۱۳۹۰/۲/۱۸

مسائل جنگ و استراتژی


                                            مسائل  جنگ  و استراتژی
                                                ( ۶ نوامبر ۱۹۳۸)

                                         1 ویژگیهای  چین  و  جنگ  انقلابی

وظیفه مرکزی و عالی ترین شکل انقلاب تصرف قدرت بوسیله نیروهای مسلح، یعنی حل مسئله از طریق جنگ است. این اصل انقلابی مارکسیستی لنینیستی در همه جا، چه در چین و چه در کشورهای دیگر، صادق است.
                                      
              
زیر نویس سه صفحه اول ..
مقاله حاضر بخشی از پایان سخن رفیق مائو تسه دون است که وی در ششمین دوره کمیته مرکزی حزب کمونیست چین ایراد کرده است. رفیق مائو تسه دون قبلاً هم در دو مقاله دیگر تحت عنوان « مسایل استراتژی در جنگ پارتیزانی ضد ژاپنی» و«درباره جنگ طولانی» مسئله مشی حزب را دررهبری جنگ مقاومت ضد ژاپنی حل کرده بود. رفقائی که دچار اشتباهات اپورتونیستی راست گردیده بودند، ضروت استقلال و عدم وابستگی حزب را در جبهه متحد انکار میکردند و بالنتیجه رهنمود حزب را در مسایل جنگ و استراتژی مورد تردید قرار میدادند و حتا با آن مخالفت میرورزیدند. رفیق مائو تسه دون بمنظور غلبه بر این اپورتونیسم راست، بمنظور کمک به تمام حزب در درک بیشتر اهمبت درحه اول مسایل جنگ و استراتژی در انقلاب چین و بمنظور بسیج تمام حزب برای کار دقیق در این زمینه در این پلنوم باردیگراهمیت آین موصوع را تاکید کرد و آنرا از نقطه نظر تاریخ مبارزه سیاسی چین توضیح داد و در عین حال سیر تکامل کار نظامی و تغییرات مشخصی را که در رهنمود استراتژیک حزب صورت گرفت، تحلیل کرد. در نتیجه وحدت اندیشه در رهبری حزب و وحدت عمل در سراسر حزب بدست آمد.
                                                                                      پایان زیر نویس

معذالک در حالیکه اصل یکی است، اشکال اجرای آن از طرف حزب پرولتاریا بر حسب شرایط مختلف گوناگون است. در کشورهای سرمایه داری، صرفنظر از دوران فاشیسم و دوران جنگ، شرایط از این قرارند: دمکراسی بورژوائی برقرار است؛ این کشورها در مناسبات خارجی خود زیر ستم ملی نیستند، بلکه بر ملتهای دیگر ستم روا میدارند. با توجه باین خصوصیات، وظیفه حزب پرلتاریا در کشورهای سرمایه داری عبارت از این استکه طی یک دوران طولانی مبارزه قانونی کارگران را آموزش و پرورش دهد و نیروی مجتمع سازد و بدین ترتیب خود را برای سرنگون ساختن نهائی سرمایه داری آماده نماید. مسایلی که در این کشورها مطرح اند، عبارتند از: مبارزه قانونی طولانی، استفاده از تریبون پارلمان، اعتصابات اقتصادی و سیاسی، سازماندهی سندیکاها و آموزش کارگران. در این کشورها شکل سازمان قانونی است؛ شکل مبارزه خونین نیست ( از طریق جنگ نیست ). در مسئله جنگ، احزاب کمونیست کشورهای سرمایداری بر ضد هر جنگ امپریالیستی که بدست کشورهایشان برپا میشود، بمبارزه برمیخیزند؛ هرگاه چنین جنگی برپا شود، سیاست این احزاب فراهم آوردن موحبات شکست دولت ارتجاعی کشور خود خواهد بود. جنگی که این احزاب میخواهند، جنگ داحلی است  که آنرا تدارک می بینند (1). اما تا زمانیکه بورژوازی واقعاً ناتوان نگردد، تا زمانیکه اکثریت عظیم پرلتاریا برای اقدام به قیام مسلح و جنگ مصمم نشوند، تازمانیکه توده های دهقان آماده نباشند داوطلبانه به پرلتاریا یاری رسانند، این قیام و این جنگ نباید برپا شود. و آنگاه که چنین قیام و یا جنگی برپا شد، نخستین گام اشغال شهرها و سپس حمله بدهات خواهد بود، نه برعکس. این است آنچه که احزاب کمونیست کشورهای سرمایه داری انجام داده اند؛ اینست آنچه انقلاب اکتبر روسیه بر آن صحه گذاشته است. در چنین وضع طور دیگری است. ویژهگیهای چین در این استکه کشوری مستقل و دموکراتیک نیست بلکه بیمه مستعمره و بیمه فئودالی است؛ در داخل آن رژیم دموکراتیک مستقر نیست بلکه ستم فئودالی حکمرواست؛ کشوری است که در مناسبات خارجی خویش از استقلال ملی برخوردار نیست بلکه زیر یوغ امپریالیسم قرار دارد. از اینجهت در چین پارلمانی که بتواند مورد استفاده قرار گیرد، نیست و حق  قانونی تشکیل اعتصابات کارگری هم وجود ندارد. در اینجا وظیفه حزب کمونیست علی الاصول این نیست که مبارزه قانونی طویل المدتی را از سر بگذراند تا به قیام و جنگ برسد، و یا نخست شهرها را تصرف کند و سپس دهات را، بلکه درست عکی اینست. وقتیکه حمله مسلحانه امپریالیسته در میان نباشد، حزب کمونیست چین با اتفاق بورژوازی علیه دیکتاتورهای نظامی (که خادم امپریالیسم اند ) بجنگ داخلی میپردازند، مانند جنگ های گوان  دون(2 ) و لشکر کشی بشمال در سالهای 1924 1927 ، و یا باتفاق دهقانان و خردهبورژوازی شهری علیه طبقه مالکان ارضی و بورژوازی کمپرادور ( که ایضاً خادم امپریالیسم اند ) بجنگ داخلی دست میزند، مانند جنگ انقلاب ارضی در سالهای 1927 1936 . اما وقتیکه امپریالیسم به چین حمله مسلحانه میکند، حزب کلیه طبقات و کلیه قشرهای اجتماعی کشور را که علیه متجاوزاین خارجی بپا میخیزند متحد میسازد، تا بر ضد دشمن بیگانه به جنگ ملی دست بزند، ماند جنگ مقاومت کنونی ضد ژاپنی.  تمام اینها نشاندهنده تفاوتهائی است که میان چین و کشور سرمایه داری وجود دارد. در چین شکل عمده مبارزه جنگ و شکل عمده سازمان ارتش است. سایر شکلها مانند سازمانهای توده ای و مبارزه توده ها نیز بسیار مهم و واقعاً ضرورند و در هیچ حالتی نمتوان از آنها صرفنظر کرد، ولی بدون شک همه آنها بخاطر جنگ اند. قبل از وقوع جنگ هدف  همه سازمانها و مبارزات تدارک جنگ است، مانند دوره ای از جنبش 30 مه ( 1925 ) (4 ). ولی وقتیکه جنگ در گرفت، همه سازمانها و مبارزات بطور مستقیم یا غیره مستقیم با جنگ همسوئی میکنند، مثل دوران لشگر کشی بشمال که همه سازمانه و مبارزات پشت جبهه ارتش انقلابی بطور مستقیم و همه سازمانها و مبارزات در نواحی تحت قدرت دیکتاتورهای نظامی شمال بطور غیرمستقیم با جنگ همسوئی کردند، و یا مثل دوران جنگ انقلاب ارضی که همه سازمانها و مبارزات در مناطق سرخ بطور مستقیم و در خارج مناطق سرخ بطور غیرمستقیم با جنگ همسوئی نمودند، و یا بالاخره مثل امروز که دوران جنگ مقاومت ضد ژاپنی است، همه سازمانها و مبارزات موجود در پشت جبهه قوای ضد ژاپنی و در نواحی اشغالی دشمن بطور مستقیم یا غیرمستقیم با جنگ همسوئی میکنند. "در چین، انقلاب مسلح علیه ضد انقلاب مسلح مبارزه میکند. این یکی از خصوصیات و یکی از امتیازات انقلاب چین است."(5) این تز رفیق استالین کاملاً درست است و هم در مورد لشگر کشی بشمال صادق است و هم در مورد جنگ انقلاب ارضی و جنگ مقاومت کنونی ضد ژاپنی. اینکه همه جنگهای انقلابی هستند، جنگهائی هستند که علیه ضد انقلاب در گرفته اند و از میان نیروهائی که در این جنگها شرکت میجویند، نیروی عمده را خلق انقلابی تشکیل میدهد؛ تفاوت میان این جنگهای انقلابی فقط در اینجاست که گاهی جنگ داخلی هستند و گاهی جنگ ملی ؛ گاهی فقط بوسیله حزب کمونیست انجام میگیرند و گاهی مشترکاً بوسیله گومیندان و حزب کمونیست. بدیهی است که این تفاونها مهم اند. این تفاوتها نمودار دامنه نیروهای عمده جنگ ( اتحاد کارگران و دهقانان و یا اتحاد کارگران ، دهقانان و بورژوازی ) هستند و یا نشان میدهند که آیا طرف ما در جنگ دشمنان داخلی اند یا خارجی ( یعنی اینکه آیا جنگ  بر ضد دشمن داخلی و یا بر ضد دشمن خارجی و در حالت اول آیا بر ضد دیکتاتوریهای نظامی شمال و یا بر ضد گومیندان بر پا میگردد ). این تفاوتها نشان میدهند که جنگهای  انقلابی چین در مراحل مختلف سیر تاریخی خود دارای مضامین مختلف اند. ولی همه این جنگها مظهر مبارزه انقلاب مسلح علیه ضد انقلاب مسلح است، همه جنگهای انقلابی هستند و همگی نشاندهنده خصوصیات و امتیازات انقلاب چین میباشند. جنگ انقلابی "یکی از خصوصیات و یکی از امتیازات انقلاب چین است"، این تز با وضع چین کاملاً تطبیق میکند. وظیفه عمده حزب پرولتاریای چین، وظیفه ای که حزب تقریباً از آغاز تشکیل در برابر داشته، عبارت از اینستکه حتالامکان متحدین بیشتری بدست آورد و مبارزه مسلحانه را بر حسب موفقیت، علیه ضد انقلاب مسلح داخلی و یا علیه ضد انقلاب مسلح خارجی ترتیب بدهد تا آنکه به رهائی ملی و اجتماعی نایل آید. در چین، پرولتاریا و حزب کمونیست بدون مبارزه مسلحانه نمیتوانستند جائی بدست آورند و قادر بانجام هیچ وظیفه انقلابی نبودند. حزب ما طی پنج یا شش سال بعد از تاًسیس، یعنی از سال 1921 تا شرکت در لشکر کشی بشمال در سال  1926 ، این حقیقت را باندازه کافی در نیافت. در این دوره حزب هنوز اهمیت خارق العاده مبارزه مسلحانه در چین را درک نمیکرد، بتدارک جنگ و سازماندهی ارتش بطور جدی نمیپرداخت و به بررسی استراتژی و تاکتیک نظامی توجه جدی مبذول نمیداشت. حزب در طول لشکر کشی بشمال از جلب ارتش بسوی خود غفلت میکرد و توجه خویش را بطور یکجانبه به جنبش توده ای معطوف میداشت و بالنتیجه همینکه گومیندان سمت ارتجاعی گرفت،کلیه جنبشهای توده ای یکجا خوابید. پس از سال 1927 بسیاری از رفقا تا مدتی مدید همچنان تدارک قیام در شهرها و کار در نواحی سفید را وظیفه مرکزی حزب میدانستند. فقط در سال 1931 پس از پیکار پیروزمندانه علیه سومین عملیات "محاصره و سرکوب" دشمن بود که برخی از رفقا روش خود را در این مورد از اساس عوض کردند. ولی این تغییر هنوز در سراسر حزب عمومیت نیافته بود و باز هم رفقائی بودند که آنطوریکه ما الان فکر میکنیم، فکر نمیکردند. تجربه بما نشان میدهد که مسائل چین بدون نیروهای مسلح حل شدنی نیست. درک این تز به پیشرفت ظفرنمون جنگ مقاومت ضد ژاپنی کمک خواهد کرد. این واقعیت که همه ملت در جنگ مقاومت ضد ژاپنی بمبارزه مسلحانه دست زده است، به سراسر حزب میآموزد که اهمیت این مسئله را باز هم بهتر در یابد، هر عضو حزب باید هر لحظه آماده باشد که تفنگ بردارد و بجبهه برود. جلسه حاضر با اتخاذ این تصمیم که میدان عمده کار حزب باید در مناطق جنگ و در پشتگاه دشمن باشد، سمت گیری روشنی در این مورد بدست داده است. این تصمیم داوری موئثری است برای آن عده از اعضای حزب که فقط به کار تشکیلاتی حزب و کار توده ای مایلند ولی رغبتی به بررسی جنگ و شرکت در آن را ندارند، و نیز برای برخی از موئسسات آموزشی که محصلین را در عزیمت به حبهه تشویق نمیکنند، و برای پدیده های مشابه دیگر. در بخش اعظم سرزمین چین کار تشکیلاتی حزب و کار توده ای مسنقیماً با مبارزه مسلحانه پیوند دارد؛ هیچ کار حزبی یا کار تودهای مستقل و منفرد  وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد. حتا در پشت جبهه که از منطقه جنگ نسبتاً دور است ( مانند استانهای یون  نان، گوی  جو  و  سی  چوان )، و  در مناطق تحت نظارت دشمن ( مانند بی پین، تیانزین، نانکن و شانگهای ) نیز بکارتشکیلاتی حزب و کار توده ای با جنگ همسوئی میکند. این کارها نمیتوانند و نباید تابع چیز دیگری باشند مگر مقتضیات جبهه. در یک کلام، سراسر حزب باید به جنگ جداً توجه کند، امور نظامی را بیآموزد و خود را برای نبرد آماده سازد.

                                                   2 تاریخ جنگ  گومیندان  چین

بی فایده نیست که نظری بتاریخ گومیندان بیفکنیم و ببینیم که تا چه اندازه به جنگ اهمیت میدهد. سون یاتسن همینکه گروه انقلابی کوجکی را سازمان داد، چندین قیام مسلح علیه سلسله تسین (6 ) براه انداخت. دوران "تون مون هوی" ( اتحاد انقلابی ) باز هم بیشتر شاهد قیام های مسلح بود (7 ) و بالاخره سلسله تسین در انقلاب سال 1911 بوسیله زور اسلحه سرنگون گردید. در دوران  "جون  هوا  گه  مین  دان" (حزب انقلابی چین ) اقدام مسلحانه علیه یوان  شی  کای  روی داد (8 ). حوادث بعدی مانند انتقال نیروی دریائی به جنوب (9 )، لشگر کشی بسوی شمال از گوی لین (10 ) و تاًسیس آکادمی نظامی حوان  پو (11 ) همگی از فعالیت جنگی سون یاتسن بود. چنکایشک پس از آنکه بجای سون یاتسن نشت، قدرت نظامی گومیندان را باوج رسانید. چنکایشک ارتش را چون جان خود عزیز میدارد و از تجربه سه دوره برخوردار است: لشگر کشی بشمال، جنگ داخلی و جنگ مقاومت کنونی ضد ژاپنی. چانکایشک طی ده سال اخیر هرگز از مبارزه علیه انقلاب باز نایستاده است. وی برای مقاصد ضد انقلابی خود "ارتش مرکزی" عظیمی بوجود آورده است. هرکسیکه ارتش دارد، صاحب قدرت است، و سرنوشت همه چیز را جنگ تعیین میکند. این اصل اساسی را چانکایشک هیچگاه از دیده فرو نگذاشت. این نکته را ما باید از او بیاموزیم. در این مورد سون یاتسن و چانکایشک هر دو آموزگار ما هستند. بعد از انقلاب سال 1911 همه دیکتاتورهای نظامی ارتشی را چون جان خویش عزیز میدانستند و برای اصل زیل اهمیت زیادی قایل میشدند:" هر کسیکه ارتش دارد ، صاحب قارت است". تن ین(12 ) یکی از بروکراتهای عاقل که در استان حوان چندین بار بمقامات مهم رسیده و معزول شده بود، هرگز نمیخواست فقط یک استاندار بماند بلکه اصرار داشت که هم استاندار باشد و هم فرمانده ارتش استان . حتا وقتیکه اول در گوان دون و سپس در او  هان بریاست حکومت ملی رسی، پست فرماندهی سپاه دوم را نیز اشغال کرد. در چین اینگونه دیکتاتورهای نظامی که خصوصیات کشور را میفهمند، بسیار هستند. در چین احزابی هم وجود داشته که در صدد برنیامدند ارتشی مخصوص بخود داشته باشند؛ مهمترین آنها "حزب ترقیخواه" بود (13 ). اما حتی همین حزب هم فهمید که بدست آوردن پستهائی در دولت بدون تکیه بر یکی از دیکتاتورهای نظامی میسر نیست و از اینجهت توانست برای خودش حامیانی چون یوان شی کای (14 ) ، دوان چی ژوی (15 ) و چانکایشک بیابد (گروه علوم سیاسی ( 16 ) که بوسیله فراکسیونی از "حزب ترقی خواه " تشکیل شد، وابسته به شخص اخیر بود ). بعضی از احزاب کوچک که سابقه طولانی نداشته اند، مثل "حزب جوانان"(17 )، ارتش ندارند و از اینجهت تاکنون کارشان بجائی نرسیده است. در کشورهای خارجی، احزاب بورژوائی نیازی ندارند که هرکدام ارتشی تحت فرماندهی مستقیم خود داشته باشند. ولی در چین چنین نیست. در اثر پراکندگی فئودالی کشور، آن گروه ها یا احزاب سیاسی مالکان ارضی یا بورژوازی که تفنگ دارند، قدرت را بیشتر قبضه کرده اند. حزب پرولتاریا که در چنین شرایطی عمل میکند، کنه مطلب را باید بخوبی دریابد. کمونیستها برای قدرت نظامی شخصی مبارزه نمیکنند (آنها در هیچ حالتی نباید در این راه بکوشند و هرگز نباید از جان گوه تائو تقلید کنند) بلکه باید برای قدرت نظامی حزب، برای قدرت نظامی خلق مبارزه بکنند. اینک که جنگ مقاومت ملی در جریان است، ما باید برای قدرت نظامی ملت نیز مبارزه کنیم. بیماری کودکی در مسئله قدرت نظامی، بی شک کار را به هیچ نتیجه ای نخواهد رساند. خلق زحمتکش که طی هزاران سال قربانی فریب و ارعاب طبقات حاکمه ارتجاعی بوده است، نمتواند بآسانی درک کند که وجود یک تفنگ در دست او چقدر مهم است. اینک که یوغ امپریالیسم ژاپن و جنگ مقاومت تمام ملت خلق زحمتکش را بعرصه جنگ کشانیده است، بر عهده کمونیستهاست که بصورت آگاهترین رهبران این جنگ در آیند. هر کمونیست باید این حقیقت را درک کند؛ به تفنگ هرگز نباید اجازه داد که بر حزب فرماندهی نماید. ولی با داشتن تفنگ واقعاً میتوان حزب بوجود آورد، همانطور که ارتش هشتم در شمال چین حزب نیرومندی ایجاد کرد؛ علاوه بر این با داشتن تفنگ میتوان به تربیت کادرها، به تاًسیس مدارس، به توسعه فرهنگی ، به بسیج جنبش های توده ای هم پرداخت. در ین  ان همه چیز بکمک تفنگ بوجود آمده است. همه چیز از لوله تفنگ نیرون میآید. طبق تئوری مارکسیستی در باره دولت، ارتش در ترکیب قدرت دولتی جزء عمده است. کسیکه بخواهد قدرت دولتی را بدست گیرد و آنرا نگهدارد، باید ارتشی مقتدر داشته باشد. بعضی ها ما را بعنوان هواداران تئوری "قدرت مطلق جنگ" بباد تمسخر میگیرند. بلی، راست است، ما طرفدار تئوری قدرت مطلق جنگ انقلابی هستیم. این بد نیست، خوب است، مارکسیستی است. تفنگ حزب کمونیست روسیه سوسیالیسم را آفرید. ما میخواهیم یک جمهوری دموکراتیک ایجاد کنبم. تجربه مبارزه طبقاتی در عصر امپریالیسم بما میآموزد که طبقه کارگر و توده های زحمتکش فقط بزور تفنگ است که میتوانند بر بورژوازی و طبقه مالکلن ارضی مسلح پیروز گردند؛ در این مفهوم میتوان گفت که تغییر جهان ممکن نیست مگر بوسیله تفتگ. ما هوادار از بین بردن جنگیم، ما جنگ نمیخواهیم؛ ولی جنگ را فقط بوسیله جنگ میتوان از بین برد؛ برای اینکه دیگر تفنگی در میان نباشد، حتماً باید تفنگ بدست گرفت.

                                           3 -  تاریخ  جنگ  حزب  کمونیست  چین

حزب ما با آنکه طی سه یا چهار سال، یعنی از سال 1921 ( سال بنیانگذاری حزب کمونیست چین ) تا سال 1924 ( نخستین کنگره کشوری گومیندان )، نتوانست اهمیت شرکت مستقیم در کار تدارک جنگ و سازماندهی قوای مسلح را درک کند و در دوره 1924 1927 و حتا مدتی بعد از آن نیز این نکته را بحد کافی درک نکرد، معذالک در سال 1924 با شرکت در کار آکادمی نظامی حوان پو وارد مرحله نوینی شد و شروع به درک اهمیت امور نظامی کرد. حزب با کمک به گومیندان در جنگ گوان دون و لشگر کشی بشمال، رهبری قسمتی از قوای مسلح را بدست گرفت(18 ). شکست انقلاب برای حزب ما درس دردناکی بود، و بعد قیام درو پائیز و قیام گوان جو بر پا گردیدند و مرحله نوینی، مرحله تاًسیس ارتش سرخ فرا رسید. این دوران بسیار مهمی بود که حزب ما طی این دوران توانست بدرک کاملی از اهمیت ارتش دست یابد. اگر در این دوران ارتش سرخ و جنگهایش نبودند، بعبارت دیگر اگر حزب کمونیست مشی انحلال طلبانه چن دو سیو را بر میگزید، جنگ مقاومت ضد ژاپنی کنونی قابل تصور نبود و نمیتوانست مدت مدیدی دوام یابد.  جلسه فول العاده کمیته مرکزی حزب در روز 7 اوت سال 1927 با اپورتونیسم راست زمینه سیاسی مبارزه کرد و این امر به حزب امکان داد که قدم بزرگی بجلو بر دارد. چهارمین پلنوم ششمین دوره کمیته مرکزی حزب که در ژانویه 1931 تشکیل شد، ظاهراً  برضد اپورتونیسم "چپ" در زمینه سیاسی موضع گرفت، ولی در واقع خود نیز به همان اشتباهات گرفتار شد. این دو جلسه از لحاظ مضمون و نقش تاریخی با یکدیگرمتفاوتند، ولی هیچیک از آنها بطور جدی بمسایل جنگ و استراتژی برخورد نکرد. این حقیقت نشان میدهد که حزب در آنموقع هنوز جنگ را محور کار خود قرار نداده بود. در سال 1933 پس از آنکه کمیت مرکزی حزب بنواحی سرخ انتقال یافت، وضع بکلی عوض شد، معذلک دوباره در مسله جنگ ( و در کلیه مسایل مهم دیگر ) اشتباهات اصولی روی داد که موجب بتفات سنگینی در جنگ انقلابی گردید (19 ). جلسه زون ای در سال 1935 (10 ) بطور عمده با اپورتونیسمی که در هدایت جنگ پدید آمده بود، مبارزه کرد و برای مسئله جنگ اهمیت درجه اول قایل شد؛ این بود انعکاس از وضعیت جنگ. امروز ما میتوانیم با اطمینان بگوئیم که حزب کمونیست چین طی هفده سال مبارزه نه فقط یک مشی استوار سیاسی مارکسیستی، بلکه یک مشی استوار نظامی مارکسیستی نیز ساخته و پرداخته است. ما توانستیم مارکسیسم را نه تنها در حل مسایل سیاسی در حل مسایل جنگ نیز بکار بریم. ما نه فقط عمده کثیری کادر شایسته بوجود آوردیم که میتوانند کارهای حزبی و دولتی را اداره کنند بلکه همچنین عده کثیری کادر شایسته تربیت کنیم که قادرند نیروهای مسلح را رهبری کنندو این گل انقلاب که خون گرم شهیدان بیشمار سیرآب شده، نه فقط مایه افتخار حزب کمونیست چین و خلق چین است بلکه احزاب کمونیست و خلقهای سراسر جهان نیز بدان می بالند. امروز در جهان فقط سه ارتش هست که به پرولتاریا و خلق زحمتکش تعلق دارد: ارتش های تحت رهبری احزاب کمونیست اتحاد شوروی، چین و اسپانیا، احزاب کمونیست سایر کشورها هنوز تجربه نظامی ندارند؛ از اینجهت ارتش ما و تجربه نظامی ما دارای ارزش خاص است. بسط و تقویت ارتش هشتم، ارتش چهارم جدید و کلیه واحد های پارتیزانی که تحت رهبری حزب ما هستند، برای ادامه پیروزمندانه جنگ مقاومت کنونی ضد ژاپنی اهمیت خاص دارند. طبق این اصل، حزب باید عده ای کافی از بهترین اعضاء و کادرهای خود را بجبهه بفرستند. همه چیز باید برای پیروزی در جبهه بکار رود و وظیفه سازمانی باید تابع وظیفه سیاسی باشد.

4 چرخش  هائی  در استراتژی  نظامی  حزب هنگام  جنگ  داخلی  و  جنگ  ملی

موضوع چرخش در استراتژی نظامی حزب ما  درخور بررسی است. ما این موضوع را جداگانه در مورد دو پروسه، جنگ داخلی و جنگ ملی، بررسی میکنیم.  جریان جنگ داخلی را در خطوط کلی میتوان بدو  دوره استراتژیک تقسیم کرد. در دوره اول جنگ پارتیزانی عمده بود و در دوره دوم جنگ منظم. ولی این جنگ منظم از نوع چینی بود: خصلت منظم این جنگ فقط در تمرکز قوا در جنگ متحرک، در تا حدودی مرکزیت و نقشه کشی در فرماندهی و در سازمان تجلی میکرد، این جنگ از لحاظ دیگر خصلت پارتیزانی را دارا بود و سطحی نازل داشت و نمیتوانست با جنگهای منظم ارتشهای بیگانه یکسان قلمداد گردد و حتا قدری با جنگهای ارتش گومیندان فرق میکرد. ار اینجهت این نوع جنگ منظم در مفهومی فقط جنگ پارتیزانی در درجه عالی آن بود. اگر جریان جنگ مقاومت ضد ژاپنی را از لحاظ وظایف نظامی حزب خودمان در نظر بگیریم، میتوانیم آنرا از لحاظ وظایف نظامی کلی بدو دوره استراتژیک تقسیم کنیم. در دوره اول ( که مشتمل بر دو مرحله است: دفاع استراتژیک و تعادل استراتژیک ) جنگ پارتیزانی است که جای عمده را اشغال میکند. حال آنکه در دوره دوم ( مرحله تعرض متقابل استراتژیک ) جنگ منظم است که جای عمده را اشغال میکند ولی در نخستین دوره جنگ مقاومت ضد ژاپنی جنگ پارتیزانی از لحاظ مضمون با جنگ مقاومت پارتیزانی در نخستین دوره جنگ داخلی تفاوتهای بسیاری دارد زیرا که وظیف پارتیزانی از طرف ارتش هشتم منظم  ( تا اندازه معینی منظم ) بطور پراکنده انجام میشوند. در دومین دوره جنگ مقاومت ضد ژاپنی جنگ منظم نیز با جنگ منظم دومین دوره جنگ داخلی تفاوت خواهد داشت، زیرا فرض ما در اینجا اینست که وقتی ارتش با اسلحه نوع جدید مجهز شد، ارتش و عملیاتش هر دو تغییرات بزرگی خواهد یافت، در آنموقع است که ارتش ما به درجه ای عالی از تمرکز و سارماندهی خواهد رسید، عملیاتش بحداعلا خصلت منظم خواهد یافت،  خصلت پارتیزانی را تا حدود زیادی از دست خواهد داد، از سطح دانی به سطح عالی سیر خواهد کرد و نوع چینی جنگ منظم به نوع معمولی جنگ مبدل خواهد گشت. این امر در مرحله تعرض متقابل استراتژیک روی خواهد داد. بدینسان ملاحظه میشود که در دو پروسه، جنگ داخلی و جنگ مقاومت ضد ژاپنی که مشتمل بر چهار دوره استراتژیک اند، سه چرخش در استراتژی ما بظهور میرسد. چرخش اول عبارتست از گذار از عملیات پارتیزانی به عملیات منظم در جنگ مقامت ضد ژاپنی. در میان این سه چرخش، ما در چرخش اول به مشکلات عظیمی برخوردیم. در آنموقع وظیفه دوگانه در برابر ما قرار داشت. از یک سو میبایست با انحراف راست- محلی گری و روحیه پارتیزانی که مفهومش چسبیدن به عادات پارتیزانی و اعراض از گذاز به عملیات منظم بود، مبارزه میکردسم. این انحراف از آنجا ناشی میشد که کادرهای ما به تغییرات در وضع دشمن و به وظایف جدید ما کم بها میدادند. در ناحیه سرخ مرکزی، غلبه تدریجی بر این انحراف فقط پس از یک کار آموزشی سخت میسر گردید. از سوی دیگر ما میبایست با انحراف "چپ" تمرکز افراطی و روحیه ماجرا جوئی که بر نظم زیاده از حد تاًکید میکرد مبارزه میکردیم. این انحراف از آنجا ناشی میشد که بخشی از کادرهای رهبری به وضعیت دشمن و وظایف ما پربها میدادند، و بدون توجه به وضعیت واقعی، تجربه کشورهای دیگر را بطور میکانیکی منتقل میساختند. این انحراف طی سه سالی که دوام داشت ( تا جلسه زون  ای ) در ناحیه سرخ مرکزی موجب تلفات عظیم شد و اصلاح آن فقط پس از درس های خونین میسر گردید. اصلاح این انحراف یکی از موفقیتهای جلسه زون ای محسوب میشد. چرخش دوم در میان دو جنگ مختلف در پائیز سال 1937 ( بعد از حادثه لوگو چیائو ) روی داد. در این موقع ما دشمن جدیدی در مقابل داشتیم که امپریالیسم ژاپن بود، و متحد ما دشمن سابق ما گومیندان بود ( که همچنان با ما خصومت میورزید )، صحنه جنگ عبارت بود از سرزمین های پهناور شمال چین ( که موقتاً جبهه ارتش ما بود ولی کمی بعد و برای مدت مدیدی بصورت پشت جبهه دشمن در آمد ). چرخش در استراتژی ما چرخش فوق العاده جدی بود که در چنین وضعیت خاصی روی داد. در چنین وضعیت خاصی، ما میبایستی ارتش منظم پیشین را به قوای پارتیزانی تغییر دهیم ( از نظر عملیات پراکنده، نه اینکه از لحاظ سازمانی و انضباطی ) و جنگ متحرک را به جنگ پارتیزانی تغییر دهیم تا بتوانند با وضعیت دشمن و وظایف ما تطبیق یابند. اما چون چرخش مذکور شکل بازگشت بعقب را داشت، میبایست ناگزیر با مشکلات فوقلعاده ای روبرو میشد. آنچه که در آنموقع ممکن بود پیش آید، از یکسو گرایش به کم بها دادن دشمن بود و از سوی دیگر بیماری ترس از ژاپن؛ و فی الواقع نیز این هر دو گرایش در صفوف گومیندان پیدا شدند. اگرگومیندان در موقع گذار از صحنه جنگ داخلی بصحنه جنگ ملی متحمل تلفات بیهوده فراوان شد، علتش بطور عمده کم بها دادن به نیروهای دشمن بود، ولی در عین حال بیماری ترس از ژاپن؛ را هم در بر داشت ( دو نمونه بارز آن حان  فو جیو  و  لیوجی (21 ) است ). لیکن ما این چرخش را با موفقیت زیادی انجام دادیم و بجای آنکه شکست بخوریم، پیروزی های بزرگی بدست آوردیم. زیرا توده وسیع کادرهای ما رهنمودهای درست کمیته مرکزی را بموقع قبول کردند و توانستند وضعیت را با نرمش بررسی کنند، اگر چه در باره این موضوع میان کمیته مرکزی و بخشی از کادرهای ارتش بحث جدی در گرفت. این چرخش برای ادمه پیگیر مجموعه جنگ مقاومت ضد ژاپنی، برای توسعه این جنگ و سرانجام پیروزمند آن، و همچنین برای آینده حزب کمونیست چین دارای اهمیت فوقلعاده است. اگر ما باهمیت تاریخی ایکه جنگ پارتیزانی ضد ژاپنی در تعیین سرنوشت مبارزه آزادیبخش ملی چین دارد، بیاندیشیم این مطلب را درک خواهیم کرد. جنگ پارتیزانی ضد ژاپنی چین از لحاظ دامنه و نمادی استثنائی خود نه فقط در خاور بلکه شاید در تاریخ بشریت هم بی سابقه است. اما چرخش سوم یعنی گذار از عملیات پارتیزانی به عملیات منظم در جنگ مقاومت ضد ژاپنی موصوعی است که به تکامل بعدی جنگ بستگی دارد و چون چنین بنظر میرسد که در آنموقع وضعیت تازه و دشواریهای جدیدی پیدا شود، ما میتوانیم عجالتاً این موضوع را کنار بگذاریم. 

                                   5 نقش  استراتژیک  جنگ  پارتیزانی  ضد  ژاپنی

در جنگ مقاومت ضد ژاپنی بمثابه یک کل، جنگ منظم عمده و جنگ پارتیزانی کمکی است، زیرا فقط جنگ منظم است که میتواند سرنوشت جنگ ضد ژاپنی را معین کند. اگر در سراسر کشور سه مرحله استراتژیک جنگ مقاومت ضد ژاپنی (دفاع، تادل و تعرض متقابل ) را بمثابه یک پروسه کامل در نظر بگیریم، در مرحله اول و آخر، جنگ منظم عمده و جنگ پارتیزانی کمکی است. در مرحله وسط چون دشمن به حفظ سرزمین های اشغالی خواهد پرداخت و ما در تدارک تعرض متقابل خواهیم بود بدون آنکه هنوز قادر باجرای آن باشیم، جنگ پارتیزانی شکل عمده  و جنگ منظم شکل کمکی خواهد گرفت. این حالت فقط در یکی از سه مرحله جنگ روی خواهد داد با آنکه ممکن است این مرحله طولانی ترین مرحله باشد. بنابر این چنانچه جنگ را در مجموع آن در نظر بگیرم، جنگ منظم عمده خواهد بود و جنگ پارتیزانی کمکی . اگر این حقیقت را درک نکنیم، اگر بروشنی پی نبریم که جنگ منظم تعیین کننده سرنوشت جنگ خواهد بود، اگر به ساختمان ارتش منظم و همچنین به بررسی جنگ منظم و فن هدایت آنها توجه ننمائیم، نمیتوانیمم بر ژاپن پیروز شویم. این یک طرف قضیه است. ولی جنگ پارتیزانی در تمام طول جنگ جای استراتژیک مهمی را اشغال میکند. اگر جنگ پارتیزانی نباشد، اگر ما سازماندهی واحد های پارتیزانی، قوای پارتیزانی و همچنین بررسی جنگ پارتیزانی و فن هدایت آن جنگ را از دیده فرو گذاریم، باز نمی توانیم بر ژاپن پیروز شویم. علت این است که چون بیش از نیمی از چین بصورت پشت جبهه دشمن در خواهد آمد، اگر ما به وسیع ترین و پیگیرانه ترین جنگ پارتیزانی دست نزنیم و اگر بدشمن اجازه دهیم که در سر زمین های اشغالی خویش بدون آنکه از پشت جبهه خود در تشویش باشد، بطور استوار مستقر شود، نیروهای عمده ما که به نبرد جبهه ای مشغولند، ناگذیر تلفات سنگین خواهند داد، تعرض دشمن ضرورتاً باز هم شدیدتر خواهد شد، نیل به تعادل استراتژیک دشوار خواهد گردید و حتا ادامه جنگ مقاومت ممکن است بخطر بیافتد. حتا اگر هیچیک از اینها هم روی ندهد، باز اوضاع نامساعد دیگری پیش خواهد آمد: ممکن است نیروهائی که ما برای تعرض متقابل فراهم آورده ایم، کفایت نکند؛ ممکن است تعرض متقابل ما از عملیات همسوئی در پشت جبهه دشمن برخوردار نشود و دشمن بتواند تلفات خویش را جبران کند. اگر چنین وضعی پیش آید و بموقع از طریق توسعه پردامنه و پیگیر جنگ پارتیزانی بر آن غلبه نکنیم، بازهم نمیتوانیم بر ژاپن پیروز شویم. از اینجهت جنگ پارتیزانی که در جنگ بمثابه یک کل نقش کمکی دارد، در واقع دارای نقش استراتژیک فوق العاده عظیمی است. مسلماً ختای بسیار فاحشی خواهد بود اگر در جنگ مقاومت علیه ژاپن جنگ پارتیزانی از دید فرو گذاشته شود. این طرف دیگر قضیه است. برای اینکه جنگ پارتیزانی ممکن گردد، وجود یک شرط به تنهائی کافی است: کشور بزرگ. از اینجهت جنگ پارتیزانی حتا در قدیم نیز وجود داشته است. ولی جنگ پارتیزانی فقط در صورتی میتواند تا آخر دنبال شود که بوسیله حزب کمونیست هدایت شود. باین دلیل است که جنگ های پارتیزانی قدیم عموماً به شکست انجامیدند، و باین دلیل است که جنگ پارتیزانی میتواند فقط در عصر ما فقط در کشورهای بزرگی که دارای حزب کمونیست اند، پیروز شود، مانند اتحاد شوروی در دوران جنگ داخلی و یا چین در لحظه کنونی . با در نظر گرفتن شرایط کنونی و شرایط عمومی، هنگام جنگ مقاومت ضد ژاپنی تقسیم کار در عملیات نظامی میان گومیندان و حزب کمونیست باین طریق که گومیندان به جنگ جبهه ای منظم و حزب کمونیست به جنگ پارتیزانی در پشت جبهه دشمن بپردازند، امری ضرور و کاملاً مبرهن است. این امر پاسخگوی نیازمندیهای طرفین است، کوشش های طرفین را همآهنگ میسازد و موجد کمک متقابل میگردد. پس میتوان فهمید که رهنمود استراتزیک نظامی که از طرف حزب ما بمنظور گذار از جنگ منظم دومین دوره جنگ داخلی به جنگ پارتیزانی نخستین دوره جنگ مقاومت ضد ژاپنی اتخاذ شده، چقدر اهمیت و ضرورت دارد. امتیازات این گذار را میتوان در هجده ماده زیر خلاصه کرد: 1 - کاهش مناطقی که از طرف قوای دشمن اشغال شده اند؛  2 توسعه مناطق پایگاهی قوای دشمن اشغال شده اند؛  3 در مرحله دفاع، همسوئی با عملیات در جبهه از طریق میخکوب کردن دشمن؛  4 در مرحله تعادل، نگهداری استوار مناطق پایگاهی در پشت جبهه دشمن بمنظور تسهیل در تحکیم صفوف و تعلیمات نظامی واحدهائی که در جبهه عمل میکنند؛  5 در مرحله تعرض متقابل، همسوئی با عملیات در جبهه بمنظور باز ستاندن سرزمین های از دست رفته؛ 6 افزایش نیروهای مسلح خودی به سریعترین و موئثرترین وجه؛  7 حداکثر توسعه حزب کمونیست بطوریکه در هر ده حوزه حزبی تشکیل یابد؛  8 حداکثر توسعه جنبش توده ای تا آنکه همه اهالی پشت جبهه دشمن، باستثنای ساکنین تکیه گاههای وی، بتوانند متشکل شوند؛   9 استقرار ارگنهای قدرت سیاسی دموکراتیک ضد ژاپنی بوسیعترین وجه؛  10 حداکثر توسعه کار فرهنگی و آموزشی و پرورشی ضد ژاپنی؛  11 بهبود شرایط زندگی مردم به وسیعترین وجه؛  12 ایجاد مساعد ترین شرایط برای متلاشی ساختن واحدهای دشمن؛  13 برانگیختن احساسات مردم سراسر کشور و تقویت روحیه آنها طی مدتی طولانی و به وسیعترین وجه؛  14 بزرگترین کمک ممکن به ارتشها و احزاب دوست برای سوق دادن آنها بجلو؛  15 تطابق با شرایطی که دشمن قوی است و ما ضعیفیم، تا آنکه تلفات خویش را بحد اقل برسانیم و حداکثر پیروزی را بدست آوریم؛ 16 تطابق با این واقعیت که ژاپن کشوری کوچک و چین کشوری بزرگ است، تا آنکه حد اکثر تلفات را بر دشمن وارد ساخته و موفقیتهای اورا بحد اقل برسانیم؛ 17 تعلیم و تربیت عده کثیری کادر رهبری به سریعترین و موئثرترین وجه؛ 18 ایجاد مساعدترین شرایط برای حل مسایل خواربار.  این نیز مسلم است که در جریان مبارزه طولانی، واحدهای پارتیزانی و جنگ پارتیزانی نباید در شکل بدوی خود منجمد شوند بلکه باید بسطح عالی تکامل یابند و بتدریج بصورت ارتش منظم و جنگ منظم در آیند. ما در جریان جنگ پارتیزانی، آنچنان نیروهائی گرد خواهیم آورد که خود را یکی از عوامل قطعی امحاء امپریالیسم ژاپن بدل سازیم.

                                         6 -   عطف  توجه  به  بررسی  مسایل  نظامی

کلیه مسایل موجود بین دو ارتش متخاسم بوسیله جنگ حل میشوند، و بود و نبود چین وابسته به فرجام جنگ است.
ازاینروست که ما باید بیدرگ به مطالعه تئوری های نظامی، بررسی استراتژی و تاکتیک، و بررسی کار سیاسی در ارتش بپردازیم. با وجود اینکه بررسی های ما در زمینه تاکتیک هنوز کافی نیست، رفقائی که بکار نظامی اشتغال دارند، در این ده سال اخیر به پیشرفتهای زیادی نایل آمدنند و بر اساس شرایط خاص چین نوآوریهای فراوانی نموده اند. در اینجا کمبود ما این استکه این فصل را هنوز ترازبندی نکرده ایم. تاکنون فقط عده قلیلی از افراد بمطالعه مسایل استراتژی و تئوریهای جنگ پرداخته اند. ما در مورد مطالعه کار سیاسی به پیشرفتهای درجه اولی نایل آمده ایم؛ در این زمینه ما از لحاظ غنای تجربه و کمیت و کیفیت نوآوریهای خویش بلافاصله پس از اتحاد شوروی قرار داریم؛ ولی در اینجا نیز کمبودهائی داریم که عبارتند از نقص در کار تعمیم و سیستماتیزه کردن> برای آنکه نیازمندی های تمام حزب وکشور برآورده شوند، توده ای کردن معلومات نظامی یکی از وظایف مبرم است. از این پس ما باید بهمه اینها توجه معطوف داریم، ولی تئوری های جنگ و استراتژی باید در مرکز همه اینها قرار گیرند. من لازم میدانم که شوق و ذوق تمام حزب را به مطالعه تئوری های نظامی برانگیزیم و از آنها دعوت کنیم که بمطالعه مسایل نظامی توجه مبذول دارند.
یاداشتها
1 –  مراجعه شود به لنین « جنگ و سوسیال دمکراسی روسیه »، « کنفرانس بخشهای مهاجرت حزب کارگری سوسیال دموکرات روسیه» ، « در باره شکست دولت کشور خود در جنگ امپریالیستی » ، « شکست روسیه و بحران انقلابی ». این مقالات که در سالهای 1914 1915 بقلم آمده است بویژه جنگ امپریالیستی را که در آن سالها جریان داشت بررسی میکند. همچنان مراجعه شود به " تئوری و تاکتیک حزب بلشویک در مسایل جنگ، صلح و انقلاب" از «تاریخ حزب کمونیست ( بلشویک ) اتحاد شوروی ( دوره مختصر ) » فصل 6 ، بخش 3.
2 در سال 1924 سون یاتسن باتفاق حزب کمونیست و کارکران و دهقانان انقلابی، "گارد بازرگانان" را که در آنزمان از واحدهای مسلح کمپرادورها، مستبدین و متنفذین محل تشکیل میشد و با زدوبند با امپریالیسم انگلستان به فعالیت ضد انقلابی در گوان جو مشغول بود، در هم شکست. در آغاز سال 1925 ارتش انقلابی که گومیندان و حزب کمونیست در درون آن با یکدیگر همکاری داشتند، از گوان جو بطرف مشرق اردو کشید و بیاری دهقانان واحدهای دیکتاتور نظامی چن جیون مین را در هم شکست و سپس به گوان جو باز گشت و قوای دیکتاتورهای نظامی یون نان و گوان سی را که در آنجا لانه کرده بودند، نابود ساخت. در پائیز همان سال، ارتش انقلابی مذکور دومین اردوکشی به مشرق را آغاز کرد و سرانجام تمام ارتش چن جیون مین را از بین برد. در طول این اردو کشی ها اعضاء حزب کمونیست و سازمان جوانان کمونیست در نخستین صفوف قهرمانانه میجنگیدند و در نتیجه این  اردو کشی ها، وحدتی در کوان دون برقرار شده و زمینه مناسبی برای لشکر کشی بشمال فراهم آمده است. 3 منظور جنبش انقلابی ضد امپریالیستی و ضد فئودالی است که در روز 4 مه 1919 برپا گردید. در نیمه اول سال 1919 دولتهای امپریالیستی انگلستان، فرانسه آمریکا، ژاپن، ایتالیا و غیره که در جنگ جهانی اول پیروز شده بودند، برای تقسیم منافع کثیف، کنفراسی در پاریس تشکیل دادند و تصمیم گرفتند که امتیازات مختلف آلمان را در استان شان دون چین بژاپن واگذار نمایند. در روز 4 مه دانشجویان پکن برای مبارزه ای قاطع علیه این اقدام میتیگی تشکیل دادند و به تظاهرات دست زدند، دولت دیکتاتورهای نظامی شمال این تظاهرات را سرکوب نمود و بیش از 30 تن از دانشجویان را بزندان افکند. بدین جهت دانشجویان در مناطق مختلف کشور مورد پشتیبانی قرار گرفت. از 3 ژوئن ببعد، دولت دیکتاتورهای نظامی شمال در پکن دانشجویان را باز هم بیشتر بزندان افکند، بطوریکه تعداد دانشجویان زندانی در مدت دو روز به هزار نفر رسید. حادثه 3 ژوئن خشم و انزجار مردم سراسر کشور را بیش از پیش برانگیخت. از 5 ژوئن اعتصاباتی از طرف کارگران و مغازه داران در شانکهای و در نقاط گوناگون کشور یکی پس از دیگری تشکیل گردید. این جنبش میهن پرستانه که ابتدا بطور عمده تنها روشنفکران را در بر گرفته بود، بطور سریع بیک جنبش میهن پرستانه در سراسر کشور مبدل گردید که پرلتاریا، خرده بورژوازی در آن شرکت داشتند. بموازات توسعه جنبش میهن پرستانه، نهضت فرهنگی نوینی علیه فئودالیسم در جهت توصعه علم و دموکراسی که این خود قبل از "جنبش 4 مه " براه افتاده بود، نیز رشد یافت و بیک جنبش پردامنه فرهنگی انقلابی که محتوی عمده آن تبلیغ مارکسیسم لنینیسم بودريا، مبدل گشت. 4 منظور جنبش ضد امپریالیستی است که مردم چین در سال 1925 بعنوان اعتراضی نسبت به حادثه 30 مه کشتار مردم چین در شاگهای از طرف پلیس بریتانیا برپا ساختند. در ماه مه سال 1925 کارگران کارخانه های بافندگی ژاپن و دستیارانش یعنی دیکتاتور های نظامی شمال چین سرکوب گردیدند. در 15 ماه مه سرمایه داران کارخانه های بافندگی ژاپن در شانکهای کارگران را بنام گو چن هون بقتل رساندند و بیش از ده نفر از کارگران را مجروح ساختند؛ علاوه بر این مقامات ارتجاعی شهر چین دائو در روز 28  ماه مه  8 نفر از کارگران را مقتول نمودند. بدین مناسبت روز 30 ماه مه بیش از دوهزار نفر از دانشجویان شانگهای بعنوان پشتیبانی از کارگران در منطقه تحت امتیاز انگلسیها به فعالیت تبلیغاتی دست زدند و از مردم دعوت کردند تا مناطق تحت امتیاز را بازستانند. در نتیجه این تظاهرات بیش از ده هزار نفر از اهالی شهر گرد آمدند و در مقابل بازداشتگاه منطقه تحت امتیاز انگلیسیها با صدای رسا چنین شعارهائی میدادند: مرگ بر امپریالیسم!" ، " مردم سراسر کشور چین متحد شوید!" و عیره. در این موقع پلیسهای امپریالیسم انگلستان تظاهرکنندگان را بگلوله بستند، بطوریکه بسیاری از دانشجویان در این حادثه مقتول و یا مجروح گشتند. این حادثه معروف است به "حادثه خونین 30 مه " که خشم و انزجار مردم چین را برانگیخت و در نتیجه تظاهرات و اعتصاباتی از طرف کارگران، دانشجویان و کسبه در نقاط مختلف بوجود آمد که بیک جنبش ضد امپریالیستی پردامنه ای مبدل گردید.  5 استالین: « دورنمای انقلاب چین ».  6 سون یاتسن در سال 1894 در هونولولو گروه انقلابی کوچکی بنام " سین جون هوی " ( انجمن تجدد چین )  تشکیل داد. پس از شکست حکومت تسین در جنگ چین و ژاپن در سال 1895 ، سون یاتسن با تکیه بر روی "اجتماعات" سری که در آن موقع در میان مردم وجود داشت، در گوان دون  دو قیام مسلحانه بر ضد حکومت تسین برپا کرد، یکی در شهر گوان جو در سال 1895 و دیگری در شهر حوی جو در سال 1900 .  7 در سال 1905 " سین جون هوی " ( انجمن تجدد چین ) و گوان فو هوی " ( انجمن استقرار چین ) که مخالف حکومت تسین بودند، متحد شد و "تون مون هوی " ( اتحاد انقلابی یعنی سازمان جبهه متحد بورژوازی، خرده بورژوازی و بخشی از عیان که برضد جکومت تسین موضع گرفته بودند ) را تشکیل داد. " تون مون هوی " برنامه سیاسی انقلاب بورژوائی را با مطالبات زیرین تنظیم کرد: " طرد مهاجمین خارجی، احیاء چین، تاًسیس جمهوری و تساوی مالکیت بر زمین". در دوره " تون مون هوی"، سون یاتسن که "اجتماعات" و بخشی از ارتش جدید تسین را دور خود گرد آورده بود، چندین قیام مسلحانه بر ضد جکومت تسین بر پا ساخت. بزرگترین این قیام در پین سیان، لیو یان و لی لین در سال 1906،  قیامها عبارت بودند از قیام های حوان گان (چائو جو) ، چین جو و جن نان گوان ( اکنون به دروازه دوستی تغییر نام کرده است مرتجم) در سال 1907 ، قیام حه کو در استان یون نان در سال 1908 ، قیام گوان جو و قیام او چان در سال 1911 .  8 در سال 1912 گتون مون هوی" 0 اتحاد انقلابی) تجدید سازمان یافت و بصورت گومیندان در آمد و با رژیم دیکتاتورهای نظامی شمال بسرکردگی یوان شی کای سازش نمود. در سال 1913 هنگامیکه واحدهای یوان شی کای که بمنظور سرکوب نیروهائی که در دنبال انقلاب سال 1911 در استان جیان سی، ان هوی و گوان دون بوجود آمده بودند، بسوی جنوب رفت، سون یاتسن به مقاومت مسلحانه پرداخت. ولی اندکی بعد شکست خورد. در سال 1914 سون یاتسن که از شکست سیاست سازش درس گرفته بود، در توکیو، ژاپن، حزب جدید " جن هوا گه مین دان" ( حزب انقلابی چین) را تشکیل داد و بدین ترتیب تفاوت این حزب را با گومیندان آن زمان نشان داد در واقع حزب جدید عبارت بود از اتحاد نمایندگان سیاسی بخشی از خرده بورژوازی با قسمتی از بورژوازی بر ضد یوان شی کای. سون یاتسن با تکیه بر روی این اتحاد در سال 1914 ، هنگامیکه یوان شی کای خود را امپراتور خواند، تسای اه و سایر مخالفین وی در استان یوان نان علیه او بپا خواستن؛ سون یاتسن نیز در آنموقع یکی از فعالین بود که مبارزه مسلحانه بر ضد یوان شی کای را با تمام نیرو تبلیغ میکرد. 9 در سال 1917 سون یاتسن در راًس بخشی از نیروی دریائی که زیر نفوز وی بودند، از شانگهای به گوان جو رفت و استان گوان دون را تکیه گاه خود ساخت و با اتحاد با دیکتاتورهای نظامی جنوب غربی که با دون چی ژوی دیکتاتور نظامی شمال مخالف بودند، حکومت نظامی مخالف با دوان چی ژوی را تشکیل داد. 10 در سال 1921 سون یاتسن در گوی لین بتدارک لشگر کشی به شمال پرداخت. اما در اثر خیانت یکی از زیرداستانش بنام چن جیون مین که با یکتاتور های نظامی شمال همدسی داشت، کوششهایش باناکامی روبرو گردید. 11 در سال 1924 سون یاتسن به کمک حزب کمونیست چین و اتحاد شوروی پس از تجدید سازمان گومیندان در حوان پو نزدیکی گوان جو آکادمی نظامی ای  را بنیاد گذاشت که بنام آکادمی نظامی حوان پو معروف است. پیش از آنکه چانکایشک در سال 1927 به انقلاب خیانت ورزید، این آکادمی نظامی بر اساس همکاری گومیندان و حزب کمونیست عمل میکرد، و کمونیستها مانند جو ئن لای، یه جیان یین، یون دای یین، سیائو چو بیو و بسیاری از رفقای دیگر در مواقع مختلف در این اکادمی مسئولیتهائی بر عهده داشتند؛ در میان شاگردان نیز عده کثیری کمونیست و عضو سازمان جوانان کمونیست بودند. آنها هسته انقلابی این آکادمی نظامی را تشکیل میداند. 12 تن ین کای، اهل حونان، در عهد سلسله تسین عضو فرهنگستان امپراتوری بود. وی در آغاز با برقراری سلطنت مشروطه موافقت داشت، ولی در سال 1911 بصفوف انقلاب خزید. پیوستن بعدی وی باردوی گومیندان نشانه تضادهائی بود که میان مالکان ارضی حونان و دیکتاتورهای نظامی شمال وجود داشت. 13 حزب ترقی خواه در نخستین سالهای جمهوری چین بدست گروهی از شخصیتها و از آن جمله لیان چی چائو تشکیل شد که خود را تحت حمایت یوان شی کای قرار داده بودند. 14 یوان شی کای سر کرده دیکتاتورهای نظامی شمال چین در سالهای آخر سلطنت سلسله تسین میزیست. پس از آنکه این سلسله در اثر انقلاب سال 1911 سرنگون گردید، یوان شی کای با تکیه به نیروهای مسلح ضد انقلاب و با پشتی بانی امپریالیسم و استفاده از گرایش سازش طلبانه بورژوازی که در آنموقع رهبر انقلاب بود، مقام ریاست جمهوری را غصب کرد و نخستین دولت دیکتاتورهای نظامی شمال را تشکیل داد، دولتی که مبین منافع طبقه مالکان ارضی بزرگ و بورژوازی کمپرادور بزرگ بود. یوان شی کای در سال 1915 میخواست که به مقام امپراتوری برسد و بمنظور تاًمین پشتیبانی امپریالیسم ژاپن، با خواستهای بیست و یک گانه ژاپن که هدف شان برقراری کنترل انحصاری ژاپن بر چین بود، موافقت کرد. در دسامبر همان سال در یون نان قیامی علیه اعلام امپراتوری یوان شی کای برپا شد. این قیام بلافاصله در سراسر کشور انعکاس یافت. یوان شی کای در ژوئن سال 1916 در پکن مرد. 15 دوان چی ژوی یکی از زیردستان قدیمی یوان شی کای و در میان دیکتاتورهای نظامی شمال سرکرده گروه ان هوی بود. وی پس از مرگ یوان شی کای چندین بار قدرت را در حکومت پکن در دست گرفت. 16 منظور گروه سیاسی راست افراتی است که در سال 1916 بوسیله بخشی از اعضاء حزب ترقیخواه و اعضاء گومیندان تشکیل شد. اعضاء این گروه که در کمین مناصب دولتی بودند، میان دیکتاتورهای نظامی جنوب و شمال نوسان میکردند. در دوره لشگر کشی بشمال از سال 1926 تا سال 1927 عده ای از اعضائ گروه علوم سیاسی مانند حوان فو، جان چیون و یان یون تای که هوادار ژاپن بودند، شروع به ساخت و پاخت با چانکایشک کردند و با تجربه ای که در فعالیت سیاسی داشتند، وی را در استقرار یک رژیم ضد انقلابی یاری نمودند.  17 منظور از "حزب جوانان چین" است که "حزب اتاتیست" نیز نامیده میشود. این حزب ازمشتی سیاستمدار بیشرم فاشیست تشکیل میشد که حمله بر حزب کمونیست و اتحاد شوروی را پیشه خود ساخته و با این فعالیت ضد انقلابی از گروههای مختلف ارتجاعی که در قدرت بودند و همچنین از امپریالیستهای دستمزد هائی دریافت میداشتند.  18 در اینجا علی الاصول اشاره به هنگ مستقلی است که در دوران لشکر کشی بشمال زیر فرمان ژنرال یه تین، عضو حزب کمونیست قرار داشت. این هنگ در جریان لشکر کشی بشمال به نیروی جنگجو مشهور میشد. نیروی مذکور بعد از تصرف اوچان بوسیله ارتش انقلابی به لشکر 24 و بعد از قیام تان چان به سپاه یازدهم توسعه یافت. 19 مراجعه شود به  « مسایل استراتژی در جنگ انقلابی چین »، جلد حاضر. 20 منظور از جلسه وسیع بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب منعقده در ژانویه سال 1935 در شهر زون ای واقع در استان گوی جو است. این جلسه تمام مساعی خود را در اصلاح اشتباهات نظامی و تشکیلاتی که در آن وقت بعنوان عامل تعیین کننده ای تلقی میشد، صرف کرده، و بتسلط مشی اپورتونیستی در کمیته مرکزی حزب خاتمه داده و رهبری جدید کمیته مرکزی که رفیق مائو تسه دون در راًس آن قرار دارد، بر قرار ساخت. جلسه مذکور بمثابه تحولی است که در درون حزب کمونیست چین پیش از همه دارای اهمیت تاریخی میباشد. مترجم ..  21 حان فو جیو دیکتاتور نظامی گومیندان در استان شان دون بود، لیو جی دیکتاتور نظامی، سپاهیان شخصی چانکایشک را در استان حه نان فرماندهی میکرد و در آغاز جنگ مقاومت ضد ژاپنی دفاع از ناحیه بائو دین در استان حه به بوی واگذار شده بود. این هردو نفر در برابر تعرض مهاجمان ژاپنی بدون آنکه بجنگند پابفرار نهادند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر