسیعی مورد بحث قرار گرفته اند، ولی برای حل آنها هنوز پایه ای پیدا نشده است. اینک ما به برسی آنها میپردازیم. 21 – در بالا گفته شد که مسئله سازش دارای ریشه های اجتماعی است و تا زمانیکه این ریشه ها وجود دارند، این مسئله نیز حتماً وحود خواهد داشت. ولی سازش مسلماً موفق نخواهد شد. دلیل اثبات این مدعا را نیز باید در ژاپن و چین و اوضاع بین المللی جستجو کرد. ابتدا ژاپن را در نظر بگیریم. از همان آغاز جنگ مقاومت ما حساب میکردیم که ممکن است لحظه ای فرار رسد که هوای سازش غلیظتر گردد، بعبارت دیگر ممکن است دشمن بعد از اشغال شمال چین و استانهای جیان سو و جه جیان در صدد برآید چین را براه تسلیم بیاورد. و فل الواقع بعداً نیز به چنین توطتعه ای متشبث شد؛ ولی این بحران سریعاً گذشت، یکی از عللش این بود که دشمن در همه جا از سیاست وحشیانه پیروی میکرد و علناً بغارت و چپاول میپرداخت. چنانچه چین تسلیم میشد، تمام چینی ها بصورت بردگان بدون میهن در می آمدند. این سیاست راهزنانه دشمن که هدفش انقیاد چین بود، دارای دو جنبه مادی و معنوی است که بدون استثناء شامل حال تمام چینی ها میشود – اعم از توده های قشرهای تحتانی یا عناصر قشرهای فوقانی جامعه؛ البته این سیاست در باره دسته اخیر بشکل نرمتری اجرا میشود، لیکن در اینجا اختلاف فقط در میزان و درجه آنست نه در اصل. بطور کلی دشمن همان شیوه هائی را که در سه استان شمالی شرقی بکار برده است، به چین داخلی نیز منتقل کرده است. از نظر مادی، دشمن خوراک و پوشاک افراد عادی را میرباید و داد و فغان توده های وسیع مردم را از سرما و گرسنگی در می آورد؛ وسایل تولید را هم بغارت میبرد و صنایع ملی چین را منهدم میسازد و تحت انقیاد خود در میآورد. از نظر معنوی، دشمن غرور ملی خلق چین را در هم میشکند. هر فرد چینی در زیر پرچم "آفتاب" فقط میتواند خدمتگذاری مطیع، حیوانی بارکش باشد و امکان کوچکترین تظاهر غرور ملی باو داده نمیشود. این سیاست وحشیانه را دشمن در نقاط دورتر خاک کشور ما نیز بموقع اجرا خواهد گذاشت. دشمن از آنجا که طمعش خیلی زیاد است، مایل به متوقف ساختن جنگ نیست. سیاستی که اعلامیه کابینه ژاپن مورخ 16 ژانویه 1938 (13 ) درج شد، کماکان با سرسختی تمام اجرا میشود و اصولا ناگزیر باجراست. این امر خشم و نفرت تمام اقشار مردم چین را برانگیخته است. این خشم و نفرت نتیجه خصلت ارتجاعی و وحشیانه جنگی است که ژاپن دنبال میکند و چون "رهائی از مصیبت ممکن نیست"، ناگزیر یک دشمنی مطلق شکل گرفته است. میتوان پیش بینی کرد که دشمن در لحظه معینی مجدداً تلاش خواهد کرد چین را براه تسلیم بیآورد؛ برخی هواداران تئوری انقیاد ملی نیز بار دیگر از لانه بیرون خزیده و باحتمال قوی ضمن تبانی با بعضی از عناصر خارجی (که در انگلستان، آمریکا، فرانسه و بخصوص در محافل فوقانی انگلستان یافت میشوند) عمل ننگین خود را بمرحله اجرا خواهند گذاشت. لیکن گرایش عمومی رویدادها طوری تکوین خواهد یافت که به تسلیم راه نمیدهد، زیرا این جنبه مسئله را خصلت سرسختانه و فوق العاده وحشیانه جنگ ژاپن تعین نموده است.
22 – دوم، اینکه چین را در نظر بگیریم. در اینجا سه عامل وجود دارد که موجب پافشاری چین در جنگ مقاومت میگردد. حزب کمونیست بمثابه اولین عامل ، نیروی قابل اعتمادی است که خلق چین را در مقاومت در برابر ژاپن رهبری میکند. عامل دوم گومیدان است که بعلت وابستگی بانگلستان و آمریکا، مادامیکه این دو کشور دستور نداده اند، تسلیم نمیشود. عامل سوم احزاب و گروه های سیاسی دیگر است که اکثریت عظیم آنها مخالف سازش اند و از جنگ مقاومت پشتیبانی میکنند. وقیکه این سه عامل با هم جمع شوند، هر کس که در صدد سازش با دشمن برآید، در صف خائنین بملت قرار خواهد گرفت و همه حق دارند اورا مجازات نمایند. همه آنهائیکه نیخواهند در ردیف خائنین بملت قرار گیرند، راهی جز این ندارند که متحد شوند و جنگ مقاومت را تا آخر دنبال کنند؛ در آنطورت تحقق سازش مشکل خواهد شد.
23 – و بالاخره اوضاع بین المللی را ملاحظه کنیم. باستثناء متحدین ژاپن و بعضی از عناصر قشرهای فوقانی سایر کشورهای سرمایه داری ، و تمام جهان موافق جنگ مقاومت چین و مخالف سازش از طرف چین است. این عامل امید چین را بیشتر میکند. امروز تمام خلق ما امیدوار است که نیروهای بین الملل کمک خود را به چین تدریجاً افزایش خواهد داد. این امیدی عبث نیست؛ بویژه وجود اتحاد شوروی، چین را در جنگ مقاومت تشویق میکند. اتحاد شوروی سوسیالیستی که اکنون بطور بیسابقه ای نیرومند شده است، همیشه در غم و شادی چین شریک بوده است. درست برخلاف تمام آن عناصر قشرهای فوقانی کشورهای سرمایه داری که منحصراً در پی سود هستند، اتحاد شوروی وظیفه خود میداند بهمه ملتهای ضعیف و تمام جنگهای انقلابی کمک کند. اگر امروز چین در جنگ خود را منفرد نمی بیند، تنها بدلیل کمک بین المللی بطور کل نیست بلکه بخصوص نتیجه کمک اتحاد شوروی است. نزدیکی جغرافیائی چین و اتحاد شوروی بحران ژاپن را حادتر نموده و به جنگ مقاومت چین یاری میرساند. نزدیکی جغرافیائی چین و ژاپن جنگ مقاومت چین را دشوارتر میشازد؛ و بر عکس نزدیکی جغرافیائی چین و اتحاد شوروی شرایط مساعدی برای جنگ مقاومت چین فراهم میسازد.
24 – از اینجا میتوان چنین نتیجه گرفت که خطر سازش وجود دارد، لیکن میتوان بر آن غلبه کرد، زیرا که سیاست دشمن اگر هم تا حدودی عوض شود، نمیتواند بطور اساسی تغییر یابد. سازش گرچه در چین دارای ریشه های اجتماعی است، ولی مخالفین با سازش اکثریت عظیم را تشکیل میدهند. در میان نیروهای بین المللی نیز عناصری هستند که طرفدار سازش اند، ولی نیروهای عمده از جنگ مقاومت پشتیبانی میکنند. بدین ترتیب عمل مشترک این سه عامل رفع خطر سازش و همچنین تعقیب پیگیر جنگ مقاومت را تا پایان امکان پذیر میگرداند.
25 – حال بمسئله دوم جواب بدهیم. ترقی سیاسی کشور و پایداری در جنگ مقاومت از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. هر قدر ترقی سیاسی با موقعیت پیش رود، همانقدر امکان پایداری در جنگ مقاومت بیشتر خواهد شد؛ و هر اندازه که جنگ مقاومت با پیگیری بیشتر دنبال گردد، ترقی سیاسی زیادتر خواهد شد. معذالک نقش اساسی در اینجا مربوط به پایداری در جنگ مقاومت است. در عرصه های مختلف فعالیت رژیم گومیدان پدیده های ناساللمی بطور جدی بچشم میخورند. تراکم این عوامل ناگوار طی سالیان دراز بسیاری از میهن پرستان شرافتمند را ناراحت و نگران ساخته است. لیکن همانطور که تجارب جنگ مقاومت نشان داده است، خلق چین در مدت ده ماه باندازه چندین سال ترقی کرده و بدیجهت هیچ دلیلی برای بدبینی وجود ندارد. گرچه فسادی که سالیان دراز متراکم شده، آهنگ رشد نیروهای توده ای را برای جنگ مقاومت قویاً کند ساخته و از دامنه پیروزیهای ما کاسته و ضایعاتی در جنگ بما تحمیل کرده است، معذالک وضع عمومی در چین، در ژاپن و تمام جهان ، طوریست که به خلق چین اجازه نمیدهد در یک نقطه درجا بزند. البته چون عامل مانع ترقی یعنی پدیده های فساد هنوز موجود میباشد، این طرقی به کندی انجام میگیرد. ترقی و آهنگ کند آن دو خصوصیت وضع کنونی است. خصوصیت اخیر با مقتضیات فوری جنگ آشکارا در تناقض است. این امریست که میهن پرستان شریف را بشدت نگران میکند. لیکن ما در میان آتش جنگی انقلابی هستیم، جنگ انقلابی پادزهری است که نه تنها زهر دشمن را خنثی میکند، بلکه آلوده گیها و چرکهای خود ما را میزداید. هر جنگ عادلانه و انقلابی دارای قدرت عظیمی است که میتواند بسیاری از چیزها را دستخوش تغییر سازد و با اینکه راه تغییر آنها را باز نماید. جنگ چین و ژاپن هم چین را تغییر خواهد داد و هم ژاپن را؛ چنانچه چین در جنگ مقاومت و جبهه متحد بطور تزلزل ناپذیر پایداری کند، بیقین ژاپن کهن به ژاپن نوین و چین کهن به چین نوین بدل خواهد گشت و مردم و همه چیز در چین و در ژاپن طی این جنگ و بعد از آن تغییر خواهند یافت. از اینجهت منطقی است که جنگ مقاومت و ساختمان کشور را بهم مربوط بدانیم. وقتیکه ما میگوئیم ژاپن نیز میتواند تحول یابد، منظورما این است که جنگ تجاوزکارانه ای که زمامداران ژاپن دنبال میکنند، بشکست منتهی میشود و وقوع انقلاب توده ای را در ژاپن امکان پذیر میگرداند. روزیکه انقلاب خلق ژاپن مظفر و پیروز گردد، روز تحول ژاپن خواهد بود. همه اینها با جنگ مقاومت چین پیوند نزدیک دارند. چنین دورنمائی را باید در مد نظر داشت.
تئوری انقیاد ملی نادرست است و تئوری پیروزی سریع نیز نادرست است
26 – ما در برسی قیاسی از خصوصیات اساسی و متضاد دشمن و خود – مانند قدرت و ضعف، کشور بزرگ و کشور کوجک، ترقی و انحطاط، کمک وسیع و کمک ناچیز – تئوری انقیاد ملی را رد کردیم و توضیح دادیم که چرا سازش باشکال تحقق مییابد و ترقی سیاسی امکان پذیر است. هواداران تئوری انقیاد ملی بر تضاد بین قدرت و ضعف تاکیدمینمایند، و آنرا طوری بزرگ میکنند که در تمام مسایل پایه و استدلالشان قرار میگیرد، و تنقضات دیگر را از نظر فرو میگذارند. تکید آنها باختلاف بین قدرت و ضعف، نشانه یکجانبه گری آنهاست و فقط در این جنبه موضوع مبالغه کردن و آنرا بجای مجموع گرفتن، ذهنیگری آنانرا نشان میدهد. بنابر این از لحاظ مجموع تئوری آنها بی پایه و اشتباه آمیزاست. ما باید بکسانیکه در جرگه هواداران تئوری انقیاد ملی نمیباشند و بدبینی شان هم ریشه دار نیست، بلکه فقط گاهی دستخوش بدبینی میگردند و آنهم تنها بدلیل اینکه در اثر اختلاف نیروی ما و دشمن در یک لحظه معین و در جزء، و یا در اثر وجود پدیده های فساد در داخل کشور دچار آشفتگی میشوند، نیز نشان دهیم که نظراتشان ناشی از گرایش یکجانبه گری و ذهنیگری است. لیکن رفع اشتباه این اشخاص نسبتاً آسان است، و اگر آنها را متوجه اشتباهاتشان کنیم، خواهند فهمید، زیرا که آنها میهن پرستان شرافتمندند و اشتباهاتشان خصلت موقتی دارد. 27 – اما طرفداران تئوری پیروزی سریع نیز در اشتباهند. آنها یا تضاد بین قدرت و ضعف را کملاً فراموش میکنند و فقط تظاد های دیگر را مورد ارزیابی امتیازات چین مبالغه مینمایند که هیچگونه قرابتی با واقعیت ندارد و اصولا قلب ماهیت شده است، و یا مثل این ضرب المثل قدیمی که میگوید "برگ کوچکی جلو چشم مانع دیدن کوه تای میشود " تناسب نیروها را در زمان و مکان معین بعنوان تناسب نیروها در مجموع تلقی میکنند و خود را بر حق میدانند. در یک کلام، آنها جراًت ندارند باین حقیقت اعتراف کنند که دشمن قویست و ما ضعیفیم. و از آنجهت که غالباً این نکته را نادید میگیرند، یک جنبه از حقیقت را انکار میکنند. آنها علاوه بر این جسارت ندارند که محدودیت امتیازات ما را قبول نمایند و از اینروست که جنبه دیگر حقیقت را نیز انکارمیکنند. اشتباهات آنان، اعم از بزرگ و کوچک، از همینجا سرچشمه میگیرد؛ و در اینجا نیز ذهنیگری و یکجانبه گری است که فتنه بپا میکند. این دوستان سرشار از حسن نیت اند؛ آنها نیز میهن پرستان شرافتمندند. لیکن "هرقدر هم که آرزوهای این آقایان بلند باشد" نظرتشان اشتباه آمیزاست و عمل کردن طبق نسخه تجویزی آنان، ما را حتماً به بن بست میکشاند. زیرا اگر ارزیابی با واقعیت منطبق نباشد، هیچ عملی نمیتواند بهدف مورد نظر بیانجامد، و اگر در این کار پافشاری شود، آنوقت هم ارتش منهدم میگردد و هم میهن بانقیاد در میآید و در آخر نیز همان نتیجه ای بدست می آید که شکست طلبان بدست می آورند. از اینجهت است که تئوری پیروزی سریع را نیز باید طرد کرد.
28 – آیا ما خطر انقیاد ملی را انکار میکنیم؟ خیر، ما انکار نمیکنیم. ما قبول داریم که در برابر چین دو آینده احتمالی وجود دارد: آزادی و انقیاد. بین این دو امکان مبارزه شدیدی در جریان است. وظیفه ما کسب آزادی و جلوگیری از انقیاد است. شرایط آزادی را ترقی چین – که عامل اساسی است – و همچنین مشکلات دشمن و کمک بین المللی تشکیل میدهند. ما برخلاف هواداران تئوری انقیاد ملی، با واقع بینی و بطور همه جانبه وجود دو امکان یعنی انقیاد و آزادی را قبول داریم، ولی تاکید میکنیم که امکان آزادی بیشتراست، و در ضمن شرایط نیل به آزادی را هم نشان میدهیم و تمام مساعی خود را برای تحقق آنها بکار میبریم. اما هواداران تئوری انقیاد ملی با نظری ذهنی و یکجانبه فقط وجود یک امکان را میپذیرند و آن انقیاد ملی است؛ آنها امکان آزادی ملی را قبول نمیکنند تا چه رسد باینکه شرایط لازم آزادی را نشان دهند و برای تحقق آنها بکوشند. ما در عین اینکه وجود گرایشها و پدیده های دیگر را نیز مشاهده میکنیم که همانطور که نشان میدهیم – بتدریج چیره خواهند گشت و هم اکنون با دسته اول در تصادم سختی افتاده اند؛ بعلاوه ما شرایط ضرور برای چیرگی گرایشها و پدیده های سالم را نشان میدهیم و میکوشیم گرایش سازشکارانه و پدیده های فساد را بر خلاف بدبینان، رویه خود را از دست نمیدهیم.
29 – اینطور نیست که ما آرزومند پیروزی سریع نیستیم؛ همه میخواهند که "شیاطین ژاپنی " همین فردا صبح بیرون رانده شوند. ولی ما خاطر نشان میسازیم در صورت فقدان شرایط معین، پیروزی سریع چیزی است که فقط در عالم ذهن انسان موجود است نه در واقعیت عینی، و چیزی جز پندار واهی و یک تئوری بی اساس نیست. از اینجهت است که ما با ارزیابی واقع بینانه و همه جانبه از کلیه اوضاع خودی و دشمن خاطر نشا میسازیم که یگانه راه نیل به پیروزی نهائی، استراتژی جنگ طولانی است و تئوری پیروزی سریع را بعنوان نظریه ای بکلی بی پایه رد میکنیم. ما بر این نظریم که بخاطر تامین تمام شرایط لازم برای پیروزی نهائی باید کوشش کرد و هر قدر این شرایط کاملتر و زودتر فراهم شوند، پیروزی ما بهمان اندازه مطمئنتر و سریعتر تاًمین میگردد. ما معتقدیم که این تنها راه کوتاه کردن جریان جنگ است، و تئوری پیروزی سریع را از سخن پردازی بیهوده و تلاشی برای خرید کالا بقیمت ارزان است، رد میکنیم.
چرا جنگ طولانی خواهد بود؟
30 – اینک به بررسی مسئله جنگ طولانی بپردازیم. باین سًوال که: "چرا جنگ طولانی خواهد بود؟" فقط وقتی میتوان جواب صحیح داد که تمام عوامل اساسی اختلافات موجود بین ما و دشمن مورد توجه قرار گیرند. مثلاً اگر ما فقط بگوئیم که دشمن یک کشور نیرومند امپریالیستی است و ما یک کشور ضعیف، نیمه مستعمره – نیمه فئودالی هستیم، آنوقت خطر لغزش به تئوری انقیاد ملی پدید خواهد گشت. زیرا که یک جنگ، نه در تئوری و نه در عمل، تنها با قرار گرفتن ضعیف در برابر قوی نمیتواند طولانی گردد و بهمین ترتیب نمیتوان فقط بدلیل اینکه یکی مترقی و دیگری ارتجاعی، و یا اینکه یکی از پشتیبانی وسیع بین المللی برخوردار است و دیگری نیست، طولانی گردد. غالباً اتفاق میافتد که کشوری بزرگ یک کشور کوچک را ببلعد و یا بلعکس . و اغلب اتفاق میافتد که کشوری مترقی که نیرومند نیست، از طرف یک کشور بزرگ ارتجاعی نابود میشود؛ این حقیقت در مورد هرچیز دیگری که مترقی است ولی نیرومند نیست، نیز صدق میکند. کمک زیاد یا کم بین المللی عامل مهم ولی فرعی است که برد تاًثیر آن تابع عوامل اساسی طرفین جنگ است. از اینرو وقتیکه ما میگوئیم جنگ مقاومت ضد ژاپنی جنگی است طولانی، نتیجه گیری ما متکی بر ارزیابی رابطه متقابل کلیه عوامل دو طرف متخاصم است. خطر انقیاد ما در اینجا ناشی میشود که دشن قوی است و ما ضعیفیم. ولی از لحاظ دیگر دشمن دارای نقاط ضعف است و ما مزایائی داریم. ما میتوانیم با مساعی خود از امتیاز دشمن بکاهیم و نقاط ضعفش را تشدید کنیم و در عین حال مزایای خود را افزایش دهیم و بر نقطه ضعفمان غالب آئیم. بدین ترتیب میتوانیم پیروزی نهائی را بدست آوریم و جلوی انقیاد را بگیریم، در حالیکه دشمن سرانجام شکست خواهد خورد و دیگر قادر نخواهد بود از اضمحلال تمام رژیم امپریالیستی خود جلوگیری کند.
31 – از آنجا که دشمن فقط در یک زمینه مزیت دارد و در زمینه های دیگر دارای نقاط ضعف است، ولی ما فقط در یک زمینه نقطه ضعف داریم و در زمینه های دیگر دارای مزایائی هستیم، این مسئله مطرح میشود که چرا چنین وضعی به تعادل نیروها منجر نگشته بلکه برعکس به برتری دشمن و فروتری ما منتهی شده است؟ کاملاً روشن است که مسئله را نمیتوان بطور صوری برسی کرد. واقعیت این است که تفاوت قوای ما و دشمن اکنون بسیار زیاد است و نقاط ضعف دشمن هنوز حدت نیافته اند و فعالاً نیز نمیتوان تا آنحد که قدرت ویرا خنثی کنند، حدت یابند، و در عین حال مزایای ما نیز هنوز رشد نکردهه اند و عجالتاً نمیتوان تا آنحد که ضعف ما را جبران کنند، رشد نمایند؛ از ایروست که تاکنون تعادل نیروها ممکن نگردیده است بلکه فقط عدم تعادل وجود داشته است.
32 – گرچه تلاش ما برای پایداری در جنگ مقاومت و حفظ جبهه متحد، تناسب قدرت و برتری دشمن و ضعف و فروتری ما را تا حدودی تغییر داده است، معذالک این تغییر هنوز اساسی نیست. از اینرو در مرحله معینی از جنگ دشمن میتواند تا حدی پیروز شود و ما تا اندازه ای با شکست موجه خواهیم شد. پس علت چیست که در مرحله مورد بحث پیروزی دشمن و شکست ما بدرجه معینی محدود میشود و نمیتواند بیک پیروزی یا شکست کامل منتهی گردد؟ علت این است که اولاً قدرت دشمن و ضعف ما از همان آغاز نسبی بوده است نه مطلق، ثانیاً، تلاش ما برای پایداری در جنگ مقاومت و حفظ جبهه متحد این نسبت را باز هم بیشتر کرده است. در مقایسه با وضع اولیه، دشمن با اینکه هنوز قویست ولی عوامل نامساعد قدرت اورا تحلیل مبردند، معذالک این تحلیل هنوز بحدی نیست که برتری دشمن را از بین ببرد. و ما با اینکه هنوز ضعیف هستیم، ولی عواملی مساعدی هست که این ضعف ما را جبران میکند، مع الوصف خود این جبران نیز هنوز بآن درجه نرسیده است که به فروتری ما پایان بخشد. بدین ترتیب است که قدرت نسبی دشمن و ضعف نسبی ما و همچنین برتری نسبی دشمن و فروتری نسبی ما نمایان میشود. قدرت و ضعف ، برتری و فروتری در هر دو طرف هرگز مطلق نبوده است و بعلاوه تلاش ما برای پایداری دز جنگ مقاومت و حفظ جبهه متحد در جریان جنگ وضع اولیه را – قدرت و برتری دشمن، ضعف و فروتری ما- بیشتر تغییر داده است. از اینرو در مرحله معینی از جنگ پیروزی دشمن و شکست دشمن و شکست ما بدرجه معینی محدود میشود و درست بدیجهت است که جنگ طولانی میگردد.
33 – ولی اوضاع بتغییر ادامه میدهد. اگر ما بتوانیم در جریان جنگ، تاکتیکهای نظامی و سیاسی صحیحی بکاربریم و مرتکب اشتباهات اصولی نشویم و تمام مساعی خود را به بهترین وجهی بکار اندازیم، آنوقت کلیه عوامل نامساعد دشمن و عوامل مساعد ما به نسبت پیشرفت جنگ قوت خواهد گرفت، تناسب اولیه قوای طرفین و برتری دشمن برما تغییر اساسی صورت خواهد گرفت و بشکست دشمن و پیروزی ما منتهی میگردد.
34 – در حال حاضر دشمن کماکان میتواند از قدرت خود کم و بیش بهره برداری کند زیرا جنگ مقاومت ما هنوزاورا کاملاً تضعیف نکرده است. کمبود منابع انسانی و مادی دشمن هنوز بآنحدی نیست که تعرض اورا متوقف سازد بلکه بعکس این منابع انسانی و مادی هنوز میتوانند بار تعرض اورا تا حد معینی تحمل کنند. خصلت ارتجاعی و وحشیانه جنگ یعنی عاملی که آنتاگونیسم طبقاتی ژاپن را حدت میبخشد و بمقاومت ملت چین نیرو میدهد، هنوز چنان وضعی ایجاد نکرده است که بتوان از ادامه تعرض دشمن خود جلوگیری نمود. انفراد دشمن در صحنه بین المللی بعنوان یک عامل که تازه رو بشدت نهاده، هنوز بحد کمال نرسیده است. در بسیاری از کشورهائی که برای کمک به چین ابراز تمایل کرده اند، سرمایه دارانی که به تجارت اسلحه و مواد جنگی مشغولند و اندیشه ای جز سود جوئی در سر ندارند، هنوز معادیر زیادی مواد جنگی برای ژاپن تهیه میکنند (14 ) و دولتهایشان (15 ) هم تاکنون حاظر نشده اند باتفاق اتحاد شوروی ژاپن را عملاً مجازات نمایند. از تمام اینها چنین نتیجه میشود که جنگ مقاومت ما نمیتواند زود به پیروزی بیانجامد بلکه فقط میتواند جنگی طولانی باشد. ولی در باره آنچه که مربوط به چین میشود، میتوان گفت که این کشور در ظرف ده ماه جنگ مقاومت، در زمینه های نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، یعنی در زمینه هائی که ضعف وی تظاهر میکند، تا حدی به ترقی نایل آمده است؛ ولی هنوز تا آنحدی که برای قطع تعرض دشمن و تدارک تعرض متقابل ما لازم میآید، راهی طولانی در پیش است. علاوه بر این ما از نظر کمی نیز ناچار بودیم متحمل ضایعاتی شویم. تمام عواملی که بسود ما هستند با وجود اینکه بایفاء نقش مثبت خود ادامه میدهند، هنوز قطع تعرض دشمن و تدارک تعرض متقابل ما کافی نیستند، مگر آنکه ما برتلاش خود بشدت بیافزائیم. اکنون این هنوز بتحقق نپیوسته است که در داخل کشور پدیده های فساد از بین بروند و آهنگ ترقی افزایش بیابد؛ در خارج کشور نیروهای طرفدار ژاپن مهار بشوند و نیروهای ضد ژاپنی رشد کافی کنند. از تمام اینها باز نتیجه میشود که جنگ ما نمیتواند زود پیروز شود بلکه فقط میتواند جنگی طولانی باشد.
مراحل سه گانه جنگ طولانی
35 – از آنجا که جنگ چین و ژاپن جنگی است طولانی که در آن پیروزی نهائی نصیب چین خواهد شد، میتوان منطقاً پیش بینی نمود که این جنگ طولانی در جریان تکامل خود از سه مرحله عبور خواهد کرد. مرحله اول شامل دوره تعرض استراتژیک دشمن و دفاع استراتژیک ما میگردد؛ مرحله دوم دوره تحکیم استراتژیک سرزمینهای اشغالی دشمن و آمادگی ما برای تعرض متقابل خواهد بود؛ مرحله سوم دوره تعرض استراتژیک ما و عقب نشینی استراتژیک دشمن خواخد بود وضع مشخص هیچیک از این سه مرحله را نمیتوان پیش بینی کرد؛ لیکن بر اساس شرایط حاضر میتوان برخی از گرایشهای اساسی تکامل جنگ را نشان داد. پیشرفت واقعیت عینی مسیری پرحادثه و پرفراز و نشیب طی خواهد کرد، بدینجهت هیچ کسی نمیتواند "طالع نمای" جنگ چین و ژاپن را ترسیم کند؛ ولی رهبری استراتژیک جنگ ایجاب میکند که خطوط اساسی گرایشهای تکامل جنگ ترسیم گردند. از این جهت گرچه طرح ما نمیتواند با مسیر مشخص حوادث آینده کاملاً منطبق باشد و لاجرم حوادث آنرا اصلاح خواهند کرد، معهذا برای تاًمین رهبری استراتژیک با هدف و استواری جنگ طولانی این خطوط را باید ترسیم نمود.
36 – مرحله اول هنوز پایان نیافته است. دشمن میکوشد بسه نقطه یعنی گوان جو، اوهان و لان جو دست اندازد و این سه نقطه را بهم متصل کند. دشمن برای نیل باین هدف باید اقلاً پنجاه لشکر با یک میلیون و نیم سرباز وارد میدان کند، یک سال و نیم تا دوسال وقت صرف نماید و بیش از ده میلیارد ین خرج کند. دشمن برای اینکه اینطور عمیق تا قلب کشور ما نفوز نماید، با مشکلات بزرگی مواجه خواهد شد که برایش عواقب شومی ببار خواهد آورد. اگر دشمن بخواهد راه آهن گوان جو- حان کو و جاده سی ان – لان جو را کاملاً تصرف کند، باید بنبردهای فوق العاده خطرناکی تن دهد و تازه موقعیت کامل او در انجام این نقشه حتمی نیست. معذالک ما باید در تدوین نقشه عملیاتی خود براساس این فرض که دشمن ممکن است بتواند این سه نقطه و حتا برخی نقاط دیگر را نیز تصرف کند و آنها را بهم متصل سازد، یک جنگ طولانی را تدارک ببینیم تا اگر دشمن این نقشه خود را عملی سازد، بتوانیم در مقابل او مقاومت کنیم. شکل عمده عملیات نظامی ما در این مرحله جنگ متحرک خواهد بود که با جنگ پارتیزانی و جنگ موضعی تکمیل میشود. گرچه در اثر اشتباهات ذهنی مقامات نظامی گومیدان جنگ موضعی در آغاز این مرحله جای اولی را گرفته است، معذالک این شکل با در نظر گرفتن مرحله اول در مجموع نقش کمکی خواهد داشت. در این مرحله جبهه متحد وسیعی در چین ایجاد گردیده و وحدت بیسابقه ای تحقق یافته است. دشمن برای اینکه چین را براه تسلیم آورد، به شیوه های پلید و بیشرمانه توسل جسته و میجوید تا بتواند بدون زحمت زیاد نقشه خود را در باره بفرجام رسانیدن سریع جنگ عملی سازد و سراسر چین را بتصرف در آورد؛ لیکن ایگونه تشبثات تاکنون بی نتیجه مانده اند و در آینده نیز توفیق نخواهند یافت. در این مرحله چین علیرغم ضایعات سنگین، به ترقیات بزرگی نایل آمده است که اساس عمده ادامه جنگ مقاومت در مرحله دوم را تشکیل میدهند. اتحاد شوروی در مرحله کنونی کمکهای بزرگی بکشور ما کرده است. در طرف دشمن علائمی بچشم میخورد که هاکی از تزلزل روحیه او است؛ قدرت تعرضی نیروی زمینی ارتش ژاپن در اواسط این مرحله ضعیفتر از آغاز آنست و تا آخر مرحله نیز باز هم ضعیفتر خواهد شد. در زمینه مالی و اقتصادی هم اکنون علائمی حاکی از تحلیل نیروی دشمن به چشم میخورد؛ مردم و سربازان ژاپن رفته رفته از جنگ بیزار میشوند؛ میان دارو دشته رهبری جنگ تضاهراتی که نمودار "ناامیدی از جنگ" است، دیده میشود و بدبینی نسبت بدورنمای جنگ روزبروز افزایش مییابد. 37 – مر حله دوم را میتوان مرحله تعادل استراتژیک نامید. در پایان مرحله اول دشمن بعلت عدم تکافوی نیروی نظامی و مقاومت سرسخت ما مجبور خواهد شد نقاطی را بعنوان حدود تعرض استراتژیک خود معیا نماید؛ دشمن وقتی باین بقطه رسید، به تعرض استراتژیک پایان میدهد و بمرحله دوم که مضمون آن تحکیم اراضی اشغالی است، وارد میشود. در این مرحله دشمن قصد دارد اراضی اشغالی را بخاک خود بدل کند و در ضمن خلق چین را تا آخرین حد ممکن غارت نماید؛ لیکن دشمن در آنجا نیز با یک جنگ سرسخت پارتیزانی مواجه خواهد شد، جنگ پارتیزانی با استفاده از اینکه دفاع پشت جبهه دشمن ضعیف است در مرحله اول بطور وسیع گسترش مییابد و مناطق پایگاهی بسیاری ایجاد میشود و در نتیجه تشبثات دشمن برای تحکیم اراضی اشغالی بطور جدی مورد تهدید قرار میگیرد، از اینرو در مرحله دوم هنوز کمافی السابق عملیات وسیع نظامی ادامه خواهد داشت. شکل عمده جنگ ما در این مرحله، جنگ پارتیزانی است و جنگ متحرک نقش کمکی دارد. در این هنگام چین هنوز یک ارتش منظم بزرگ در اختیار خواهد داشت، لیکن فوراً برپا کردن تعرض متقابل استراتژیک برایش مشکل خواهد بود، زیرا که از یکسو دشمن در شهرهای بزرگ و در کنار خطوط ارتباطی مهم اشغالی خود بدفاع استراتژیک خواهد پرداخت، و از سوی دیگر ارتش چین هنوز تجهیزات فنی کامل نخواهد داشت. قوای نظامی ما باستثناء واحدهائی که در جبهه مشغول دفاع خواهند بود، بتعداد زیاد وارد پشت جبهه دشمن خواهند شد و بطور نسبتاً پراکنده آرایش خواهند یافت و با تکیه بمناطقی که بتصرف دشمن در نیامده اند و در همسوئی با واحدهای مسلح توده ای در اراضی اشغالی دشمن به جنگ پارتیزانی پردامنه و شدیدی دست خواهند زد و دشمن را تا حد ممکن به تغییر محل وادار خواهند کرد تا بدینطریق اورا در جنگ متحرک نابود سازند، همچنانکه این کار اکنون در استان شان سی جریان دارد. جنگ در این مرحله شدید و سخت خواهد بود و بسیاری از نقاط بسختی ویران خواهد شد. ولی جنگ پارتیزانی موفقیت آمیز خواهد بود و در صورت اجرای صحیح آن دشمن ممکن است بتواند فقط قریب یک سوم از اراضی اشغالی خود را حفظ کند، در حالیکه تقریباً دوسوم دیگر در دست ما باقی خواهد ماند، و این امر برای دشمن شکست جدی و برای ما پیروزی بزرگ محسوب خواهد شد. در آنموقع مجموعه مناطق اشغالی دشمن به سه نوع تقسیم خواهد شد: اول، مناطق پایگاهی دشمن؛ دوم، مناطق پایگاهی ما برای جنگ پارتیزانی؛ سوم، مناطق پارتیزانی مورد نزاع دو طرف. مدت ادامه این مرحله تابع میزان تغییر در تناسب قوای بین ما و دشمن و همچنین تابع تغییرات اوضاع بین المللی است؛ بطور کلی ما باید حساب کنیم که این مرحله نسبتاً طولانی خواهد شد و خود را برای تحمل مشکلات این راه آماده کنیم. این دوران برای چین دورانی فوق ا لعاده سخت خواهد بود؛ مشکلات اقتصادی و فعالیت مخرب خائنین به ملت دو مسئله جدی خواهد بود. دشمن برای بهم زدن جبهه متحد چین سخت تلاش خواهد کرد، تمام سازمانهای خائنین به ملت در مناطق اشغالی دشمن همدست شده و یک باصطلاح "دولت واحد" را تشکیل خواهند داد. بعلت از دست رفتن شهرهای بزرگ و وجود مشکلات ناشی از جنگ، عناصرمتزلزل در میان صفوف ما فعالانه به تبلیغ تئوری سازش خواهند پرداخت و بدبینی بمقیاس وسیع شیوع خواهد یافت. در چنین صورتی وظیفه ما این خواهد بود که توده های مردم را در سراسر کشور برای اینکه چون تنی واحد و بدون تزلزل در جنگ پایداری کنند، بسیج کنیم، جبهه متحد را توسعه و تحکیم بخشیم، هرگونه بدبینی و تئوری سازش را از میان برداریم، ایمان مردم را بمبارزه سخت نقویت کنیم و سیاست نوینی برای زمان جنگ بموقع اجرا بگذاریم تا بتوانیم این راه سخت را بپایان رسانیم. در این مرحله باید از تمام کشور دعوت نمود که از یک دولت واحد قاطعانه حمایت کند،علیه هرگونه تجزیه طلبی مبارزه نماید، تکنیک جنگ را طبق برنامه بهبود بخشید، ارتش را اصلاح کند، تمام خلق را بسیج نماید و خود را برای تعرض متقابل آماده سازد. در این مرحله اوضاع بین المللی برای ژاپن نامساعدتر خواهد شد و باوجود اینکه ممکن است ادعاهای نظیر باصطلاح " راًلیس" نوع چمبرلن که بمعنای انطباق با "عمل انجام شده" است، پیدا شود، نیروهای عمده بین المللی تمایل می یابند بیشتر به چین کمک کنند. خطری که از طرف ژاپن جنوب شرقی آسیا و سیبری را تهدید میکند، بیش از هروقت دیگر جدی خواهد شد و حتا امکان وقوع یک جنگ جدید نیز منفی نیست. تا آنجا که بدشمن مربوط میشود، میتوان گفت که دها لشکر دشمن چنان در باطلاق جنگ چین فرو خواهند رفت که نجات از آن برایش غیره ممکن خواهد بود. جنگ پردامنه پارتیزانی و جنبش توده ای ضد ژاپنی این ارتش عظیم ژاپن را تحلیل خواهند برد و از سوئی خسارت سنگینی بآن وارد خواهند ساخت و از سوی دیگر ارتش وی را از نظر روانی با رشد دادن روحیاتی چون درد وطن، خستگی از جنگ و حتا مخالفت با جنگ متلاشی خواند کرد. البته نمیتوان گفت که غارت چین هیچ چیز عاید ژاپن نخواهد کرد ولی بعلت فقدان سرمایه و گرفتاری در جنگ پارتیزانی، موفقیت سریع و فراوان برای وی غیر ممکن خواهد بود. این مرحله دوم در مجموع جنگ بک مرحله انتقالی و بالنتیجه مشکل ترین مرحله است، لیکن از این مرحله نقطه عطفی را تشکیل خواهد داد. آنچه که تعیین میکند چین کشوری مستقل گردد یا بصورت مستعمره ای در آید، حفظ و یا از دست رفتن شهراهای بزرگ در مرحله اول نیست بلکه درجه مجاهدت تمام ملت چین در مرحله دوم است. اگر ما در جنگ مقاومت، در جبهه متحد و جنگ طولانی از خود پایداری نشان دهیم، آنوقت چین در این مرحله چنان نیروئی پیدا خواهد کرد که بتواند خود را از ضعیف به قوی تبدیل نماید. در درام سه پرده ای جنگ مقاومت چین، این مرحله پرده دوم را تشکیل خواهد داد. با تلاش تمام بازیگران پرده آخر فوق العاده درخشان آن بطور موفقیت آمیز روی صحنه خوهد آمد.
38 – مرحله سوم، مرحله تعرض متقابل بمنظور استرداد اراضی از دست رفته است. برای استرداد اراضی از دست رفته، اتکا چین بطور عمده به نیرویهائی است که در مرحله پیشین فراهم نمود است و در این مرحله بطور مداوم رشد خواهد یافت. لیکن این نیروها به تنهائی کافی نیستند، چین با زباید به کمکهای بین المللی و تغییرات داخلی ژاپن تکیه کند و الا پیروزی برایش غیر ممکن خواهد بود؛ از اینجهت وظایف تبلیغات در صحنه بین المللی و فعالیت دیچلماتیک چین در آینده سنگینتر خواهد شد. در این مرحله جنگ ما دیگر دفاع استراتژیک نخواهد بود بلکه به تعرض متقابل استراتژیک روی خواهد آورد که در تعرض استراتژیک تجلی می یابد، جنگ دیگر در خطوط داخلی استراتژیک جریان نمی یابد، بلکه رفته رفته به خطوط خارجی استراتژیک منتقل میگردد. این جنگ فقط وقتی پایان می یابد که ما بسواحل رودخانه یالو برسیم. مرحله سوم، مرحله نهائی جنگ طولانی است. وقتیکه میگوئیم "جنگ را باید تا پایان ادامه داد" منظور ما این است که این مرحله را باید تماماً پشت سر گذاشت. شکل عمده عملیات نظامی در این مرحله برای ما باز جنگ متحرک است، ولی جنگ موضعی نقش مهمی خواهد داشت. در حالیکه در مرحله اول بعلت شرایط موجود نمیتوان برای دفاع موضعی اهمیت زیادی قایل شد، در مرحله سوم بعلت تغییر این شرایط و بنابر اقتضای وظیفه، حمله موضعی نقش خیلی بزرگی بازی خواهد کرد. جنگ پارتیزانی در این مرحله دوباره به جنگ متحرک و جنگ موضعی یاری خواهد داد و نقش کمک استراتژیک را ایفا خواهد کرد، ولی دیگر مثل مرحله دوم شکل عمده جنگ نخواهد بود.
39 – بدین ترتیب بدیهی است که جنگ طولانی و نتیجه سخت خواهد شد. دشمن قادر به بلعیدن تمام چین نخواهد بود، ولی میتواند بسیاری از نقاط چین را برای مدت نسبتاً طولانی اشغال کند. چین نیز قادر نخواهد بود ژاپن را بسرعت بیرون بریزد، لیکن قسمت اعظم اراضی کشور را در دست خود حفظ خواهد کرد. بالاخره دشمن شکست خواهد خورد و ما پیروز خواهیم شد، ولی بدین منظور راه پر مشقتی را باید پیمود.
40 – خلق چین در این جنگ طولانی و سخت بخوبی آبدیده خواهد شد. احزاب سیاسی گوناگونی که در این جنگ شرکت میکنند، نیز آبدیده خواهند شد و در کوره آزمایش سنجیده خواهند گردید. جبهه متحد باید حفظ شود؛ تنها با حفظ جبهه متحد است که ما میتوانیم در جنگ پایداری کنیم؛ تنها با حفظ جبهه متحد پایداری در جنگ است که ما میتوانیم به پیروزی نهائی دست یابیم. تنها از این طریق است که ما میتوانیم بر کلیه مشکلات غلبه کنیم. پس از آنکه ما راه دشوار جنگ را پشت سرنهادیم، به شاهراه پیروزی قدم خواهیم گذاشت. چنین است منطق ذاتی جنگ.
41 – تغییر تناسب قوا بین ما و دشمن در هر یک از این مراحل سگانه بدین ترتیب جریان خواهد یافت: در مرحله اول دشمن برتری دارد و ما در وضع فروتر قرار میگیریم. باید در نظر داشت که این فروتری ما از قبل از آغاز جنگ مقاومت تا پایان آین مرجله دستخوش دو نوع تغییر مختلف خواهد شد. تغییر نوع اول تغییری است که قوس نزولی را طی میکند. وضع فروتری اولیه چین، در اثر خسارتی که در مرحله اول جنگ دیده است یعنی تقلیل اراضی، جمعیت، قدرت اقتصادی، نیروهای نظامی و مًوسسات فرهنگی وخیمتر خواهد شد. در پاین مرحله اول هیچ بعید نیست که این تقلیلات – بخصوص در زمینه اقتصادی – بمقدار قابل توجبهی افزایش یابند. از این حقیقت بعضی ها بعنوان دلیلی برای اثبات تئوری های انقیاد ملی و سازش خود سوء استفاد خواهند کرد. لیکن تغییر نوع دوم را، یعنی تغییری که قوس صعودی میپوید، نیز باید در نظر گرفت. این تغییر تحارب حاصله از جنگ، ترقی ارتش، ترقی سیاسی، بسیج خلق، رشد فرهنگ در راه نوین، پیدایش جنگ پارتیزانی، افزایش کمک بین المللی و غیره را در بر میگیرد. در طول این مرحله آنچه که قوس نزولی میپوید، کمیت و کیفیت کهنه است که بویژه در کمیت تظاهر می یابد. و آنچه که قوس صعودی را طی میکند، کمیت و کیفیت نو است که بویژه در کیفیت تجلی مینماید. استدلال ما دوباره امکان جنگ طولانی و کسب پیروزی نهائی مبتنی بر تغییرات نوع دوم است.
42 – در مرحله اول، در وضع دشمن نیز دونوع تغییر پدید می آید. تغییر نوع اول تغییری است که قوس نزولی را طی میکند، و در زمینه های زیر بیان میابد: ضایعه صدها هزار کشته و زخمی ، اتلاف اسلحه و مهمات، تنزل روحیه سربازان، ناراضی مردم ژاپن، افول تجارت، صرف بیش از ده میلیارد ین پول، محکومیت ژاپن از طرف افکار عمومی جهان و غیره. این نوع تغییر در عین حال دلیل دیگری است بر امکان ادامه جنگ طولانی و کسب پیروزی نهائی از طرف ما. اما تغییر نوع دوم دشمن را نیز باید بحساب آورد- تغییری که قوس صعودی میپوید، یعنی اراضی و جمعیت و منابع مادی بیشتری در اختیار دشمن قرار میگیرد. این امر دلیل دیگریست براینکه جنگ مقاومت ما طولانی خواهد بود و نخواهیم توانست زود به پیروزی نائل گردیم، معذالک باز بعضی ها از این حقیقت بعنوان دلیلی برای اثبات تئوریهای انقیاد ملی و سازش خود سوء استفاده خواهند کرد. ولی ما باید توجه کنیم که این تغییرات دشمن که قوس صعودی میپوید، خصلت موقتی و قسمی دارند. دشمن ما یک قدرت امپریالیستی است که رو بزوال میرود و اشغال سرزمین های چین از طرف وی فقط جنبه موقتی دارد. رشد توفان آسای جنگ پارتیزانی در چین، مناطق اشغالی دشمن را عملاً به سرزمین باریکی محدود خواهد کرد. از طرف دیگر اشغال خاک چین از طرف دشمن تضادهای بین ژپن و دولتهای دیگر ایجاد کرده و حتا این تضادها را تشدید نموده است. بعلاوه تجربه سه استان شمال شرقی نشان میدهد که ژاپن طی مدت نسبتاً درازی بطور کلی فقط سرمایه گذاری خواهد کرد بدون اینکه بتواند بهره ای برداشت کند. اینها مجموعاً دلایلی هستند که میتوان بکمک آنها تئوری انقیاد ملی و تئوری سازش را در هم کوبید و تئوریهای جنگ طولانی و پیروزی نهائی را برقرار کرد.
43 – تغییرات فوق طرفین در مرحله دوم همچنان دوام خواهد داشت. سیر مشخص این تغییرات را از هم اکنون نمیتوان پیش بینی کرد، ولی بطور کلی ژاپن همچنان قوس نزولی را طی میکند، در حالیکه چین قوس صعودی را (16 ). مثلاً جنگ پارتیزانی در چین منابع نظامی و مالی ژاپن بمیزان معتنابهی خواهد بلعید، نارضائی مردم ژاپن بیشتر خواهد شد، روحیه سربازان بیشتر تنزل خواهد گردید، ولی چین در زمینه های سیاسی، نظامی، فرهنگی و همچنین در امر بسیج مردم پیشرفت های باز هم شایانتری خواهد نمود، جنگ پارتیزانی وسعت بیشتری خواهد یافت، اقتصاد چین نیز با تکیه به صنایع کوچک وکشاورزی وسیع سرزمینهای داخلی چین به ترقیات تازه تری نایل خواهد آمد، کمک بین المللی تدریجاً رشد خواهد کرد و منظره امروزی بکلی عوض خواهد گردید.این مرحله دوم ممکن است مدتی بسیار طولانی دوام یابد. در جریان این مرحله تغییرات عظیم و معکوسی در تناسب قوای بین ما و دشمن رخ خواهد داد : چین بتدریج صعود میکند و ژاپن بمرور سقوط مینماید. در آنهنگام چین از وضع فروتر بیرون خواهد آمد و ژاپن برتری خود را از دست خواهد داد. تناسب اولیه قوا بین ما و دشمن، بعد از عبور از یک دوران موازنه، معکوس خواهد گردید. آنوقت چین پروسه آمادگی خود را برای تعرض متقابل استراتژیک در خطوط کلی باتمام خواهد رساند و بمرحله تعرض مقابل و بیرون راندن ژاپن از کشور قدم خواهد گذاشت. باید بار دیگر خاطر نشان ساخت که انتقال چین از وضع فروتر بوضع برتر و همچنین تهیه تدارک برای گذار به تعرض متقابل مستلزم رشد نیروهای خود چین، افزایش مشکلات ژاپن و توسعه کمک بین المللی به چین است؛ در اثر اتفاق عمل این عوامل، برتری چین تاًمین میگردد و پروسه آمادگی وی برای گذار بتعرض متقابل پایان مییابد.
44 – در اثر ناموزونی رشد سیاسی و اقتصادی چین تعرض متقابل استراتژیک در مرحله سوم ابتدا بطور یکنواخت و هماهنگ در تمام کشور جریان نخواهد یافت، بلکه در هر منطقه مقاومت خواهد بود؛ در اینجا اوج میگیرد و در آنجا فرو مینشیند. در طول این مرحله دشمن از هیچگونه تلاش تفرقه افکنانه ای برای بهم زدن جبهه متحدچین فروگذار نخواهد کرد، از اینرو وظیفه برای تاًمین وحدت داخلی چین بیش از پیش اهمیت پیدا خواهد کرد؛ بهیچوجه نباید اجازه داد که اختلافات داخلی تعرض متقابل استراتژیک ما را در نیمه راه متوقف سازد. در این مرحله اوضاع بین المللی برای چین بسیار مساعد خواهد بود. چین وظیفه خواهد داشت که برای کسب آزادی کامل خود و ایجاد یک دولت مستقل و دمکراتیک از آن استفاده کند و ضمناً از این راه به نهضت ضد فاشیستی جهانی یاری رساند. 45 – چین از فروتری و توازن و از توازن به برتری میگذرد، ژاپن از برتری به توازن و از توازن به فروتری حرکت میکند، چین از دفاع به تعادل و از تعادل به تعرض متقابل وارد میشود و ژاپن از تعرض به تحکیم سرزمینهای اشغالی و سپس به عقب نشینی روی می آورد. چنین است پروسه جنگ چین و ژاپن و سیر اجتناب ناپذیر آن. 46 – از اینجا سئولات و نتیجه گیرتهای زیرین مطرح میشوند: آیا چین بانقیاد در خواهد آمد؟ پیروزی نهائی از آن چین خواهد بود. آیا چین میتواند بزودی پیروز شود؟ جواب: خیر، چین بزودی پیروز نخواهد شد، و این جنگ باید جنگی طولانی یاشد. آیا این نتیجه گیریها درست است؟ بنظر من درست است. 47 – طرفداران تئوری انقیاد ملی و هواداران تئوری سازش وقتی استدلال ما را بشنوند، بار دیگر قدم بصحنه خواهد گذاشت و خواهند گفت که برای انتقال از فروتری به توازن، قدرت نظامی و اقتصادی چین باید باندازه ژاپن شود، و برای گذار از توازن به برتری باید قدرت نظامی و اقتصادی چین بیش از ژاپن گردد، ولی چنین امری غیره ممکن است و لذا نتیجه گیریهای فوق درست نیست. 48 – این همان باصطلاح تئوری استکه میگوید "اسلحه تعین کننده سرنوشت همه چیز است" (17 ). بعبارت دیگر، این برخوردی مکانیکی است بمسئله جنگ و همچنین نظری است ذهنی و یکجانبه. نظر ما درست عکس انست. ما علاوه برسلاح انسان را نیز در نظر میگیریم. سلاح در جنگ البته عامل مهمی است ولی عامل تعیین کننده نیست؛ عامل تعیین کننده انسان است نه شیئی. تناسب نیروها قدرت انسانی و معنوی نیز میباشد. اداره قدرت نظامی و اقتصادی نیازمند انسان است. اگر اکثریت قاطع مردم چین، ژاپن و خلقهای جهان از جنگ مقاومت ضد ژاپنی جانبداری کنند، آیا باز میتوان آن قدرت نظامی و اقتصادی را که در ژاپن مشتی افراد با جبر و زور غصب کرده اند، تفوق نام نهاد؟ اگر جواب این سئوال منفی باشد، آیا نمیتوان گفت که جین باوجود قدرت نظامی و اقتصادی نسبتاً ضعیف، تفوق دارد؟ شکی نیست تنها در صورتیکه چین در جنگ مقاومت پایداری کند و جبهه متحد را حفظ نماید، بر قدرت نظامی و اقتصادیش تدریجاً افزوده خواهد شد. اما قدرت نظامی و اقتصادی دشمن ما که در اثر جنگ طولانی و تناقضات داخلی و خارجی تضعیف میشود، مسلماً در جهت معکوس تحول خواهد یافت. در چنین وضعی آیا دلیلی هست که چین نتواند تفوق یابد؟ این هنوز تمام مطلب نیست. اگر اکنون ما نمیتوانیم بطور وسیع و علنی قدرت نظامی و اقتصادی دولتهای دیگر را بعنوان قدرت خود حساب کنیم، آیا دلیلی هست که در آینده هم نتوانیم؟ اگر تنها چین دشمن ژاپن نباشد، اگر در آینده یک یا چند دولت دیگر نیز بخش مهمی از قدرت نظامی و اقتصادی خود را برای دفاع یا تعرض علناً علیه ژاپن بکار اندازند و بکمک ما بشتابند، آیا تفوق ما باز هم بیشتر نخواهد شد؟ ژاپن کشور کوچکی است و جنگی را که دنبال میکند، ارتجاعی و وحشیانه است، انفراد ژاپن در عرصه بین المللی روز بروز بیشتر میشود؛ چین کشوریست بزرگ و جنگی را که تعقیب میکند، مترقی و عادلانه است، و روز بروز از کمک بین المللی بیشتری برخوردار میگردد. آیا دلیلی هست که تکامل طولانی این عوامل نتواند برتری دشمن و فروتری ما را بطور قطع دگرگون سازد؟ 49 – ولی طرفداران تئوری پیروزی سریع درک نمیکنند که جنگ مسابقه نیروهاست؛ تا وقتیکه تحول معینی در تناسب قوای طرفین رخ نداده است، دلیلی برای آغاز عملیات تعیین کننده استراتژیک و تسریع در آزادی کشور هم موجود نیست. هر کجا که آنها نظر خود را بعمل در آورند، قطعاً با سر بزمین خواهند خورد. و یا اینکه آنها فقط برای شهوت کلام سخن پردازی میکنند و بهیچوجه خیال ندارند نظرات خودشانرا واقعاً بعمل در آورند. ولی بالاخره آقای حقیقت سربلند خواهد کرد و سطل آب سردی روی سر این پرگویان خواهد ریخت و نشان خواهد داد که آنها فقط جمله پردازنی هستند که خواب گنج بی رنج را میبینند و نکاشته قصد درو کردن دارند. اینگونه سخن پردازیها در گذشته هم وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد. ولی چندان زیاد نیست؛ وقتیکه جنگ بمرحله تعادل استراتژیک و سپس بمرحله تعرض متقابل وارد گردد، ممکن است که این سخن پردازیها بیشتر شود. معهذا در عین حال اگر تلفات چین در مرحله اول نسبتاً زیاد باشد و مرحله دوم نیز خیلی بطول انجامد، تئوری انقیاد ملی و تئوری سازش مشتری زیاد پیدا خواهد کرد. از اینرو لوله آتش ما باید بطور عمده علیه تئوری انقیاد ملی و تئوری سازش و تنها بعد از آن علیه پرگوئیهای بیهوده در باره پیروزی سریع متوجه گردد. 50 – پس در این باره که جنگ ما طولانی حواهد بود، شکی نیست، ولی هیچکس نمیتواند پیش گوئی کند که این جنگ چند سال و چند ماه دوام خواهد یافت زیرا که این امر کاملاً مربوط بدرجه تغییر تناسب قوا بین ما و دشمن است. کسانیکه میخواند مدت جنگ کوتاه شود، فقط از یک راه میتوانند باین نتیجه برسند: مجاهدت برای افزایش نیروی خود و تقلیل نیروی دشمن. به بیان مشخص تر، یگانه را ه اینست که تمام کوشش خود را بکار برند، تا در نبردها پیروزی بیشتری بدست آورند و قوای دشمن را تحلیل برند، جنگ پارتیزانی را گسترش دهند و بدینوسیله اراضی اشغالی دشمن را بحداقل ممکن برسانند، جبهه متحد را تحکیم و توسعه، بخشند و تمام نیروهای کشور را متحد سازند، ارتش های نوینی بسازند و صنایع جنگی جدید را توسعه دهند، به پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سرعت بخشند، کلیه قشرهای مردم – مردم اعم از کارگر، دهقان، بازرگان و روشنفکر را بسیج کنند، ارتش دشمن را متلاشی سازند و سربازان دشمن را بطرف خود جلب نمایند، تبلیغات خارجی را بمنظور تاًمین کمک بین المللی ادامه، دهند و پشتیبانی خلق ژاپن و تمام ملتهای ستمدیده را بدست آورند. تنها از این راه است که میتوان مدت جنگ را کوتاه نمود؛ هیچ راه سریع سحرآمیزی جز این موجود نیست.
جنگ درآمیخته
51 – بجراًت میتوان ادعا کرد که جنگ طولانی مقاومت ضد ژاپنی بعنوان یک صفحه زرین و استثنائی در تاریخ جنگهای بشریت ثبت خواهد شد. یکی از ویژگیهای این جنگ در آمیختگی آنست که از عوامل متضادی چون وحشیگری ژاپن و کمبود نیروی نظامی او از یکطرف و خصلت مترقی چین و سعت اراضی آن از طرف دیگر ناشی میشود. تاریخ با جنگهائی که در آمیختگی در آنها وجود داشته، آشنائی دارد، و جنگ سه ساله داخلی روسیه پس از انقلاب اکتبر یکی از این موارد است. ولی ویژگی این نوع جنگ در چین، دوام و وسعت استثنائی آنست که تمام رکوردهای تاریخ را خواهد شکست. این نوع در آمیختگی تحت علائم زیرین تظاهر میکند. 52 – خطوط داخلی و خطوط خارجی – جنگ مقاومت ضد ژاپنی در مجموع خود در خطوط داخلی جریان مییابد؛ ولی اگر رابطه میان قوای منظم و واحدهای پارتیزانی مورد توجه قرار گیرد، قوای منظم در خطوط داخلی عمل میکند و واحدهای پارتیزانی در خطوط خارجی در اینجا منظره جالبی بوجود میآید: دشمن در داخل یک گازانبر قرار میگیرد. در باره ارتباط بین مناطق مختلف پارتیزانی نیز این امر صدق میکند. هر منطقه پارتیزانی از دیدگاه خودش در خطوط داخلی قرار دارد در صورتیکه مناطق دیگر نسبت بآن در خطوط خارجی واقعند که مجموعاً یک سلسله جبهه های جنگ را بوجود می آورند و دشمن را در درون گازانبر خود میگیرند. در مرحله اول جنگ، ارتش منظم که از لحاظ استراتژیک در خطوط داخلی مشغول عملیات است، عقب نشینی میکند، در حالیکه واحدهای پارتیزانی که از نظر استراتژیک در خطوط خارجی عمل میکنند، در عرصه های پهناور با گمهای بلند به پشت جبهه دشمن پیش میروند، این پیشروی در مرحله دوم با شدت بیشتری ادامه می یابد، بدین ترتیب ترکیب فوق العاده بدیعی از عقب نشینی و پیشروی بوجود میآید. 53 – وجود پشت جبهه و فقدان پشت جبهه ارتش منظم که خطوط جبهه خود را تا سرحدات خارجی اراضی اشغالی دشمن امتداد میدهد، با تکیه به پشت جبهه عمومی کشور عمل میکند، در صورتیکه واحدهای پارتیزانی که خطوط جبهه خود را در پشت سر دشمن گسترش میدهند، از این پشت جبهه عمومی جدا هستند. معذللک در هر منطقه پارتیزانی یک پشت جبهه اختصاصی کوچک وجود دارد که پارتیزانها با اتکا بآن خطوط جبهه های متحرک خود را ایجاد میکنند. در باره واحدهای پارتیزانی که از هر منطقه پارتیزانی برای عملیات موقت به پشت جبهه دشمن در همان منطقه اعزام میشوند، وضع غیر از این است؛ آنها نه پشت جبهه دارند و نه خط جبهه. در کشوریکه دارای سرزمین پهناور، مردم مترقی، حزب سیاسی پیش آهنگ و ارتش پیش آهنگ است، " عملیات نظامی بدون پشت جبهه" یکی از خصوصیات جنگ انقلابی دوران نوین است. از چنین عملیاتی نباید واهمه داشت، آنها بسیار سودمندند؛ شک و تردید در اینجا بی مورد است، آنها را باید اشاعه داد. 54 – محاصره و محاصره متقابل- اگر جنگ را در مجموع خود در نظر بگیریم، بدون تردید ما از نظر استراتژیک در محاصره دشمن هستیم، زیرا که دشمن در تعرض استراتژیک است و در خطوط خارجی عمل میکند، در صورتیکه ما در دفاع استراتژیک هستیم و در خطوط داخلی عمل میکنیم. این اولین شکل محاصره ما از طرف دشمن است. ولی چون ما علیه آن ستونهای دشمن که از خطوط خارجی استراتژیک و جهات مختلف بطرف ما پیش میآید، با نیروی متفوق خود اصل اجرای عملیات اپراتیو و تاکتیکی در خطوط خارجی را بکار میبریم، میتوانیم یک یا چند ستون از این نیروهای دشمن را بحلقه محاصره در آوریم. این اولین شکل محاصره متقابل از طرف ماست. سپس اگر مناطق پایگاهی جنگ پارتیزانی را که در پشت جبهه دشمن قرار دارند، در نظر بگیریم، هر یک از این مناطق مجزا نظیر منطقه کوهستانی اوتای از چهار طرف یا مثل منطقه شمال غربی شان سی از سه طرف در محاصره دشمن قرار میگیرد. این دومین شکل محاصره ما از طرف دشمن است. معذللک اگر تمام مناطق پایگاهی پارتیزانی در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با مواضع ارتش منظم مورد توجه قرار گیرند، ملاحظه میشود که تعداد زیادی از واحدهای دشمن بوسیله ما محاصره گردیده اند. مثلاً در استان شان سی، ما راه آهن داتون – پوجو را از سه طرف (مشرق، مغرب و نقطه انتهای جنوبی) و شهر تای یوان را از چهار طرف محاصره کردیم؛ در استانهای حه به؛ شان دون و غیره از این قبیل محاصره ها فراوان دیده میشود. این دومین شکل محاصره متقابل از طرف ماست. بدین ترتیب دو شکل محاصره ما توسط دشمن و دو شکل محاصره دشمن توسط ما موجودند که قدری شبیه بازی " وی چی" میباشند. عملیات اپراتیو و تاکتیکی که طرفین علیه یکدیگر انجام میدهند، نظیر کشتن مهره های یکدیگر است، در حالیکه ایجاد نقاط استحکامی از طرف دشمن (نظیر شهر تای یوان) و مناطق پایگاهی پارتیزانی از طرف ما (نظیر کوهستان او تای ) مانند حرکت برای اشغال "خانه ها" میباشند. اگر بازی "وی چی" را در مقیاس جهانی در نظر بگیریم، یک شکل سوم محاصره متقابل بین ما و دشمن نیز مشاهده میشود، یعنی رابطه بین جبهه تجاوز و جبهه صلح. دشمن بوسیله جبهه اول چین، شوروی، فرانسه، چکوسلواکی و کشورهای دیگر را محاصره میکند و ما بوسیله جبهه دوم آلمان، ژاپن و ایتالیا را متقابلاً محاصره میکنیم. لیکن محاصره ما شبیه دست بودا پنج رشته کوهی را تشکیل خواهد داد که سراسر کیهان را در بر میگیرد و این سون او کنهای مدرن، یعنی متجاوزین فاشیست را چنان در زیر این کوه ها مدفون خواهد نمود که دیگر نتوانند برخیزند(18 ). اگر ما بتوانیم در عرصه بین المللی یک جبهه ضد ژاپنی در منطقه اقیانوس آرام بوجود آوریم که در آن چین بعنوان یک واحد استراتژیک شرکت نماید و اتحاد شوروی و احتمالاً دولتهائی که ممکن است در آن شرکت نمایند نیز واحدهای استراتژیک دیگری را تشکیل دهند و نهضت توده ای ژاپن نیز یکی از واحدهای استراتژیک آن باشد، دام بزرگی گسترده خواهد شد که سون او کنهای فاشیست نخواهند توانست از آن رهائی یابند و آن وقت است که روز نابودی دشمن ما فرا میرسد. در واقع روزیکه بطور کلی این دام بزرگ گسترده شود، روز انهدام کامل امپریالیسم ژاپن خواهد بود. این بهیچوجه مزاح نیست بلکه گرایش ناگزیر جنگ است. 55 – مناطق بزرگ و مناطق کوچک- امکان این هست که دشمن بخش بزرگی از سرزمینهای چین واقع در جنوب دیوار بزرگ را اشغال نماید و فقط بخش کوچکی از آن دست نخورده بماند. این یکطرف قضیه است. لیکن دشمن در این بخش اشغالی بزرگ همه جا غیره از سه استان شمال شرقی عملاً میتواند فقط شهرهای بزرگ، خطوط ارتباطی عمده و بعضی از دشتها را اشغال نماید که اهمیت درجه اول دارند، منتها از لحاظ وسعت و جمعیت ممکن است بخش کوچکی از سرزمینهای اشغالی را تشکیل دهد، در صورتیکه بخش بزرگتر را مناطق پارتیزانی که در همه جاگسترش خواهند یافت، در برمیگیرد. این طرف دیگر قضیه است. حال اگر توجه خود را فقط به نواحی واقع در جنوب دیوار بزرگ محدود نکنیم بلکه منطقه مغولستان، سین جیان، چینی های تبت را نیز بحساب آوریم، آنوقت مساحت سرزمینهای اشغال نشده چین باز هم بخش بزرگتر اراضی اشغال شده بانضمام سه استان شمال شرقی فقط بخش کوچکتر را تشکیل میدهند. و این باز یکطرف دیگر قضیه است. نواحی دست نخورده البته اهمیت دارند و ما باید تمام مساعی خود را بکار بریم تا این نواحی نه تنها در زمینه های سیاسی، نظامی و اقتصادی بلکه در زمینه فرهنگی نیز رشد کنند. دشمن مراکز سابق فرهنگی ما را بنواحی عقب مانده فرهنگی تبدیل نموده است و ما بنوبه خود باید مناطق عقب مانده فرهنگی سابق را بمراکز فرهنگی مبدل سازیم. در عین حال رشد مناطق وسیع پارتیزانی که در پشت جبهه دشمن قرار دارند، نیز دارای اهمیت فراوان است و ما باید به تمام زمینه های کار منجمله کار فرهنگی در این مناطق توجه کنیم. رویهمرفته میتوان گفت که بخش بزرگی از خاک چین یعنی مناطق پهناور روستائی به نواحی پیش افتاده و درخشنده بدل خواهد گشت، و بخش کوچکی از خاک چین یعنی سرزمیهای اشغالی دشمن، بخصوص شهرهای بزرگ، موقتاً بصورت نواحی عقب مانده ای در خواهد آمد که در ظلمت فرو رفته است. 56 – بدین ترتیب میتوان مشاهده کرد که این جنگ طولانی و پردامنه مقاومت ضد ژاپنی، جنگ در آمیخته ای در زمینه های نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خواهد بود. این جنگ در تاریخ جنگها منظره شگفت انگیزی را ترسیم میکند، یک اقدام قهرمانانه ملت چین و شاهکار با شکوهی بشمار می آید که جهان را بلزه در می آورد. این جنگ نه تنها بر چین و ژاپن اثر مینهد و ترقی آندو را بشدت تسریع میکند، بلکه بر تمام جهان نیز تاًثیر میگذارد و به ترقی تمام ملل و بخصوص ملتهای ستمدیده ای چون هند کمک خواهد نمود. تمام مردم چین باید آگاهانه در این جنگ در آمیخته شرکت کنند، زیرا این شکل جنگی است که ملت چین بدانوسیله خود را آزاد میسازند، شکل ویژه ایست از جنگ آزادیبخش در یک کشور بزرگ نیمه مستعمره که در سالهای 30 و 40 قرن بیستم جریان می یابد.
جنگ در راه صلح جاودان
57 – طولانیبودن جنگ مقاومت ضد ژاپنی چین از مبارزه برای صلح جاودان در چین و جهان تفکیک ناپذیر است. تاریخ هنوز دوره ای را که در آن جنگ مثل امروز به صلح جاودان نزدیک شود، بخود ندیده است. زندگی چندین هزار ساله بشریت با پیدایش طبقات همواره مملو از جنگ بوده است؛ هر ملتی جنگهای بیشماری بخود دیده است، این جنگها یا درون یک ملت و یا میان ملتهای مختلف صورت گرفته است. در عصر امپریالیستی جامعه سرمایه داری، جنگها بویژه وسیع و سخت شده اند. اولین جنگ بزرگ امپریالیستی در بیست سال پیش ، اولین جنگ تاریخی در نوع خود بود ولی آخرین جنگ نبود. فقط جنگی که اینک آغاز گردیده، به آخرین جنگ یعنی به صلح جاودان بشریت نزدیک میشود. هم اکنون یک سوم جمعیت جهان وارد جنگ گردیده است. ببینید! ایتالیا و سپس ژاپن؛ حبشه و سپس اسپانیا و بعد چین. جمعیت کشورهائی ک در حال جنگ اند، در حدود ششصد ملیون نفر و یا قریب یک سوم جمعیت جهان را تشکیل میدهند. یکی از ویژگیهای این جنگ توالی و نزدیکی آن بصلح جاودان است. چرا میگوئیم که این جنگ متوالی است؟ جنگ ایتالیا و حبشه، جنگ ایتالیا و اسپانیا را بدنبال داشت که آلمان نیز در آن شرکت نمود؛ متعاقب آن جنگ ژاپن علیه چین شروع شد. حالا نوبت کیست ؟ بدون تردید هیتلر جنگ را علیه دولتهای بزرگ برپا خواهد کرد. "فاشیسم یعنی جنگ" (19 ( این کاملاً حقیقت دارد. در تکامل جنگ کنونی به جنگ جهانی هیچ وقفه ای وجود نخواهد داشت و بشریت از فاجعه جنگ در امان نخواهد ماند. پس بچه دلیل است که ما میگوئیم این جنگ به صلح جاویدان نزدیک میشود؟ این جنگ بر اساس تکامل بحران عمومی سرمایه داری جهانی در گرفته است که با جنگ جهانی اول آغاز گردید؛ این بحران عمومی کشور های سرمایه داری را به جنگ تازه ای وادار میکند و در درجه اول کشورهای فاشیستی را به ماجراهای نوین جنگی میکشاند. از هم اکنون میتوانیم پیش بینی کنیم که این جنگ سرمایه داری را نجات نخواهد داد بلکه بر عکس آنرا بسوی اضمحلال خواهد کشاند و این جنگ پردامنه تر و سختر از جنگ بیست سال پیش خواهد بود و تمام ملتها را بناچار در بر خواهدگرفت؛ جنگ مدت مدیدی بطول خواهد کشید و بشریت دچار مصیبتی خواهد شد. معذللک در اثر وجود اتحاد شوروی و در اثر ارتقاء آگاهی خلقهای جهان در جریان این جنگ قطعاً جنگهای کبیر انقلابی بوقوع خواهد پیوست؛ این جنگها علیه جنگهای ضد انقلابی متوجه خواهد بود و به جنگ کنونی خصلت " جنگ در راه صلح جاویدان" را خواهند بخشید. حتا اگر بعداً دوران جنگ نوینی فرا رسد، صلح جاودان در جهان خیلی دور نخواهد بود. وقتیکه بشریت سرمایه داری را نابود ساخت، خود به عصر صلح جاودان قدم خواهد گذاشت و دیگر نیازی به جنگ نخواهد داشت، دیگر احتیاجی به ارتشی، کشتی های جنگی هواپیما های نظامی و گازهای سمی نخواهد بود. و آنوقت است که بشریت برای همیشه روی جنگ را بخود نخواهد دید. جنگهای انقلابی ایکه هم اکنن آغازگردیده اند، بخشی از همین جنگ بخاطر صلح جاودانند. جنگ بین دو کشور چین و ژاپن که مجموعاً بیش از 500 میلیمن نفر جمعیت دارند، در این جنگ برای صلح جاودان، نقش مهمی خواهد داشت؛ ملت چین در جریان این جنگ آزادی خود را بدست خواهد آورد. چین نوین و آزاد آینده از جهان نوین و آزاد آینده جداناپذیز است. از اینجهت است که جنگ مقاومت ضد ژاپنی ما خصلت جنگ در راه صلح جاودان را بخود خواهد گرفت. 58 – تاریخ نشان میدهد که جنگها بدو نوع تقسیم میشوند: جنگهای عادلانه و جنگهای غیره عادلانه. تمام جنگهای مترقی عادلانه و جنگهای غیره عادلانه که مانع ترقی اند، مخالفیم، ولی با جنگهای مترقی و عادلانه مخالف نیستم. ما کمونیستها نه تنها با جنگهای عادلانه مخالفتی نداریم، بلکه در آنها فعالانه هم شرکت میجوئیم. جنگ اول جهانی نمونه ای از یک جنگ غیره عادلانه بود که در آن دو طرف بخاطر منافع امپریالیستی خود نبرد میکردند و بهمین جهت بود که تمام کمونیستهای جهان بطور قاطع با این جنگ مخالفت میورزیدند. راه مبارزه با ایگونه جنگها چنین است: قبل از آغاز جنگ باید با تمام قوا از شروع آن جلوگیری کرد، لیکن وقتیکه جنگ در گرفت، باید حتی الامکان با جنگ علیه جنگ مبارزه کرد، با جنگ عادلانه علیه جنگ غیره عادلانه و مانع ترقی، مردم تمام جهان، از جمله خلق ژاپن باید علیه این جنگ مبارزه کنند و هم اکنون نیز مبارزه میکنند. در کشور ما از مردم گرفته تا دولت، از حزب کمونیست گرفته تا گومیدان همگی در جنگ ملی انقلابی علیه تجاوز پرچم عدل را برافراشته اند. جنگ ما جنگی است مقدس، عادلانه و مترقی، و هدف آن صلح است – نه تنها صلح برای یک کشور، بلکه صلح جاودان. برای نیل باین هدف باید مبارزه مرگ و زندگی کرد؛ هرگز نباید مبارزه را قبل از حصول هدف متوقف ساخت. تلفات ممکن است که زیاد باشند، و جنگ نیز ممکن است که طولانی گردد، لیکن در برابر چشم ما تصویر جهان نوین که در آن صلح جاودان و روشنائی ابدی حکمفرماست، آشکارا ترسیم شده است. آنچه که ما را در تعقیب این جنگ استوار میدارد درست ایمان ماست باینکه تلاشهای ما چینی نوین و جهانی نوین با صلح جاودان و روشنائی ابدی را بثمر خواهد رساند. فاشیستها و امپریالیستها قصد دارند که جنگها را ابدی سازند، ولی ما میخواهیم بجنگها در آینده ای که خیلی دور نیست، پایان بخشیم. برای ایکار باید اکثریت عظیم بشریت تمام کوششهای خود را بکار برد. اگر خلق چهارصد پنجاه میلیونی چین که یک چهارم جمعیت جهان را تشکیل میدهد، در اثر مجاهدات مشترک خود امپریالیسم ژاپن را از پای در آورد و چینی نوین بنا نهد که در آن آزادی و برابری حکمفرمائی کند، بدون تردید سهم بسیار عظیمی در راه صلح جاودان سراسر جهان ایفا خواهد کرد. این امیدی عبث نیست، زیرا جهان در سیر تکامل اجتماعی- اقتصادی خود دیگر باین نقطه نزدیک شده است و تنها با مساعی اکثریت بشریت بطور قطع در ظرف چند دهسال آینده میتواند باین هدف برسد.
نقش دینامیک انسان در جنگ
59 – در بالا توضیح دادیم که چرا جنگ طولانی خواهد بود و بچه دلیل پیروزی نهائی به چین تعلق خواهد داشت. تا کنون بطور کلی صحبت از این بوده که موضوع بحث ما "چه هست" و "چه نیست". حال باین مسئله میپردازیم که "چه باید کرد" و "چه باید نکرد". چگونه باید یک جنگ طولانی را دنبال کرد؟ و چگونه میتوان پیروزی نهائی را بدست آورد؟ اینها سئولاتی هستند که ما میکوشیم ذیلاً بآنها پاسخ دهیم. بدین منظور باید مسایل زیرین را بترتیب روشن سازیم: نقش دینامیک انسان در جنگ، جنگ و سیاست، بسیج سیاسی در جنگ مقاومت، هدف جنگ، عملیات تعرضی در جریان جنگ دفاعی، عملیات زود فرجام در جریان جنگ طولانی، عملیات خطوط خارجی در جریان عملیات خطوط داخلی، ابتکار عمل، نرمش و نقشه کشی، جنگ متحرک، جنگ پارتیزانی، جنگ موضعی، جنگ نابود کننده، جنگ فرساینده، امکانات استفاده از اشتباهات دشمن، مسئله نبردهای تعین کننده در جنگ مقاومت ضد ژاپنی، ارتش و خلق بمثابه پایه و اساس پیروزی. اینک از مسئله نقش دینامیک انسان شروع میکنیم.
60 – وقتیکه ما میگوئیم با برخورد ذهنی نسبت بمسایل مخالفیم، منظورمان این است که نظراتی که متکی بر واقعیات عینی نیستند و با آنها انطباق ندارند، محصول نصورات و یا استدلالات نادرستند و اگر طبق آنها عمل شود، مسلماً نتیجه ای جز شکست عاید نخواهد شد، از اینرو باید با چنین نظراتی مبارزه نمود. ولی هر نوع فعالیتی باید بوسیله انسانها انجام یابد؛ بدون عمل انسانها جنگ طولانی و پیروزی نهائی وجود نخواهد داشت. برای اینکه فعالیتشان مًوثر واقع شود،باید قبل از انجام هر گونه عملی طبق واقعیت عینی افکار، اصول و نظرات خود را ترتیب دهند، رهنود، سیاست، استراتژی و تاکتیک خود را تنظیم کنند. افکار و غیره پدیده های ذهن هستند، در حالیکه اعمال و یا فعالیتها بیان ذهن در عین میباشند؛ ولی هر دو آنها نمودار نقش دینامیک خاص انسان اند. این نوع نقش دینامیک را ما "نقش دینامیک و آگاه انسان" مینامیم که یکی از صفات ممیزه بشر از موجودات دیگر است. تمام افکاری که مبتنی بر واقعیات عینی هستند و با آن انطباق دارند، افکار درست است، عمل و فعالیت صحیح میباشد. اینگونه افکار و فعالیت، و اینگونه نقش دینامیک و آگاه را باید شکوفا ساخت. هدف جنگ مقاومت ضد ژاپنی طرد امپریالیستها و تبدیل چین کهن به چین نوین است. برای نیل بچنین هدفی باید همه مردم چین را بسیج نمود و به ایفاء نقش دینامیک و آگاه آنها در مقاومت علیه ژاپن بطور وسیع میدان داد. اگر ما دست روی دست بگذاریم، هیچ چیزی جز انقیاد نصیب مان نخواهد شد؛ و آنوقت نه جنگ طولانی وجود خواهد داشت و نه پیروزی نهائی.
61 – نقش دینامیک و آگاه صفت بشری است. انسانها این ویژگی را در جنگ بطور بارز نشان میدهند. البته پیروزی یا شکست جنگ وابسته به شرایط نظامی، سیاسی، اقتصادی، جغرافیائی طرفین و همچنین وابسته به خصلت جنگ و کمک بین المللی است، لیکن تنها تابع این شرایط نیست؛ این شرایط فقط امکان پیروزی یا شکست را فراهم میسازد، ولی بخودی خود تعین کننده فرجام جنگ نیستند. برای تعین فرجام جنگ باید مساعی ذهنی یعنی هدایت کردن جنگ و پرداختن به جنگ را اضافه کرد – این همان نقش دینامیک و آگاه انسان در چنگ است.
62 – رهبران جنگ در تلاش برای کسب پیروزی نمیتوانند از چهارچوب شرایط عینی پا فراتر نهند؛ ولی در چهارچوب همین شرایط عینی است که آنها میتوانند و باید نقش دینامیک خود را برای نیل به پیروزی ایفا نمایند. در جنگ صحنه فعالیت فرماندهان باید بروی امکانات عینی بنا شود، ولی آنها میتوانند بر روی همین صحنه حماسه های پرشکوهی را که مملو از رنگها و آهنگها و پر از قدرت و عظمت اند، رهبری کنند. فرماندهان در جنگ مقاومت ضد ژاپنی باید با تکیه بر شرایط مادی و عینی معین قدرت عظیم خود را نشان دهند و تمام نیروهای خود را طوری رهبری کنند که بتوانند دشمن ملی را از پای در آورند، اوضاع کنونی را که در آن کشور و جامعه ما زیر تجاوز و ستم رنج میبرد، دگر گون سازند، و چین نوینی بنا نهند که در آن آزادی و برابری حکمفرما باشد؛ در ایجاست که توانائی ذهن ما در هدایت جنگ میتواند و باید وارد عمل شود. ما موافق نیستیم که فرماندهای نظامی در جنگ مقاومت ضد ژاپنی از شرایط عینی جدا شوند و بصورت سرداران بی کله و قلدر در آیند که بدون ملاحظه چپ و راست میکوبند، بلکه ما باید آنها را ترغیب کنیم که بصورت سردارانی دلیر و با درایت در آیند . آنها نه تنها باید شهامت غلبه بر دشمن را داشته باشند، بلکه باید در عین حال بتوانند جنگ را از آغاز تا فرجام در تمام تحولات و فراز و نشیبهایش هدایت نمایند. فرماندهان نظامی که در اقیانوس بیکران جنگ شنا میکند، نه فقط باید خود را از غرق شدن مصون بدارد بلکه باید قادر باشد با حرکات موزون و با اطمینان خود را بساحل پیروزی برساند. استرتژی و تاکتیک بمثابه قوانین هدایت جنگ عبارتند از هنر شناوری در اقیانوس جنگ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر