۱۳۹۰/۲/۱۸

سمت جنبش جوانان


سمت جنبش جوانان
‏(٤مه ١٩٣٩)
‏امروز بیستمین سالگرد جنبش ٤‏مه است و بدین مناسبت همه جوانان ین ان دراینجاگردهم آمد ه‏اند.ازاین رو من فرصت را مغتنم می شمرم تا دربار ه‏چند مسئله مربوط به سمت جنبش جوانان چین صحبت کنم.
‏اول،‏اکنون روز٤‏مه به عنوان روز جوانان چین معین شده است و به حق چنین شده است(١).درست بیست سال است که از زمان جنبش ٤‏مه میگذرد ولی این روز تازه‏امسال به عنوان روز جوانان در سراسر کشورمعین شده ا ست،‏و این واقعیت حائز اهمیت عظیمی است. زیرا این امرنشان می دهد که انقلاب دمکراتیک تود ه‏ای ضد امپریالیستی-ضد فنودالی چین به زودی به نقطه عطفی خواهد رسید، این انقلاب طی چند ده سال گذشته بارها با شکست روبروگشته است ولی اکنون درچنین وضعی باید تغییری صورت گیرد،‏تغییری در جهت پیروزی نه در جهت شکستی دیگر،انقلاب چین اکنون به پیش گام برمی دارد، به پیش به سوی پیروزی، شکست های متعدد پپیشن می توانند و قطعا نباید گذاشت که تکرارشوند، ‏بلکه باید به پیروزی بدل گردند. ولی آیا چنین تغییری هم اکنون صورت گرفته است؟ خیرچنین تغییری صورت نگرفته است و ما هنوز پیروزی را به دست نیاورده‏ایم. اما پیروزی را می توان کسب کرد.درست درجنگ مقاومت ضد ژاپنی کنونی است که ما میکوشیم به نقطه عطفی از شکست به پیروزی رسیم. جنبش ٤‏مه علیه حکومتی میهن فروش متوجه بود، ‏علیه حکومتی که با امپریالیسم هم داستانی می کرد و منافع ملت را می فروخت،‏ علیه حکومتی که بر خلق ظلم وستم می نمود. آیا مبارزه ‏با چنین حکومتی لازم نبود؟ اگر لازم نبود، پس جنبش ٤‏مه یکجا اشتباه ‏بود. بدیهی است که با چنین حکومتی حتمأ باید مبارزه شود و حکومت میهن فروش باید سرنگون گردد. ملاحظه کنید، ‏دکتر سون یاتسن مدتها قبل ازجنبش ٤‏مه علیه حکومت موقت یک شورشی بود؛ او با حکومت تسین به مبارز ه‏برخاست و آنرا سرنگون ساخت. آیا او دراین کار محق بود؟ به نظر من کاملا محق بودچرا که حکومتی که او با آن مخالفت می ورزید،‏ دربرابرامپریالیسم مقاومت نمی کرد، ‏بلکه با امپریالیسم همدست بود،‏ حکومتی انقلابی نبود،‏ بلکه حکومتی بود که انقلاب را سرکوب می نمود. جنبش ٤‏مه درست بدین جهت جنبش انقلابی بود که با حکومتی میهن فروش مبارزه ‏می کرد.تمام جوانان چین باید از این دیدگاه ‏به جنبش ٤‏مه بنگرند. امروز که تمام ملترزمجویانه به مقاومت دربرابر ژاپن برخاسته است، ‏با در نظر داشتن تجاریی که از شکست های پیشین انقلاب حاصل کردیم، ‏ما مصمم هستیم که امپریالیسم ژاپن را درهم شکنیم وهیچگونه میهن فروشی را تحمل نخواهیم کرد و نخواهیم گذاشتکه انقلاب باردیگربا شکست مواجه گردد. جوانان سراسر کشوربه استثنای معدودی بیدارگشته اند و مصمم هستندکه موفق و پیروزگردند، تعیین روز٤‏مه به عنوان روز جوانان چین درست گواه ‏این امراست. ما درشاه را ه‏پیروزی به پیش می رویم وچنانچه تمام خلق مساعی خود را همساز نماید،‏ انقلاب چین حتمأ از میان جنگ مقاومت ضد ژاپنی پیروز بیرون خواهد آمد.
دوم، ‏انقلاب چین علیه چه جیزی متوجه است؟ آماج انقلاب کدام است؟ همانطور که همه می دانند،‏ یکی امپریالیسم ودیگری فئودالیسم است. آماج انقلاب کنونی کدام است؟ یکی امپریالیسم ژاپن ودیگری خائنین به ملت اگربخواهیم انقلاب کنیم،‏ حتمأ باید امپریالیسم ژاپن وخائنین به ملت را درهم بکوبیم. چه کسانی انقلاب می کنند؟ رکن عمده ‏انقلاب کیست؟ همانا مردم عادی چین، ‏‏نیروهای محرکه انقلاب عبارتند: ازپرولتاریا،‏ طبقه دهقان و کلیه افراد طبقات دیگرکه مایلند با امپریالیسم و فئودالیسم مبارزه کنند. اینها همه نیروهای انقلابی هستند که با امپریالیسم و فنودالیسم به مبارزه برمی خیزند. ولی درمیان این توده انبوه چه کسانی نیروی اساسی هستند و ستون فقرات انقلاب را میسازند؟ همانا کارگران و دهقانان که نود درصد جمعیت کل کشور راتشکیل می دهند. خصلت انقلاب چین چیست؟ ما امروز دست درکارچه نوع انقلابی هستیم؟ انقلابی که ما اکنون دست اندرکارآن هستیم، ‏انقلاب بورژوادمکراتیک است و هیچ چیز از آنچه که ما می کنیم،‏ ازچهارچوب این انقلاب بورژوا-دمکراتیک بیرون نیست. ما امروزنباید سیستم بورژوایی مالکیت خصوصی بطوراعم را نابود سازیم؛ آنچه که ما باید نابود سازیم؛ ‏امپریالیسم و فنودالیسم است و این درست همانچیزی است که ما انقلاب بورژوادمکراتیک مینامیم. ولی بورژوازی اکنون قادر به سرانجام رساندن انقلاب نیست؛ این انقلاب تنها دراثرمساعی پرولتاریا و توده های وسیع خلق می تواند به سرانجام رسد؛ هدف این انقلاب چیست؟ هدف آن عبارت است از سرنگون ساختن امپریالیسم و فنودالیسم و استقرار جمهوری دمکراتیک خلق این جمهوری دمکراتیک خلق، یعنی جمهوری ایکه براساس اصل انقلابی خلق استوارباشد. این جمهوری از وضع کنونی نیمه مستعمره-نیمه فنودالی کنونی و همچنین ازسیستم آتی سوسیالیستی متمایز خواهدبود. سرمایه داران را در نظام اجتماعی سوسیالیستی جائی نیست؛ ولی درنظام دمکراسی توده ای باید هنوزبه آنها اجازه موجودیت داد. آیا در چین همیشه برای سرمایه داران جا خواهدبود؟ خیر، ‏درآینده قطعاًخیر، این حکم نه فقط درمورد چین،‏ بلکه درمورد سراسرجهان نیز صادق است. درآینده-چه در بریتانیا، چه درایالات متحده آمریکا، چه درفرانسه،چه درژاپن وچه در آلمان یا ایتالیا-درهیچ کشوری برای سرمایه داران جائی نخواهدبود و چین نیزازاین قاعده‏مستثنی نیست. اتحادشوروی کنونی است که سوسیالیسم را بنا کرده است،‏ بیشک سراسرجهان ازاین نمونه پیروی خواهدکرد. چین درآینده ‏قطعا به سوی سوسیالیسم رشد و تکامل خواهدکرد،‏این قانونی است تخطی ناپذیر، لیکن در مرحله کنونی وظیفه ما این نیست که به سوسیالیسم تحقق بخشیم، ‏بلکه امپریالیسم و فنودالیسم را نابودسازیم، ‏وضع کنونی نیمه مستعمره ‏ـ نیمه فنودالی چین را تغییردهیم و نظام دمکراسی توده‏ای را برقرارنماییم. تمام جوانان گشور باید بخاطر نیل به این هدف بکوشند.
سوم،‏تجا رب و درسها یی که تاکنون از انقلاب چین گرفته شده‏اند کدامند؟ این نیز مسئله مهمی است که جوانان ما باید آنرا درک نمایند. انقلاب بورژوا-دمکراتیک و ضد امپریالیستی-ضد فنودالی چین،‏ اگربخواهیم دقیق شویم،‏توسط دکتر سون یاتسن آغازشد و تاکنون پیش از پنجا ه سال است که ادامه دارد و تجاوز دول سرمایه داری خارجی به چین تاریخی تقریبا صد ساله راپشت سرنهاده است. درچین درطول این صدسال ابتدا جنگ تریاک علیه تجاوز بریتانیا درگرفت و بعد به ترتیب جنگ تای پین، جنگ چین و ژاپن در‏(١٨٩٤)،‏جنبش رفرمیستی ‏(١٨٩٨‏جنبش های هه توان، ‏انقلاب(١٩١١)، ‏جنبش،‏ لشکرکشی به شمال وجنگ ارتش سرخ پیش آمدند با اینکه این مبارزات ازهم متمایزبودند،‏لیکن همگی درجهت مقاومت دربرابردشمن خارجی و تغییر اوضاع موجود میسرمیگردند، معهذا تنها با ورود دکتر سون یاتسن به صحنه بود که یک انقلاب بورژوا- دمکراتیک کم و بیش روشن آغازگردید. در عرض پنجا ه سال گذشته انقلابی که توسط ‏دکتر سون یاتسن برپا شد، هم قرین پیروزی وهم دچار شکست هایی گردید ملاحظه کنید، ‏آیا انقلاب١٩١١که امپراطور را ازلانه اش بیرون راند، یک پیروزی نبود؟ شکست این انقلاب عبارت از آن بود که این انقلاب فقط امپرا طوررا ازلانه اش بیرون راند ه ‏ولی چین را همچنان زیرستم امپریالیسم و فنودالیسم باقی گذاشت، بطوریکه وظیفه انقلاب ضد امپریالیستی ضد فنودالی ناتمام ماند. جنبش ٤‏مه چه هدفی راتعقیب می کرد؟ هدف آن نیزمبارزه علیه امپریالیسم و فئودالیزم بود.ولی این جنبش هم با شکست روبروشد و چین کماکان زیرسلطه امپریالیسم و فئودالیسم باقی ماند. انقلابی که به نام لشکرکشی به شمال معروف گشته نیز دچار چنین سرنوشتی شد، ‏این انقلاب درعین اینکه موفقیت هائی بدست آورد ولی با شکست مواجه گشت. اززمانیکه گومیندان علیه حزب کمونیست به مبارزه روی آورد(٢‏)؛چین بار دیگر زیرسلطه امپریالیسم وفئودالیسم افتاد. واین ناگزیرمنجر به جنگ ده ساله ارتش سرخ گردید. ولی این ده سال مبارزه وظایف انقلاب را فقط در بخشی از کشورانجام داد و نه در سراسر کشور. اگرقرار باشد انقلاب چند ده سال گذشته را جمع بندی کنیم ، باید بگوییم که این انقلاب فقط پبروزیهای موقتی و قسمی بدست آورد نه پبروزیهای دائمی و سراسری. همانطورکه دکتر سون یاتسن گفت « انقلاب هنوز به سرانجام نرسیده است، رفقای من همگی باید به مبارزه ادامه دهند». اکنون این سئوال پیش می آید. چرا انقلاب چین پس از چندده سال مبارزه هنوز به هدف خوددست نیافته است؟ علت چیست؟ به نظر من دوعلت وجود دارد: اولا اینکه نیروهای دشمن فوق العاده قوی بودند و دوم اینکه نیروهای خودی فوق العاده ضعیف بودند. ازآنجا که یک طرف قوی و طرف دیگرضعیف بود، انقلاب پیروز نگشت.  وقتی که میگوییم نیروهای دشمن فوق العاده قوی بودن ؛مقصود مان این است که نیروهای امپریالیسم (عامل درجه اولاست) و فنودالیسم فوق العاده قوی بودند. وقتی که میگوئیم نیروهای خودی فوق العاده ضعیف بودند، مقصود ما ضعفی است که درشئون مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تظاهر یافته است لیکن ضعف ما بطورعمده به این علت است که توده های کارگران و زحمتکشان که نود درصد جمعیت کل کشور را تشکیل می دهنده هنوز بسیج نشده بودند و ازهمین جا است که ضعف ما وعدم توانایی دربه سرانجام رساندن وظیفه ضد امپریالیستی - ضد فنودالی ناشی می شود. اگر بخواهیم تجربیات انقلاب چند ده سال گذشته را جمعبندی کنیم، باید بگوییم که مردم سراسر کشور بطورکامل بسیج نشده بودند و به علاوه مرتجعین پیوسته با چنین بسیجی مخالفت کرده و درکارآن اخلال می نمودند. تنها با بسیج و تشکیل توده های وسیع کارگران و دهقانان که نود درصد جمعیت کنونی کل کشور را تشکیل می دهند ، می توان امپریالیسم و فئودالیسم را برانداخت. دکتر سون یاتسن دروصیت نامه خود می گوید (چهل سال تمام خودم را وقف انقلاب ملی کردم تا برای چین آزادی وتساوی حقوق طلب نمایم .دراثراین چهل سال تجرب های مان راسخ یافتم که برای نیل به این هدف بایدتوده های مردم را برانگیزیم و در جهان با آن مللی که با ما برخورد برابردارند، درمبارزه مشترک متحد شویم ).اکنون بیش ازده سال از مرگ دکترسون یاتسن می گذرد، این ده سال به اضافه آن چهل سالی که وی از آن سخن می راند، مجموعأ بیش از پنجاه سال می شود. تجربیات و درسهای انقلاب در طول این ده سال کدامند؟ بطورعمده عبارتند از این اصل: «بایدتوده های مردم را برانگیزیم». شما وهم چنین تمام جوانان چین باید این اصل را دقیقاًمطاله کنید جوانان باید دریابند که تنها بابسیج توده های عظیم کارگران و دهقانان که نوددرصد جمعیت کل کشور راتشکیل میدهند، میتوانیم امپریالیسم و فنودالیسم را ازپای درآوریم. تا زمانیکه ما توده های عظیم کارگران و دهقانان سراسر کشور را بسیج نکنیم، نخواهیم توانست که ژاپن را شکست دهیم و چین نوین را بنا کنیم.
چهارم، باز به جنبش جوانان برگردیم. درست بیست سال پیش درچنین روزی رخداد بزرگی درچین به وقوع پیوست که درآن دانشجویان شرکت داشتند و درتاریخ به نام جنبش ٤‏مه معروف گردیده است. این جنبش دارای اهمیت بسیار عظیمی است. جوانان چین از زمان جنبش ٤‏مه تا کنون چه نقشی داشته اند؟ در مفهومی آنان نقش پیشاهنگ را بازی نمودند، ‏این حقیقتی است که در سراسرکشور مورد قبول همگان بجز سرسختان است نقش پیشاهنگ یعنی چه؟ یعنی پیشتازی کردن و درصفوف مقدم انقلاب قرارگرفتن. درصفوف ضد امپریالیستیضد فنودالی خلق چین ارتشی ازجوانان و روشنفکران و دانشجو موجود است. این ارتش بسیار عظیمی است که حتی اگر آن تعداد کثیری را که جان خود را از کف داده اند به حساب نیاوریم، ‏اکنون بازشماره‏آن به چندین میلیون می رسد .این ارتشی است که در یکی از جبهه ها دربرابرامپریالیسم و فئودالیسم ایستاده ‏و ارتش مهمی است. ولی این ارتش به تنهایی کافی نیست، ‏ما نمی توانیم فقط با تکیه به این ارتش دشمن را شکست دهیم زیرا که این ارتش نیروی عمده ‏را تشکیل نمی دهد. پس نیروی عمده کدام است؟ این نیرو توده‏های عظیم کارگران و دهقانان است.جوانان وروشنفکران و دانشجوی چین باید میان توده‏های کارگران و دهقانان که نود درصدجمعیت کل کشور را تشکیلمی دهندبروندو آنانرابسیج نمود ه‏و متشکل سازند. بدون این نیروی عمده-کارگران و دهقانان- و تنها با اتکاء به ارتش جوانان و روشنفکر و دانشجو نمی توان درپیکارعلیه امپریالیسم و فنودالیسم پیروزگشت. ازاینرو جوانان روشنفکر و دانشجوی سراسرکشور باید با تود ه‏های وسیع کارگران و دهقانان درآمیزند و با آنها یکی شوند ؛و فقط آنگاه ‏است که ارتشی قدرتمند می تواند تشکیل شود، ارتشی چند صد میلیونی! تنها با چنین ارتش عظیمی است که می توان مواضع مستحکم دشمن راگرفت و آخرین دژهای او را درهم شکست. چنانچه جنبش جوانان را درگذشته از این دیدگاه ‏ارزیابی کنیم، ‏باید به این گرایش نادرست اشاره‏ نماییم که در جنبش جوانان طی چند ده ‏سال اخیر بخشی از جوانان مایل به اتحاد با کارگران و دهقانان نبودند و با نهضت کارگری و دهقانی به مخالفت برمی خاستند ،‏این درجنبشجوانانیک جریان مخالف راتشکیلمی دهند،‏سرمی پیچند وحتی از اساس مخالف کارگران و دهقانان اند، ‏به هیچ وجه عاقل نیستند.آیا این جریان خوبی است؟ به نظر من نه، ‏زیرا مخالفت آنها با کارگران و دهقانان در حقیقت مخالفت با انقلاب است ؛به همین جهت استکه ما میگوییم این جریان در جنبش جوانان جریان مخالفی را تشکیل می دهد. بدین نحو جنبش جوانان مسلما به هیچ جائی نخواهد رسید. چند روز پیش من مقاله کوتاهی نوشتم(٣‏) و درآن متذکرشدم: «در تحلیل نهایی خط فاصل بین روسنفکران انقلابی و روشنفکران غیرانقلابی یا ضد انقلابی این است که آیا آنها مایلند با توده‏های کارگران و دهقانان درآمیزند و آیا بدان عمل می کنند یا نه.» دراینجا من معیاری را مطرح کرده‏ام که گمان می کنم یگانه معیارمعتبر باشد. چگونه باید سنجیدکه یک جوان انقلابی است؟ با کدام معیار باید آن را اندازه گرفت؟ تنها یک معیار می تواند وجود داشته باشد و آن این است که آیا این جوان مایل است باتوده‏های وسیع کارگران و زحمتکشان درآمیزد و آیا بدان عمل می کند یا نه، چنانچه او مایل به درآمیختن با توده‏های وسیع کارگران و دهقانان باشد و بدان عمل کند،‏ فردی انقلابی است؛ ‏درغیراین صورت غیرانقلابی یا ضد انقلابی است. اگراو امروز با توده‏های کارگران و دهقانان درآمیزد، ‏او را امروز میتوان فردی انقلابی نامید.؟ ولی چنانچه او فردا از آنان ببرد وحتی بر مردم عادی ستم کند، ‏آنگاه ‏فردی غیرانقلابی یا ضد انقلابی خواهد شد. برخی از جوانان راجع به اعتقاد خود نسبت به سه اصل خلق و یا مارکسیسم داد سخن سرمی دهند ولی این دلیل هیچ چیزنمی شود. ببینید اعتقاد خود به «‏سوسیالیسم» دم نمی زد؟ بیست سال پیش حتی موسولینی هم یک«‏سوسیالیست» بود!‏ «سوسیالیسم» آنها بالاخر ه‏ازچه قماشی بود؟ در واقع فاشیسم بود! آیا چن دو سیو زمانی به مارکسیسم «‏اعتقاد» نداشت؟ بعداً کارش به کجا کشید؟ به ضد انقلاب پیوست مگرجان گوه‏تائو نیز به مارکسیسم «‏اعتقاد» نداشت؟ اکنون کجا رفته است؟ فرارکرد و درمنجلاب فرو رفت. بعضی ها هستندکه خودشان را از «‏پیروان سه اصل خلق» و حتی از پیروان سابقه دار سه اصل خلق می خوانند لیکن درعملچهکار کردند؟ همانطور که معلومشد،‏اصل ناسیونالیسم آنها تبانی با امپریالیسم،‏ اصل دمکراسی آنها ستم بر مردم عادی و اصل رفا ه‏خلق آنها مکیدن هرچه بیشترخون مردم بود. آنها در ظاهر پیرو سه اصل خلق اند ولی در باطن با آن مخالفت می ورزند. بنابراین وقتی که می خواهیم درباره شخصی قضاوت کنیم که وی طرفدار واقعی یا کاذب سه اصل خلق است،‏ که مارکسیستی واقعی یا کاذب است،‏ کافی است معلوم نماییم که مناسبات وی با تود ه‏های وسیع کارگران و دهقانان چگونه است و سپس مطلب برای ما کامل روشن خواهد شد. این یگانه معیاراست،‏ معیاردیگری موجود نیست.من امیدوارم که جوانان سراسر کشور هرگز نگذارند که خود دراین جریان مخالف سیاه ‏بیافتند و باید درک کنند که کارگران و دهقانان دوستان آنها هستند و به پیشواز آینده‏ای تابناک بشتابند.
پنجم، ‏جنگ مقاومت ضد ژاپنی کنونی مرحله نوینی درانقلاب چین می باشد.مرحله ای پرعظمت، ‏پر تحرک و پرشور. دراین مرحله جوانان مسئولیت خطیری در پیش دارند. جنبش انقلابی چین ما طی چند د ه‏سال گذشته از مرا حل متعدد مبارزه گذشته است لیکن دامنه آن درهیچ مرحله ای چون جنگ مقاومت ضد ژاپنی کنونی چنین وسیع نبوده ‏است. وقتی که میگویم انقلاب کنونی چین دارای جنبه های خاصی است که آنرا از انقلابات پیشین متمایز می سازد و از شکست به پیروزی روی خواهدآورد،‏ مقصود مان این است که تود ه‏های وسیع خلق چین پیشرفت کردهاند؛ دراین میان پیشرفت جوانان گواه‏ بارزی است. و از همین جهت استکه جنگ مقاومت ضد ژاپنی باید پیروزشود و حتمأ به پیروزی می انجامد. همانطور که بر همگان روشن است، سیاست اساسی دراین جنگ سیاست جبهه متحد ملی ضد ژاپنی استکه هدفش سرنگون ساختن امپریالیسم ژاپن و خائنین به ملت،‏ تغییر چین کهن به چین نوین و آزادی تمام ملت از وضع نیمه مستعمره‏-نیمه فنودالی است. اکنون عدم وحدت در جنبش جوانان چین ضعفی بسیار جدی است. شما باید به کوششهای خود درجهت نیل به وحدت ادامه دهید، چرا که اتحاد قدرت است. شما باید به جوانان سراسر کشورکمک نمایید تا وضعیت کنونی را دریابند،‏ به وحدت برسند و تا آخر در برابر ژاپن مقاومت نمایند.
وبالاخرهششم، می خواهم درباره ‏جنبش جوانان ینان صحبت کنم این جنبش برای جنبش جوانان درسراسر کشورنمونه است. سمت یکه این جنبش به خود میگیرد،‏ درحقیقت سمت جنبش جوانان سراسر کشور است چرا؟ زیرا که سمت جنبش جوانان ینان درست است ملاحظه کنید،‏ جوانان ینان درمورد وحدت نه فقط کار کرده اند ‏بلکه واقعأ خیلی خوب کارکرده‏اند. جوانان ین ان به همبستگی و وحدت رسیده‏اند. در ینان جوانان روشنفکر و دانشجو، ‏جوانان کارگر و دهقان همگی متحد شده‏اند از گوشه و کنارکشور و حتی از مهاجرین چینی جوانان انقلابی گروه گروه ‏برای آموزش به ین ان روی میآورند. اکثرشما که امروز در این جلسه شرکت دارید،‏ برای رسیدن به ینان هزاران کیلومترپشت سرنهاده‏اید؛ وهمگی-چه نامتان جان باشد چه لی، چه مرد باشیدچه زن، چه کارگریا دهقان یک دل و یک زبان هستید. آیا این نباید برای سراسر کشور به عنوان نمونه محسوب گردد؟ جوانان ینان علاوه ‏بر اینکه با یکدیگر متحدگشته اند، ‏با تود ه‏های کارگران و دهقانان همدرآمیخته اند؛و اینبیشترازهرچیزشمارا برای سراسر کشورنمونه میسازد.جوانان ینان چه کرده‏اند؟ آنها‏تئوری انقلاب را فرا می گیرند و اصول و شیوه‏های مقاومت در برابر ژاپن و نجات میهن را مطالعه می نمایند. آنها جنبش کارتولیدی را بر پا کرده‏اند و هزاران «‏مو» زمین بایر را قابل کشت نموده‏اند. قابل کشت کردن زمین های بایر وکشت و کار درمزارع- حتی کنفسیوس هم به این کارنپرداخته بود. وقتی که کنفسیوس مکتبش را اداره ‏می کرد، ‏تعداد قابل توجهی شاگرد داشت «‏هفتاد حکیم و سه هزار شاگرد» - واقعأ چه مکتب با رونقی! معذلک از ینان به مراتب کمتر شاگرد داشت و به علاوه شاگردانش علاقه ای به جنبش کار تولیدی نشان نمی دادند. وقتی شاگردی از کنفسیوس سئوال کرد که مزرعه راچگونه شخم می زنند، ‏وی درپاسخ گفت:«‏ نمی دانم، ‏دراین کار من به پای دهقانان نمی رسم.» و وقتی که باز از او سئوال شدکه سبزی راچگونه می کارند، ‏در پاسخ گفت: «‏نمی دانم، ‏دراین کارمن به پای سبزیکاران نمی رسم.» در زمانهای قدیم جوانان چین که نزد حکیمان تحصیل می کردند نه تئوری انقلابی می آموختند و نه درکار بدنی شرکت می جستند. درحال حاضر تئوری انقلابی درمکاتب نقاط مختلف کشور کم تدریس میشود و از جنبش کار تولیدی هم هیچ خبری نیست. تنها درینان و درمناطق پایگاهی ضد ژاپنی درپشت جبهه دشمن است که وضع جوانان ازاساس فرق می کند. آنها درامر مقاومت در برابر ژاپن و نجات میهن واقعأ پشاهنگ هستند، چرا که سمت سیاسی و شیوه‏های کارآنان درست است. به این علت است که من میگویم جنبش جوانان ین ان برای جنبش جوانان سراسر کشورنمونه است.
‏جلسه امروز دارای اهمیت فوق العاده‏ای است. من تمام آنچه را که می خواستم بیان داشتم. امیدوارم که شما درسهای پنجا ه سال گذشته انقلاب چین را مطالعه کنید، ‏جنبه های خوب آنرا بسط دهید و اشتباهات آنرا حذف نمایید تا آنکه تمام جوانان با خلق سراسر کشور پیوند یابند و انقلاب از شکست به پیروزی روی نهد. روزی که جوانان و خلق سراسر کشور بسیج، ‏متشکل و متحدگردند، ‏روز سرنگونی امپریالیسم ژاپن خواهد بود هریک از جوانان باید این مسئولیت را برعهده ‏خود بگیرد. اکنون هریک از جوانان باید باگذشته فرق کند و مصمم گردد که تمام جوانان را متحد نماید و خلق‏سراسر کشور را برای سرنگون ساختن امپریالیسم ژاپن و تغییر چین کهن به چین نوین متشکل سازد. این چیزی است که من از شما انتظاردارم.
‏یاداشتها
١- روز٤‏مه ابتدا به ابتکار سازمان های جوانان منطقه شن سی-کان سو- نین سیا به عنوان روز جوانان چین اعلام گردید. درآن موقع گومیندان دراثر فشار اوج گیرنده ‏جنبش توده ‏های وسیع جوانان با این تصمیم موافقت کرد. سپس گومیندان که از تمایلات انقلابی جوانان وحشت داشت و به نظرش این تصمیم خطرناک می آمد، ٢٩مارس را(روز یادبود انقلابیونی که درسال ١٩١١ به شهادت رسیده ‏و درحوان هوایگان ازگوانجو دفن شدند) روز جوانان تعیین نمود. ولی٤ مه کمافی السابق در پایگاه های انقلابی تحت رهبری حزب کمونیست به منزله روز جوانان به شمار می آمد پس از تاسیس جمهوری توده‏ای چین، شورای اداری دولت مرکزی٤‏مه را در دسامبر ١٩٤٩‏( رسمأ روز جوانان چین اعلام ‏کرد).
٢-منظورکودتاهای ضد انقلابی چانکایشک در١٩٢٧‏( درشهرهای شانگهای و نانکن و وان چین وی در اوهان است
‏٣-منظور مقاله«جنبش ٤مه» میباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر