۱۳۹۰/۲/۱۹

نقد نوشتهء استالین به نام "مسایل اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد شوروی"



درباره مسایل اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی.
(نوامبر ۱۹۵۸ )(۱)

كمیته‌های محلی و منطقه‌ای باید این كتاب را مطالعه كنند. در گذشته، همه این كتاب را بدون آنكه از آن تاثیر عمیقی بپذیرند مورد مطالعه قرار می‌دادند. این كتاب را باید در ارتباط با شرایط مشخص چین بررسی كرد. درسه بخش اول، مطالب جالب توجه و مطالب درست بسیار است، گرچه نكاتی هم هست كه حتی خود استالین نیز آنها را به وضوح روشن نكرده. برای مثال، در بخش اول او تنها به ذكر چند نكته در مورد قوانین عینی و چگونگی برنامه‌ریزی بسنده می‌كند، ولی عقاید خود را نمی‌شكافد، البته شاید در نظر او برنامه‌ریزی اقتصادی در شوروی خود انعكاس قوانین عینی حاكم بر جریانات است. در زمینه صنایع سنگین و سبك وكشاورزی، اتحاد شوروی به صنایع سبك و كشاورزی تأكید كافی نكرد و درنتیجه ضررهایی ببار آمد. بعلاوه، آنها در امر تلفیق منافع كوتاه مدت و بلند مدت مردم چندان موفق نبودند. آنها، در كل، روی یك پا راه می‌رفتند اگر برنامه‌ریزی ما با برنامه‌ریزی آنها مورد مقایسه قرار گیرد، باید پرسید كدام یك از ما توانسته‌ایم، در تحلیل نهائی، به رشد برنامه‌ریزی شده متناسب دست یابیم. یك نكته دیگر : استالین تنها بر تكنولوژی وكادرهای تكنیكی تاكید می‌كرد. او هیچ چیز جز تكنولوژی وكادرهای تكنیكی تأكید می‌كرد.اوهیچ چیز جز تكنولوژی و هیچكس جزكادرهای متخصص را می‌خواست : نه سیاست را و نه توده‌ها را. این هم راه رفتن روی یك پا است. در زمینه صنعتی هم آنها روی یك پا گام برمی‌دارند چرا كه توجه آنها تنها متوجه صنایع سنگین است و عنایتی به صنایع سبك ندارند. بعلاوه، آنها جنبه‌های اصلی در ذكر اهمیت صنایع سنگین اغراق می‌كنند و مدعی‌اند كه فولاد بنیاد و ماشین آلات قلب و روح را تشكیل می‌دهد. موضع ما اینست كه گندم بنیاد كشاورزی و فولاد بنیاد صنعت است و اگر فولاد را بنیاد بیانگاریم و مواد خام نیز در دسترس قرارداشته باشد، آنگاه صنایع ماشینی نیز پدید خواهد آمد. در بخش اول، استالین پرسش‌هائی طرح كرده و قوانین عینی حاكم را نیز بر شمرده ولی نتوانسته پاسخ‌های قانع كننده‌ای عرضه كند.
در بخش دوم، كالا و در بخش سوم قانون ارزش مورد بحث قرار گرفته است. من كم و بیش با بسیاری از نظریات طرح شده موافقم. این نكته درخور مطالعه است كه تولید را به دو بخش عمده تقسیم كنیم و ابزار تولید را در مقوله كالاها بشمار نیاوریم. در كشاورزی چین، هنوز ابزار تولیدی متعددی وجود دارد كه باید به عنوان كالا باقی بماند. در نظر من سه نامه‌ایكه در ضمیمه كتاب استالین آمده، كاملاً اشتباه‌آلود هستند. این نامه‌ها مبین این نگرانی است كه درباره پس گرفتن ماشین آلات نمی‌توان به دهقانان اعتماد كرد و اینكه آنها قاعدتاً ...... خواهندكوشید ماشین‌آلات را كماكان در اختیار خود نگاه دارند. استالین از سویی می‌گوید كه ابزار تولید متعلق به دولت است، و از سوی دیگر مدعی است كه دهقانان توان مالی داشتن این ابزار را ندارند. حقیقت اینست كه او خود را می فریبد. دولت دهقانان را بشدت هرچه تماتر و بدون هیچ انعطافی كنترل می كرد. استالین هیچگاه نتوانست برای مسئله دو گذار راه حل مناسبی بیابد و این كمبود همواره گریبانگیر او بود.
سرمایه داری شكل كالائی را از خود بجا می گذارد و ما مجبوریم برای مدتی این شكل را حفظ كنیم. در تولید ما، قوانین ارزش حاكم بر تولید كالائی نقشی به عهده ندارند. در نظام ما، كار این قوانین را برنامه ریزی، جهش بزرگ به پیش تحت برنامه و بالاخره اصل تفوق سیاست انجام می دهند. استالین تنها از روابط تولیدی سخن می گوید و ذكری از روبنا و روابط بین روبنا و زیربنای اقتصادی به میان نمی ‌آورد. درچین كادرها در تولید و كارگران در مدیریت شركت می كنند. اقدامات مشخص ما از قبیل فرستادن كادرها به سطوح پائین تر جهت آبدیده شدن و بیرون انداختن قوانین و مقررات كهنه، همه با مسئله ایدئولوژی و روبنا سروكار دارند. استالین تنها اقتصادیات را ذكر می كند و نه سیاست را. او دربار‌ه از خود گذشتگی در كار سخنی می گوید حال آنكه در واقع حتی یك ساعت كار اضافی نیز با بی رغبتی و اكراه صورت می گیرد و به هیچ وجه از خودگذشتگی وجود ندارد. در كتاب ذكری از نقش مردم و زحمتكشان نیامده. اگر یك جنبش كمونیستی وجود نداشته باشد، تصویر گذار به كمونیسم دشوار است. “ همه مردم برای من ، من برای همه مردم .” این یك شعار درست نیست. فرجام این شعار چیزی جز این نیست كه همه چیز به خود بازگردد. برخی مدعی اندكه ماركس جمله فوق را گفته است. حتی اگر او گفته باشد، ما باز هم نباید آنرا تبلیغ و بزرگ كنیم. “ همه مردم برای من ” : به معنای همه مردم در خدمت من ، یعنی من فردی ، است. “ من برای همه ” : خوب مگر در خدمت چند نفر می توانید باشید؟
حقوق بورژوازی تبلورخود را در قوانین و آموزش بورژوائی می یابد. ما قصد آن داریم كه بخشی از حقوق بورژوائی را نابود كنیم . منظورم ، برخوردهای ارباب مآبانه ، سه سبك (بوروكراتیك ، سكتاریستی و ذهنی گرا) و پنج روحیه (رئیس مآب ، متكبر، بی علاقه ، ولخرج و تافته جدا بافته) است. ولی جریان كالا ، شكل كالائی و قانون ارزش را نمی توان یكباره از میان برداشت ، حتی با اینكه اینان هر یك مقولاتی بورژوائی هستند. به یاد داشته باشید كه اگر ما برای نابودی قطعی ایدئولوژی حقوق بورژوائی تبلیغ نكنیم ، از موقعیت معقولی برخوردار نخواهیم بود.
در یك جامعه سوسیالیستی ، هستند اندك كسانی چون زمین داران ، دهقانان مرفه و عناصر دست راستی كه به سرمایه داری متمایل اند و آنرا تبلیغ می كنند. البته اكثریت مردم در فكر گذار به كمونیسم اند. ولی این كار را باید قدم به قدم انجام داد با یك گام نمی توان به بهشت موعود رسید ، برای مثال، كمون های خلق را مورد نظر قرار دهید : آنها باید از یكسو در جهت ایجاد یك اقتصاد خود كفاء بكوشند و از سوی دیگر مبادله كالا را توسعه دهند. ما از مبادله كالا و قانون ارزش به عنوان ابزاری در راه تحقق بخشیدن به امر گذار به مرحله كمونیستی استفاده می كنیم . ما كشوری هستیم كه تولید كالائی آن سخت عقب افتاده است. در سال پیش ، ما ۷/۳ تریلیون كاتی[1][7] دانه های غذائی تولید كردیم. از این رقم، دانه های كالائی نزدیك به ۸۰تا ۹۰میلیارد كاتی را در برمی گرفت. سوای دانه ها ، تولید كالاهای صنعتی از قبیل پنبه و كتان نیز بسیار عقب افتاده است. در نتیجه ، ما باید مرحله رشد كالائی را پشت سر بگذاریم. در حال حاضر، دربسیاری از مناطق غذا كاملاً رایگان است ولی هیچ یك از این مناطق توان پرداخت حقوق و دستمزدها را ندارند. سه منطقه از این نوع در ایالت هوپه وجود دارد. منطقه چهارمی هم هست كه می تواند حقوقی بپردازد، ولی این حقوق چندان زیاد نیست و از سه تا پنج ین فراتر نمی رود. ما هنوز باید تولید را توسعه بخشیم و چیزهای قابل فروشی جز مواد غذائی تولید كنیم. كنفرانس كشاورزی سیان[2][8] به این نكته توجه كافی نكرد. دركل ، ما كشوری هستیم كه تجارت آن عقب افتاده است ، ولی با این حال از بسیاری جهات ما وارد مرحله سوسیالیسم شده ایم ، ما باید بخشی از حقوق بورژوائی را كاملاً نابود كنیم ولی هنوز باید تولید كالا و مبادله را حفظ كرد. این روزها این احساس در مردم پدید آمده كه مرحله كمونیسم هر چه زودتر بیاید بهتر است. برخی حتی پیش بینی می كنند كه ما ظرف تا پنج سال این گذار را پشت سر خواهیم گذاشت. در منطقه فان در ایالت شانتوگ حتی گفته شده بود كه چهار سال هم كمی طولانی است!
این روزها اقتصاد دانانی پیدا می شوند كه از اقتصاد خوششان نمی آید. یا روشنكو[3][9] یكی از اینها است. ما فعلاً باید كماكان به كمون ها كمك كنیم و این امر قاعدتاً برای مدتی ادامه خواهد یافت. ما باید تولید كالائی را نیز گسترش دهیم، در غیر این صورت ما قادر به پرداخت حقوق و یا بالا بردن سطح زندگی مردم نخواهیم بود. برخی از رفقا كه از درك نادرستی برخوردارند، هر بار كه به كالا و تولید كالائی می رسند قصد نابودی كامل و یكروزه قوانین بورژوائی را پیدا می كنند و می گویند كه حقوق و رتبه و غیره مخل و مضرنظامی است كه می خواهد احتیاجات را به رایگان برآورده سازد ما در سال ۱۹۳۵نظام احتیاجات رایگان را با نظام فردی تعویض كردیم. این برخورد اساساً درست بود در آنزمان لازم بود كه ما گاهی به پس برداریم. ولی مسئله ای وجود داشت: ما در زمینه رتبه های حقوقی نیز گامی به پس برداشتیم و حاصل آنكه بلبشوئی در این زمینه به وجود آمد. پس از یك دوره بازسازی ، رتبه ها تبدیل شد. نظام رتبه ای مانند یك رابطه پدر فرزندی و رابطه سگ و گربه است. هر روز باید به آن حمله كرد. فرستادن كادرها به سطوح پائین تر و اداره مزارع آزمایشی(٣) در واقع راه هائی برای تغییر نظام رتبه ای است، در غیر این صورت جهش بزرگی دركار نخواهد بود!
سرمایه داران می توانند وارد كمون های خلق شهرها گردند و در مقام كارمند خدمت كنند. البته صفت سرمایه دار باید بر آنان باقی بماند. در ارتباط با سوسیالیسم و كمونیسم ، منظور ازساختمان سوسیالیسم چیست ؟ ما دو نكته مطرح می كنیم : ۱- تبلور متمركز ساختمان سوسیالیسم تحقیق بخشیدن به مالكیت خلقی سوسیالیستی در تمامی زمینه ها است. ٢- ساختمان سوسیالیسم به معنای تبدیل مالكیت اشتراكی كمونی به مالكیت تمام خلقی است. برخی ازرفقا با متمایز ساختن این دو نوع نظام مالكیتی مخالف اند ، و چنان وانمود می كنند كه كمون ها در مالكیت كامل خلق قرار دارند. در واقع ، دو نوع نظام وجود دارد: یكی مالكیت خلقی است كه نمونه آنرا می توان در كارخانه آهن و فولاد آنشان [4][10] سراغ گرفت و دیگر مالكیت اشتراكی كمونی است. اگر این نوع دوم را ارتقاء ندهیم ، پس ضرورت ساختمان سوسیالیسم در چیست؟ استالین هنگامیكه از شروط سه گانه سخن می گفت خط و مرز را مشخص كرده. این شروط سه گانه كاملاً منطقی به نظر می رسند و آنها را می توان بشرح زیر خلاصه كرد : محصول اجتماعی را افزایش دهیم ، مالكیت اشتراكی را به مالكیت خلقی بدل كنیم ، از جرگه مبادله كالا به مبادله محصولات و از ارزش مبادله به ارزش مصرف گام برداریم .
در ارتباط با نكات فوق ، ما چینی ها مشغول اقدامات زیرهستیم : ۱- گسترش تولید و كوشش در جهت افزایش آن ، تقویت همزمان كشاورزی و صنعت با قائل شدن ارجحیت برای رشد صنایع سنگین ٢- ارتقاء مالكیت اشتراكی كمون های كوچك به مالكیت خلقی و سپس به مالكیت همه شمول خلق. آنانیكه حاضر نیستند این تمایزات را برسمیت بشناسند ظاهراً بر این نظراند كه ما قبلاً به نظام مالكیت خلقی دست یافته ایم. این نادرست است. استالین زمانیكه از شروط سه گانه و رشد مادی و آموزش تمام خلق صحبت می كرد، در واقع فرهنگ را مد نظر داشت: برای این امر، او چهار شرط پیشنهاد كرد : ۱- شش ساعت كار در روز ٢- تركیب آموزش تكنیكی با كار ۳- بهبود وضعیت مسكن ۴- افزایش حقوق. البته در این رابطه افزایش حقوق و كاهش قیمت ها نقش بسزائی دارند، ولی شرایط سیاسی از قلم افتاده است.
همه این شرایط اساساً در جهت افزایش تولیداند. زمانیكه تولید فراوان باشد ، آنگاه حل مسئله ارتقاء مالكیت اشتراكی به مالكیت خلقی آسانتر خواهد بود. برای افزایش تولید ، ما باید شعار زیرا را رعایت كنیم : “ بیشتر، سریعتر، بهتر، صرفه جویانه تر” هرچه آسانتر خواهد شد!
پی آمدهای مالكیت خلقی همه شمول كدام است؟ این پی آمدها دوگانه اند: ۱- ابزار تولید جامعه بر مالكیت تمام خلق در می آید، ٢- محصول اجتماعی در مالكیت تمام خلق قرار می گیرد.
ویژگی كمون های خلق، آنست كه در آن صنعت و كشاورزی، ارتش و آموزش و بالاخره تجارت در ساخت اجتماعی ما تلفیق پیدا می كنند. در شرایط فعلی، كمون یك سازمان اداری اساسی نیز بشمار می رود. میلیشا با خطرهای خارجی مخصوصاً خطر امپریالیستها سروكار دارد. كمون خلق بهترین شكل سازمانی برای تحقق بخشیدن به دو گذار از نظام سوسیالیستی (امروزی) به مالكیت همه شمول خلق و از مالكیت همه شمول خلق به مالكیت كمونیستی است. در آینده ، زمانی كه این گذارها جامه عمل پوشیده باشد ، كمون، مكانیسم اساسی جامعه كمونیستی خواهد بود.

نقدی بر” مسایل اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد شوروی” استالین

در تمام كتاب استالین ، ذكری از روبنا نیست. كتاب را با مردم كاری نیست و به جای آنان چیزها را مد نظر دارد. آیا نوع معینی از نظام توزیع كالاهای مصرفی باعث تسریع رشد اقتصادی خواهد شد یا نه؟ او می باید حداقل این مسئله را مورد تأمل قرار می داد. آیا بهتر است تولید كالائی داشته باشیم یا نه؟ هر كس باید به مطالعه این مسئله بپردازد. نقطه نظر استالین در آخرین نامه اش[5][11] تقریباً تماماً نادرست است. اشتباه اساسی او بی اعتمادی به دهقانان است.
قسمت هائی از بخش های اول ، دوم و سوم صحیح هستند ولی قسمت های دیگر می توانست واضح تر باشد. برای مثال، مبحث اقتصاد برنامه ریزی شده كامل نیست. آهنگ رشد اقتصاد شوروی گرچه سریعتر از آهنگ كشورهای سرمایه داری است، ولی به اندازه كافی سریع نیست. بعلاوه رابطه بین كشاورزی و صنعت و نیز بین صنایع سبك و سنگین به وضوح تعیین نشده است.
ظاهراً آنها متحمل زیان هائی جدی شده اند. تحول قابل توجهی در رابطه بین منافع طولانی مدت و كوتاه مدت مشهود نیست. آنها روی یك پا و ما روی هر دوپا راه می ریم. آنها معتقدند كه تكنولوژی و كادرها تعیین كننده همه چیزاند، آنها تنها از “متخصصین” سخن می گویند و ذكری از” سرخ ” بودن این “ متخصصین” بمیان نمی آورند، آنها فقط از كادرها صحبت می كنند و هیچ گاه توده ها را به حساب نمی آورند. این راه رفتن روی یك پا است. در زمینه صنایع سنگین ، آنها نتوانستند تضاد عمده را بیابند و فولاد را پایه ، ماشین آلات را قلب و جوارح و ذغال را غذای صنایع سنگین می انگارند. برای ما فولاد سكان اصلی و تضاد عمده درصنایع است ، در حالیكه دانه های خوراكی سكان اصلی كشاورزی را تشكیل می دهند، چیزهای دیگر به تناسب رشد می كنند.
در بخش اول او از ادراك قوانین سخن می گوید در حالیكه روشی برای این كار عرضه نمی دارد. در زمینه تولید كالائی و قانون ارزش ، نقطه نظرهای او مورد تأئید ما است. ولی مسائلی نیز باقی است. مثلاً بعید بتوان تولید كالائی را تنها به تولید كالاهای ضروری محدود ساخت. نقطه نظر اساسی نامه سوم را بی اعتمادی به دهقانان تشكیل می دهد. استالین اساساً راه گذار از مالكیت اشتراكی به مالكیت عمومی را كشف نكرد. ما اشكال تولید و مبادله كالائی را حفظ كرده ایم. حالی آنكه در زمینه قانون ارزش باید از برنامه ریزی و درعین حال تفوق سیاست سخن بگوئیم. آنها تنها از روابط تولیدی سخن می گویند و از روبنا و سیاست و نقش مردم ذكری نمی آورند. به كمونیسم نمی توان رسید مگر آنكه جنبشی كمونیستی وجود داشته باشد.[6][12]
۱- این رفقا ... مثل اینكه قوانین علم را كه جریانات عینی طبیعت و اجتماع را منعكس می كنند ، قوانینی كه خارج از حیطه اراده انسانها انجام می گیرد ، با قوانینی كه بوسیله حكومت ها وضع می گردند و بنا به اراده انسان ها ایجاد می گردند و فقط اعتبار قضائی دارند، مشتبه می كنند. ولی به هیچ وجه نمی توان آنها را مشتبه ساخت.
۱- این اصل اساساً درست است، ولی دو نكته نادرست در آن وجود دارد : در اصل نخست فعالیت آگاهانه حزب و توده ها به حد كافی برجسته نگشته ، در اصل دوم آنكه این اصل جامع و مانع نیست ، زیرا این نكته را روشن نمی كند كه حقانیت قوانین دولت نه تنها به لحاظ ملهم بودن آن، ازاراده طبقه كارگر است، بلكه در عین حال به خاطر این واقعیت است كه این قوانین انعكاس و اقتضای قوانین عینی اقتصادی اند.
۲- اگر جریانات نجومی ، ژئولوژیك و پاره ای از جریانات همانند آنها را كه واقعاً انسان ها حتی اگر قوانین تكامل این جریانات را درك كرده باشند از تأثیر بر آنها عاجزاند ، كنار بگذاریم.........
۲- این استدلال نادرستی است ، معرفت انسان و توان آن در تغییر طبیعت تابع هیچ محدودیتی نیست. استالین این مسایل را از زاویه ای تكاملی ننگریسته، آنچه كه امروز شدنی نیست، چه بسا كه فردا شدنی باشد.
٣- درباره قوانین تكامل اجتماعی ، در باره قوانین اقتصاد سیاسی نیزقطع نظر از اینكه سخن از دوران سرمایه داری در میان باشد و یا از دوران سوسیالیسم، همین را باید گفت. در اینجا نیز مانند علوم طبیعی قوانین تكامل اقتصادی، قوانین عینی می باشند كه جریانات تكامل اقتصادی را كه مستقل از اراده انسانها انجام می گیرد ، منعكس می سازند.
٣- پس ما اقتصاد را چگونه برنامه ریزی می كنیم؟ به صنایع سبك و كشاورزی توجه كافی نشده است.
۴- به خصوص به همین جهت است كه انگلس در همانجا می گوید كه : قوانین اعمال اجتماعی خود انسانها كه تاكنون بمثابه قوانین بیگانه و حاكم بر آنها در مقابلشان قرار داشتند، با اطلاع كامل از جریان امر بوسیله انسانها بكاررفته و بنابر این تابع سلطه آنان خواهند شد.
۴- آزادی یك قانون عینی ضروری است كه مورد ادراك مردم قرار می گیرد. اینگونه قوانین در مقابل مردم قرار می گیرند و از آنان مستقل اند. ولی هرگاه مردم نسبت به این قوانین شناختی پیدا كنند، آنگاه می توانند آنانرا تحت كنترل خود بیاورند.
۵- نقش خاص حكومت شوروی ناشی از دو كیفیت است : اولاً اینكه حكومت شوروی نمی بایستی مانند آنچه كه در انقلابات سابق انجام می گرفت ، یك شكل استثمار را جانشین شكل دیگر آن نماید ، بلكه می بایستی استثمار را نابود سازد ، ثانیاً اینكه نظر به فقدان هر گونه نطفه های آماده اقتصاد سوسیالیستی در كشور، این حكومت می بایستی باصطلاح در جای خالی اشكال جدید، اشكال سوسیالیستی اقتصاد را ایجاد كند.
۵- اجتناب ناپذیری قوانین اقتصادی سوسیالیستی ، امری است كه باید مورد مطالعه قرار گیرد : من در كنفرانس چنگ تو اعلام كردم كه باید منتظر بمانیم و ببینیم كه آیا برنامه های ما با شكست روبرو خواهد شد یا موفق از آب در خواهد آمد. (منظورم البته برنامه “ بیشتر، سریعتر، و صرفه جویانه تر” و نیز “ سه ترویج همزمان” و خط مشی توده ای است.) (۱) البته شاید چند سال و یا حتی ده سال بطول بیانجامد تا بتوان چنین ارزیابی را انجام داد. صحت قوانین انقلاب، كه زمانی مورد شك برخی از افراد قرار داشت. امروزه به اثبات رسیده ، چرا كه دشمن سرنگون گشته است. آیا ساختمان سوسیالیسم را می توان به منصه عمل در آورد؟ بعضی ها هنوز هم تردیدهائی دارند. آیا پراتیك چینی ما منطبق با قوانین اقتصادی چین است؟ این امر باید مورد مطالعه قرار گیرد. نظر من اینست كه اگر این پراتیك كلاً منطبق با قوانین باشد ، اوضاع مناسب خواهد بود.
۶- این وظیفه[7][13] بدون شك دشوار و پیچیده و بی سابقه است.
۶- البته در زمینه ایجاد اشكال اقتصادی سوسیالیستی ، ما از پیشینه و تجربه اتحاد شوروی برخورداریم و در نتیجه می توانین از آنان موفق تر باشیم. اگر ما خرابی ببار بیاوریم، نشان داده ایم كه ماركسیسم چینی عملی نیست. البته در زمینه پیچیدگی و دشواری وظائفمان، مسائل ما از آنچه كه شوروی ها با آن مواجه بودند متفاوت نیست.
۷- می گویند كه ضرورت تكامل طبق نقشه (متناسب) اقتصاد ملی كشور ما به حكومت شوروی امكان می دهد قوانین اقتصادی موجود را نابود كرده ، قوانین جدیدی وضع كند. این كاملاً نادرست است. نباید نقشه های سالانه و پنجساله ما را با قانون اقتصادی عینی تكامل طبق نقشه ، (متناسب) ، اقتصاد ملی مشتبه ساخت.
۷- این نكته ای كلیدی است.
۸- این بدین معنی است كه قانون تكامل طبق نقشه اقتصاد ملی به مقامات طراح ما امكان می دهد تولید اجتماعی را درست طرح و تنظیم كنند. لكن امكان را نمی توان با واقعیت مشتبه ساخت. این دو چیز مختلف است. برای اینكه این امكان را به واقعیت تبدیل نمود، باید این قانون اقتصادی را مطالعه كرد، لازم است به آن مسلط شد، لازم است بكار بستن آنرا با علم كامل موضوع آموخت. باید چنان نقشه هائی تنظیم نمود كه تقاضاهای این قانون را كاملاً منعكس سازند. نمی توان گفت كه نقشه های سالانه و پنجساله ، تقاضاهای این قانون اقتصادی را كاملاً منعكس می سازند.
۸- نقطه نظر اصلی این پاراگراف اینست كه ما نباید قانون عینی تكامل طبق نقشه را با برنامه ریزی مشتبه سازیم . ما نیز در گذشته برنامه طرح می كردیم و طوفانها پدید می آوردیم . بیش از حد یا كمتر از حد لازم! ما كوركورانه با پدیده ها برخورد می كردیم و اغلب نمی دانستیم كه بهترین راه كدامست. تنها پس از آنكه تجربیات دردآلودی را پشت سر گذاشتیم و الگوهای دایره واری را تجربه كردیم و اعماق ذهن خود را برای جستن پاسخ ها و راه حل ها كاویدیم ، توانستیم به برنامه چهل ماده ای كشاورزی دست یابیم، برنامه ای كه امروزه در دست اجرا است. ما دست اندر كار تدوین یك برنامه چهل ماده ای نوین هستیم . سه سال دیگر، درنتیجه مبارزات سرسختانه تازه تر، به پیشرفت های باز هم بیشتری دست خواهیم یافت. پس از بحث و تبادل نظر كافی، باز هم پیش خواهد رفت. ما هشت سال در زمینه صنایع كار كردیم و درك نكردیم كه باید فولاد را سكان قرار داد. این وجه عمده تضاد در صنعت بود. این یك گرائی (مونیسم) بود. بین مؤسسات بزرگ و متوسط و كوچك ما مؤسسات بزرگ و بین مركز و مناطق دیگر مركز را سكان قرار می دهیم از دو جنبه هر تضاد، یكی عمده است. با اینكه دست آوردهای هشت سال اخیر عظیم بوده اند ما هنوز هم با مراقبت و دقت گام بر می داریم. نمی توان گفت كه برنامه ریزی تولیدی ما كاملاً صحیح بود، یعنی به عبارت دیگر انعكاس كامل قوانین عینی بود. برنامه ریزی توسط تمام حزب صورت می گیرد و صرفاً در دست كمیته برنامه ریزی یا كمیته اقتصادی قرار ندارد. بعلاوه تمام سطوح حزبی و همه كس در این امر مشاركت دارد. از لحاظ نظری ، حرفهای استالین در این قسمت كاملاً صحیح است ، ولی تحلیل ژرف و همه جانبه و یا حتی سرآغازی برای یك تبیین روشن ارائه نگشته است. شوراها بین مؤسسات بزرگ و متوسط و كوچك و نیز بین مركز و مناطق دیگر تمایزی قائل نمی شدند و به امر توسعه همگام صنعت و كشاورزی نیز عنایتی نمی كردند. آنها هیچگاه بر دو پا نایستاده اند. قوانین و مقررات آنها برای مردم دست و پاگیر بود. البته ما نیز موقعیت را عمیقاً مطالعه و ادراك نكرده ایم و در نتیجه برنامه های ما نیز كاملاً انعكاس قوانین عینی نیستند.
۹- فرمول انگلس را تحلیل كنیم : فرمول انگلس را نمی توان كاملاً روشن و دقیق شمرد زیرا در آن قید نشده كه آیا سخن بر سر انتقال همه وسائل تولید بمالكیت اجتماعی است و یا انتقال قسمتی از وسائل تولید ، یعنی آیا همه وسائل تولید در اختیار همه خلق گذارده شده است و یا فقط قستی از وسائل تولید. پس این فرمول انگلس را بهر دو شكل میتوان درك كرد.
۹- این تحلیل به مطالب اساسی پرداخته ! مسئله در تقسیم ابزار تولید به دو بخش است. اینكه گفته شود ابزار تولید كالا نیست در خور مطالعه است.
۱۰- در این بخش كه “ تولید كالائی در سوسیالیسم ” نام دارد، استالین شرایط لازم برای وجود كالا را كاملاً برنشمرده است شرط اساسی تولید كالائی وجود دو نوع مالكیت است. البته اما تولید كالائی وابسته به نیروهای تولیدی است. به این علت، حتی در شرایط مالكیت اجتماعی كامل نیز مبادله كالا در مفهوم معینی ادامه خواهد یافت.
۱۱- از اینجا بر می آید كه انگلس كشورهائی را در نظر دارد كه سرمایه داری و تمركز تولید نه تنها در صنعت بلكه در كشاورزی هم بقدر كافی تكامل نیافته اند تا همه وسائل تولید كشور را مصادره كرده بمالكیت عموم مردم در آورند. بنابر این انگلس عقیده دارد كه در چنین كشورهائی لازم است همراه با اجتماعی كردن همه وسائل تولید ، تولید كالائی را از بین برد و این البته كاملاً درست است.
۱۱- تحلیل استالین از فرمول انگلس صحیح است. درشرایط فعلی، تمایل شدیدی به از میان برداشتن تولید كالائی وجود دارد. مردم به محض مشاهده تولید كالائی برانگیخته می شوند، چرا كه آنرا با سرمایه داری یكی می پندارند. ولی ظاهراً برای تحقق همبستگی و پیوند چند صد ملیون دهقان ، ضروریست كه تولید كالائی توسعه فراوانی یافته و به مقدار عرضه پول در اقتصاد نیز افزوده شود . این امر برای ایدئولوژی صدها هزار كادر و پیوند چند صد ملیون دهقان مسئله ای می آفریند. ما امروزه تنها بخشی از ابزار تولید را درتملك داریم. گروهی قصد آن دارند كه یكباره مالكیت همه خلقی اعلام كنند و تولید كنندگان كوچك و متوسط را از میان بردارند. آنها البته فراموش می كنند كه دقیقاً مقوله این مالكیت را روشن كنند. آیا مالكیت كمونی است یا مالكیت منطقه ای؟ از میان برداشتن كالا و تولید كالائی از این طریق، یعنی از راه اعلام و ابلاغ مالكیت عمومی، بمثابه از میان برداشتن دهقانان است. در پایان سال ۱۹۵۵، حجم خرید و انباشت گندم به نزدیك ۹۰میلیارد كاتی رسید و مسائل زیادی برای ما به وجود آورد. همه از مواد غذایی سخن می گفتند و خانوارها همگی در فكر خریدهای دولت بودند: البته در ‌آن زمان آنچه صورت می گرفت به هر حال خرید بود و نه تعیین و تخصیص سهمیه تولید. بحران تنها زمانی تخفیف یافت كه ما تصمیم گرفتیم میزان گندم را به ۸٣ میلیارد كاهش دهیم (۱) . نمی فهمم كه مردم چگونه این چیزها را به این آسانی از یاد می برند.
۱٢- من در این مورد مسئله اهمیت تجارت خارجی را برای انگلستان ، با وزن مخصوص عظیمی كه در اقتصاد ملی آن كشور دارد ، در نظر نمی گیرم . اما فكر می كنم كه فقط پس از مطالعه این موضوع میشد مسئله سرنوشت تولید كالائی در انگلستان را پس از بدست گرفتن قدرت بوسیله پرولتاریا و ملی كردن همه وسائل تولید بطور قطعی حل كرد.
۱٢- سرنوشت درگروی آنست كه آیا تولید كالائی از میان برداشته می شود یا نه؟
۱۳- اینك پرسشی پیش می آید : اگر در این یا آن كشور، منجمله در كشور ما شرایط مساعدی برای بدست گرفتن قدرت بوسیله پرولتاریا و واژگونی سرمایه داری وجود داشته باشد ، سرمایه داری در صنعت آنقدر وسائل تولید را متمركز كرده باشد كه بتوان آنها را مصادره كرد و به تملك اجتماع در آورد ، ولی اقتصاد روستائی با وجود تكامل سرمایه داری ، هنوز آنقدر بین تولید كنندگان و مالكین خرده پا و متوسط تقسیم شده باشد كه امكان طرح مسئله سلب مالكیت از این تولید كنندگان درمیان نباشد ، پرولتاریا و حزب آن چه باید بكند؟ .... این دهقانان را برای مدت ها به اردوگاه دشمنان پرولتاریا می انداخت.
۱۳- دركل اصل حاكم برتولیدكالا كاملاً ادراك نشده بود . اقتصاددانان چینی در حد مطالعات كتابی ماركسیست لنیسیت هستند، ولی هنگامیكه با عمل اقتصادی مواجه می شوند، ماركسیسم لنیسیم آنان قاصر و عاجز از آب در می آید. تفكر آنان مغشوش است... اگر مرتكب اشتباهی شویم ، دهقانان را به سمت دشمنان خواهیم راند.
۱۴- پاسخ لنین به اختصار عبارتست از: الف- نباید شرایط مساعد برای بدست گرفتن قدرت را از دست داد، پرولتاریا نباید در انتظار لحظه ای كه سرمایه داری بتواند جمعیت میلیونی تولید كنندگان انفرادی خرده پا و متوسط را ورشكست سازد. بنشیند، بلكه باید قدرت را بدست گیرد.
۱۵- ب- وسایل تولید در صنعت مصادره شده و در دسترس عموم خلق گذارده شود.
۱۶- ج- و اما تولید كنندگان انفرادی خرده پا و متوسط را باید تدریجاً در كئوپراتیوها (شركت های تعاونی) تولیدی یعنی در مؤسسات بزرگ كشاورزی، كلخوزها، متحد ساخت.
۱۷- د- صنایع را باید با كلیه وسایل تكامل داده ، پایه تكنیكی معاصر تولید بزرگ برای آن بوجود آورد ، ضمناً از آن سلب مالكیت ننمود ، بلكه بالعكس آنها را موثرتر با تراكتورها و سایر ماشین های عالی تجهیز كرد.
۱۸- ه- آیا برای پیوند اقتصادی شهروده ، صنعت و اقتصاد روستائی ، برای مدت معینی باید تولید كالائی (مبادله از راه خرید و فروش) را بمثابه تنها شكل مناسبات اقتصادی با شهر كه برای دهقانان قابل قبول است ، حفظ نمود ، با تمام امكانات بازرگانی شوروی ، دولتی و كئوپراتیوی كلخوزی را توسعه داده و همه و هرگونه سرمایه داری را طرد كرد.
تاریخ ساختمان سوسیالیستی ما نشان میدهد كه این راه تكامیل كه بوسیله لنین طرح شده كاملاً خود را توجیه نموده.
۱۹- تردیدی نیست كه برای همه كشورهای سرمایه داری كه طبقه كم و بیش كثیرالعده تولیدكنندگان خرده پا یا متوسط دارند، این راه تكامل برای پیروزی سوسیالیسم تنها راه ممكن و مقرون بصلاح می باشد.
۱۴- این عبارات حاوی یك تحلیل درست است. فعلاً ، شرایط موجود در چین را در نظر بگیرید. در اینجا تكامل وجود دارد. این پنج نكته جملگی صحیح اند.
۱۵- سیاست ما در قبال بورژواری بازخرید مایملك آنان بوده است.
۱۶- ما كمون های خلق را در سطحی هرچه وسیع تر گسترش می دهیم.
۱۷- این دقیقاً همان كاریست كه ما انجام می دهیم.
۱۸- بعضی هستند كه با هر گونه تولید كالائی مخالف اند ، اینها در اشتباه اند . در مورد تولید كالائی ، ما هنوز بایستی از استالین بیاموزیم كه به نوبه خود از لنین آموخته است. لنین گفته بود كه باید حداكثر انرژی را متوجه گسترش صنایع و كشاورزی و تجارت نمود. جوهر مسئله همان مسئله دهقانی است. برخی دهقانان را حتی از كارگران نیز آگاه تر می دانند. ما یا در این زمینه های پنج گانه اقدام كرده یا درحال اقدام كردن هستیم. البته بعضی زمینه ها هنوز محتاج تكامل بیشتراند. صنایع كمونی و نیز رشد و توسعه توأمان صنعت و كشاورزی ازجمله این زمینه ها هستند.
۱۹- لنین نیز همین را گفته بود.
۲۰- نمی توان تولید كالائی را چیزی قائم باذات و مستقل از شرایط اقتصادی محیط دانست.
تولید كالائی عمرش از سرمایه داری بیشتر است ، تولید كالائی هنگام نظام بردگی وجود داشت و به آن خدمت می كرد. معذالك منجر به سرمایه داری نشد. تولید كالائی در دوران فئودالیسم نیز وجود داشت و به آن خدمت می كرد معذالك ، با وجود اینكه بعضی شرایط را برای تولید سرمایه داری آماده كرد ، منجر به سرمایه داری نشد.
۲۱- اگر در نظر بگیریم كه تولید كالائی نزد ما مانند شرایط سرمایه داری نامحدود نیست و همه جا را در بر نمی گیرد.
۲۲- در سایه شرایط قاطعی نظیر مالكیت اجتماعی بر وسائل تولید، محو سیستم كار مزدوری، محو.....
۲٣- سیستم استثمار، در چهار چوبه تنگی محدود شده است، چرا تولید كالائی نمی تواند بدون اینكه منجر به سرمایه داری گردد ، برای دوران معینی به اجتماع سوسیالیستی ما خدمت كند.
۲۰- در بیان این مطلب اندكی اغراق شده . البته این درست است كه تولید كالائی صرفاً و انحصاراً یك نهاد سرمایه داری نبود.
۲۱- پلنوم دوم كمیته مركزی ، سیاست هائی را جهت كاربرد و محدود ساختن و تغییر (تولید كالائی) پیشنهاد كرد.
۲۲- این شرط در چین به طور كامل به مرحله اجرا در آمده است.
۲٣- این نكته كاملاً درست است . البته این موقعیت ها و شرایط دیگر امروزه مصداقی ندارند . هستند كسانیكه از كالا می هراسند. آنها همگی از سرمایه داری هراسناك اند ، چرا كه این نكته را درك نمی كنند كه با از میان برداشتن سرمایه داران می توان تولید كالا را وسیعاً گسترش داد. ما هنوز در زمینه تولید كالا عقب افتاده ایم و بعد از برزیل و هندوستان قرارداریم. تولید كالا یك پدیده مجردنیست، باید به بستر و چهار چوب سوسیالیسم تولید كالائی سوسیالیستی خواهد بود. تولید كالائی از عهد باستان وجود داشته. خرید و فروش در چین در زمانی آغاز شد كه تاریخ آنرا دوران دودمان “ شانگ ” می نامد. آخرین پادشاه دودمان شانگ ، “چو” نام داشت كه در امور مدنی و نظامی متبحر بود ولی دركنار سر سلسله دودمان چن(٢) و تسائوتسائو (۳) به یك مفسد بدل شد. این نادرست است. “ بهتر آنكه كتابی نداشته باشیم تا آنكه به آنها اعتقاد و ایمان مطلق داشته باشیم .” در یك جامعه سرمایه داری ، نهاد سوسیالیستی به عنوان یك نهاد سوسیالیستی موجود نیست، ولی طبقه كارگر و ایدئولوژی سوسیالیستی در این جوامع یافت می شود. آنچه كه تعیین كننده ماهیت تولید كالائی است، شرایط اقتصادی ایست كه این تولید درآن صورت پذیرفته. مسئله در اینست كه آیا می توان تولید كالائی را ابزاری كار آمد در جهت تحكیم تولید سوسیالیستی به شمار آورد؟ به نظر من تولید كالائی مطیعانه در خدمت سوسیالیسم خواهد بود. البته این مسئله را می توان درمیان كادرها به بحث گذارد.
۲۴- می گویند پس از آنكه دركشور ما سلطه مالكیت اجتماعی بر وسائل تولید استقرار یافت. و سیستم كار مزدوری و بهره كشی محو شد، موجودیت تولید كالائی مفهوم خود را از دست داده و بنابر این لازم بود تولید كالائی را از بین برد.
٢۴- تنها كافی است كه بجای “ كشور ما ” چین بگذاریم و آنگاه بحث بسیار جالبی خواهیم داشت.
٢۵- در حال حاضر، ما دو شكل اساسی تولید سوسیالیستی داریم : دولتی از آن عموم خلق و كلخوزی كه آنرا نمی توان متعلق به عموم خلق نامید.
٢۵- “ در حال حاضر” به سال ۱۹۵٢اشاره دارد، یعنی زمانیكه ۳۵سال از انقلاب آنها گذشته بود ، حال آنكه ما تنها نه سال از انقلاب خود را پشت سر گذاشته ایم .
او به دو شكل اساسی اشاره می كند. در كمون ها نه تنها زمین و ماشین آلات بلكه كار و بذر و دیگر ابزار تولید نیز در تملك كمون قرار دارد. در نتیجه محصول نیز تحت همین نوع مالكیت است. البته فكر نكنید كه دهقانان چینی به درجه والائی از پیشرفت رسیده اند. در منطقه شیوو[8][14] و در ایالت هونان[9][15] ، دبیر كمیته حزبی نگران این بود كه آیا پس از آنكه مالكیت اجتماعی و نظام تأمین رایگان احتیاجات مستقر شد. دولت در صورت وقوع سیل حقوق و مواجب را پرداخت خواهد كرد یا نه. او همچنین نگران بود كه در سالهائی كه محصول فراوانی بدست می آید، دولت بدون پرداخت مواجب، محصول را به دست خواهد گرفت و در نتیجه چه محصول خوب باشد چه بد، دهقانان به هر حال تحت فشار و مضیقه قرار خواهند گرفت. چنین است نگرانی های دهقانان ما ، ماركسیستها نیز باید به این مسایل توجه كنند. تولید كالائی ما باید به حد اكمل توسعه یابد ولی چنین امری پانزده سال یا حتی بیشتر طول خواهد كشید و مستلزم صبر و حوصله فراوان است. ما ده ها سال است كه می جنگیم. باز هم بایستی صبر و حوصله نشان دهیم و در انتظار رهائی تایوان و موفقیت همه جانبه در امر ساختمان سوسیالیسم باشیم. امید پیروزی زودرس نداشته باشید.
۲۶- اینكه وحدت میان دو شكل متفاوت مالكیت چگونه حاصل خواهد شد مسئله ای است كه مستلزم بحث جداگانه است.
۲۶- استالین كه فرمول و راه حل مناسبی برای حل مسئله نیافته بدین سان از برخورد با آن احتراز می جوید.
۲۷- بنابراین ، تولید كالائی ما ، تولید كالائی عادی نیست بلكه تولید كالائی نوع خاصی است، تولید كالائی بدون سرمایه داری است كه اساساً با كالاهای تولید كنندگان متحد سوسیالیستی (دولت ، كلخوزها ، كئوپراسیون) سروكار دارد و محیط عملش با اشیاء مصرف خصوصی محدود شده است و یقیناً به هیچ وجه نمی تواند به تولید سرمایه داری تكامل یابد و سرنوشتش اینستكه باتفاق “ اقتصاد پولی” خود بامر تكامل و تحكیم تولید سوسیالیستی خدمت كند.
۲۷- “ محیط عمل” تنها محدود به اقلام كالاهای مصرفی خصوصی نیست. برخی از ابزار تولید را نیز باید به عنوان كالا مقوله بندی كرد. اگر محصول كشاورزی شامل كالا باشد و محصول صنعتی كالا نباشد، پس چگونه می توان میان این دو مبادله ای انجام داد؟ اگر بجای “ كشورما ” “چین” را بگذاریم ، آنگاه این پاراگراف اهمیت خاصی برای ما خواهد یافت. در چین ما نه تنها كالاهای مصرفی بلكه ابزار تولید كشاورزی را نیز باید تأمین كنیم . استالین هیچگاه ابزار تولید را به دهقانان نفروخت ، ولی خروشچف اینرا تغییر داد.
۲۸- (در صفحه ۱٣متن اصلی صدر مائو چنین نوشته است :) نباید مسئله حد و مرز میان سوسیالیسم و كمونیسم را با مسئله حد و مرز میان مالكیت اشتراكی و مالكیت اجتماعی مغشوش و مخلوط كنیم. در نظام مالكیت اشتراكی، مسئله تولید كالائی آن تحكیم و قدرت كارگران و دهقانان و پیشبرد امر تولید است به قوت خود باقی است. امروزه كسانی هستند كه می گویند كمونیسم دهقانان درخشان است. پس از یكی دو سفر به روستاها آنها دهقانان را طبقه بسیار مطلوبی می انگارند كه در آستانه بهشت قرار داشته و از كارگران زندگی مرفه تری را دنبال می كنند. این تنها ظاهر پدیده است. ما باید ببینیم كه آیا دهقانان واقعاً روحیه ای كمونیستی دارند؟ مهمتر اینكه ما باید نظام مالكیت كمونی و از همه مهمتر میزان گسترش مالكیت كمونی در حوزه ابراز تولیدی و معیشتی را مورد بررسی دقیق قرار دهیم. همانطور دبیر كمیته شیوو و در هونان خاطرنشان ساخت. اما هنوز باید تولیدكالائی را تكامل بخشیم و از جهش های كوركورانه بپرهیزیم.
۲۹- بعلاوه ، من خیال می كنم لازم است برخی ازمفاهیم دیگر را هم كه از “ كاپیتال ” ماركس ، آنجائیكه ماركس سرمایه داری را مورد تحلیل قرارمی دهد، و مصنوعاً بمناسبات سوسیالیستی ما چسبانده می شود، كنار گذاشت.... روشن است كه ماركس ضمن این كار از مفاهیمی استفاده می كند كه با مناسبات سرمایه داری كاملاً مطابقت دارند. لكن
٣۰- استفاده از این مفاهیم ، حالا ، هنگامیكه طبقه كارگر نه تنها ازقدرت و وسایل تولید محروم نیست ، بلكه بعكس قدرت را در دست خود دارد.
٣۱- و مالك وسایل تولیدی می باشد بسیارشگفت است. حالا ، در رژیم ما سخن از نیروی كار بمثابه كالا و “اجیركردن” كارگران بقدر كافی بی معنی هستند : گویا طبقه كارگر مالك وسایل تولید ، خود خود را اجیر می كند و نیروی كار خود را به خودش می فروشد.
۲۹- به طور مشخص ، ابزار تولید در بخش صنعتی
٣۰- تولید كالائی را باید وسیعاً گسترش داد ولی نه برای سود بلكه برای دهقانان و در جهت وحدت كشاورزی و صنعتی و رشد تولید.
٣۱- مخصوصاً پس از جنبش اصلاح . بعد از جنبش اصلاح و جنبش ضد دست راستی ها ، نیروی كار دیگر یك كالا نبود. نیروی كار در خدمت خلق بود و نه در خدمت دلار. مسئله نیروی كار حل نمی شود. مگر زمانی كه نیروی كار دیگر یك كالا نباشد.
٣۲- گاهی می پرسند : آیا در نزد ما، در رژیم سوسیالیستی ما قانون ارزش وجود دارد و عمل می كند.
٣۲- در نظام سوسیالیستی قانون ارزش دارای كاركردی تنظیم كننده نیست. برنامه ریزی و اصل تفوق سیاست این نقش را به عهده دارند.
٣٣- درست است كه قانون ارزش در تولید سوسیالیستی ما اهمیت تنظیم كننده ندارد.
٣٣- در جامعه ما قانون ارزش كاركردی تنظیم كننده ، یا به دیگر سخن، كاركردی تعیین كننده ندارد. برنامه ریزی تعیین كننده تولید است. مثلاً ، برای تعیین تولید خوك یا فولاد ، ما قانون ارزش را بكار نمیگیریم بلكه از برنامه ریزی استفاده می كنیم.
یادداشت كتاب
۱- در روستاهای چین مالكیت اشتراكی در سه سطح وجود دارد : كوچكترین واحد، تیم های تولیدی هستند كه از تركیب بین پانزده تا سی و پنج خانوارتشكیل شده. این تیم ها واحد اساسی مالكیت و تولیداند و هریك از آنان معمولا زمین زیر كشت و چند راس دام و ابزار تولیدی جزیی كشاورزی را در تملك خود دارند. واحد بعدی ، بریگاد تولیدی است كه از پنج تا پانزده تیم تشكیل شده. بریگادها ابزارهای بزرگتری از قبیل تراكتور و وسایل آبیاری را كه خرید و نگهداری آن در توان تیم نیست در مالكیت دارند، وظائف مهمی از قبیل زه كشی نیز به عهده بریگاد است. كمون با جمعیتی بین چند هزار تا پنجاه هزار نفر معمولا مركب از ده تا سی بریگاد است. علاوه بر ایجاد هماهنگی میان بریگادها ، كمون موسسات صنعتی و پروژه های عظیمی از قبیل سد سازی را كه بریگاد از عهده اداره آن بر نمی آید در مدیریت و مالكیت خود دارد.
۲- اشكال گوناگون مالكیت اشتراكی در كل از مالكیت تمام خلقی متمایزاند. مالكیت اشتراكی بدان معنا است كه ابزار تولید در تملك بخشی ازكل جمعیت قراردارد. این بخش ، از تیم گرفته تا بریگاد و كمون ، اساساً تولید را سازماندهی و اداره می كنند. محصول واحدهای اشتراكی ، پس از كنار گذاشتن مالیات ، به خود واحد تعلق دارد. این واحد، به نوبه خود ، قسمتی از محصول را به امر سرمایه گذاری مجدد و باز تولید تخصیص می دهد و باقیمانده را ، به عنوان درآمد كارگران، بكار می گیرد.
ولی مالكیت تمام خلق به معنای مالكیت توسط تمام خلق ، و نه بخشی ازآن است. این گونه مؤسسات تابع برنامه ریزی، سازماندهی مركز هستند. محصول این واحدها به تمام جامعه تعلق دارد و میان واحدهای تولیدی كه تحت مالكیت تمام خلق قرار دارد ، به تناسب احتیاجات ، تقسیم می گردد. ازآنجا كه اینگونه واحدهای تولیدی از لحاظ حسابرسی كلاً یك واحد محسوب می شوند، لذا سود و زیان هر یك از واحدها تاثیری در میزان سرمایه گذاری و نیز درآمد كارگران آن ندارد.
درسال ۱۹۷٣صنایعی كه تحت مالكیت تمام خلق قرار داشتند ۹۷درصد كل دارای ثابت ، ۶٣درصد نیروی كار شاغل در صنعت و ۸۶درصد كل تولید صنعتی را دربرمی گرفت. صنایع تحت مالكیت اشتراكی ، ٣درصد دارایی ثابت ، ۲/٣۶درصد نیروی كار صنعتی و چهارده درصد كل تولید را شامل می شد. صنایع دستی هشت در صد باقیمانده را تامین می كرد. در زمینه تجارت ۵/۹۲درصد كل فروش از مؤسسات تحت مالكیت تمام خلق صورت گرفته بود و مؤسسات اشتراكی ٣/۷درصد باقی را تامین كرده بود. درمقابل ، در زمینه كشاورزی ، هشتاد تا نود درصد ابزار تولید در مالكیت اشتراكی ها قرار داشت.
٣- جنبش اصلاحات ارضی مشخصاً به اصلاحات ارضی پس از پیروزی انقلاب اشاره دارد كه در سالهای ۱۹۴۹تا ۵۲ صورت گرفت. بخش اعظم تعاونی های تولید كنندگان كشاورزی در اوج جریان اشتراكی كردن ، یعنی بین سالهای ۱۹۵۵و۱۹۵۶صورت پذیرفت. كمون ها خلق در مراحل نخستین جهش بزرگ به پیش ، یعنی در پائیز ۱۹۵۸، در سرتاسر چین سازماندهی یافت.
۴- سرمایه داری كمپرادور به موسسات تجاری خارجی ای اتلاق می شود كه كاركنان و كارگران آن چینی هستند ولی موسسه در خدمت منافع خارجی است.
۵- برای بحث مفصل مائو پیرامون اهمیت سرمایه داری بوروكرات و سیاست های اتخاذ شده در قبال آن رجوع كنید به:
- Mao Tsetung. “ The present Situation and our tasks,”Selected Works of Mao Tsetung..4, p Vol eking, 1961.
Mao Tsetung. “ Report to the second session of the Seventh Central committe,” IBID,PP. 362-327.

۶- مائو در اینجا به فعالیتهی چانگ پوچون Chang po chun ولولونگ جی (Luo long-Ji) اشاره دارد كه در تابستان ۱۹۵۷خواهان تفویض قدرت بیشتربه كنفرانس سیاسی مشورتی خلق چین بودند. این مجمع عمدتاً از نمایندگان احزاب دمكراتیك گوناگون تشكیل شده بود. بر حسب این پیشنهاد ، مجمع فوق نقش “ مجلس سنا ” را به عهده می گرفت و نسبت به تصمیمات كنگره خلق چین ، كه در كنترل حزب كمونیست چین است ، حق وتو یافت. لو خواستار تشكیل “كمیته های اعاده حیثیت” بود تا رفتاری را كه در قبال برخی شخصیت های دمكراتیك صورت گرفته بود ، مجدداًٌ ارزیابی كند ، زیرا بزعم او در جنبش علیه ضد انقلابیون با بسیاری از این شخصیت ها رفتار ناروایی صورت گرفته بود.
۷- نرخ بهره ثابت جزیی از استراتژی حزب كمونیست چین برای “ بازخرید ” بورژوازی ملی بود. پس از رهایی ، سیاست در قبال این طبقه از چند مرحله گذشت. در مرحله اول ، دولت به این موسسات سفارشی می داد كه محصول آن از، طریق خرید واحد بدست دولت می رسید ، پس ازز جنبش اصلاح ، صنایع بخش خصوصی در سال ۱۹۵۲ ، مرحله دوم یعنی “ تقسیم سود به چهاربخش ” به مرحله اجرا گذارده شد. سهام چهارگانه سود به شرح زیر بودند . ۱) مالیات پرداختی به دولت ، ۲) سهمیه صندوق رفاه كارگران ، ٣) صندوق توسعه مؤسسه ، ۴) سود برای سرمایه دار.
مرحله سوم ایجاد مالكیت مشترك بخش خصوصی و عمومی بود كه نخست در واحدهای مشخص و سپس در سطح كل حرفه مربوط صورت می گرفت. در این “ بالاترین مرحله سرمایه داری دولتی” ، درآمد سرمایه داران از “بهره ثابت” و نیز از مواجبی تٲمین می شد كه در ازای كار در مؤسسه دریافت می كردند . ” بهره ثابت” پنج درصد ارزش دارایی مؤسسه بود كه، برغم سود و زیان سالیانه موسسه، به سرمایه دار پرداخت می شد. پرداخت “ بهره ثابت ” در دوران انقلاب فرهنگی قطع شد.
۸- سیاست خرید و عرضه واحد بآن معنا بود كه دولت كالاهای مشخصی را به قیمت ثابت می خرید و از این طریق از ایجاد بازار خصوصی و احتكار جلوگیری بعمل می آورد. در مارس ۱۹۵۵این سیاست در مورد غلات ، روغن خوراكی ، و دانه های روغنی به مرحله اجرا در. آمد و در سپتامبر ۱۹۵۴به پنبه و پارچه های پنبه ای نیز تعمیم یافت.
در نظام خرید و عرضه واحد ، سه مقوله كالا وجود دارد : كالاهای مقوله اول (كه در آوریل ۱۹۵۹ ۳۸ محصول را در بر می گرفت) به قیمت های ثابت به دولت فروخته می شود. كالاهای مقوله دوم (كه در آوریل ۱۹۵۹شامل ٢۹٣كالا می شد) بر حسب سهمیه های تنظیم شده و بر اساس قرارداد به دولت فروخته می شود. تولید بیشتر از سهمیه را می توان به دولت فروخت ولی اجباری در این كار نیست. كالاهای مقوله سوم ( كه شامل تمام كالایی است كه در یكی از دو مقوله فوق قرار ندارند) كماكان از طریق بازار عرضه می گردد.
۹- “ سرخ و متخصص ” مبین وحدت اضداد در جریان ساختمان سوسیالیسم است. سرخ بودن ناظر بر جوانب سیاسی و ایدئولوژیكی و متخصص بودن ناظر بر وجوه تخصص قضایا است. درتمام زمینه ها ، هر دوی این جوانب ضروری اند. ولی منطبق با این اصل كه هر تضادی یك جنبه عمده دارد، مائو همواره تاكید كرده كه “ كار سیاسی و ایدئولوژیك ضامن و روح كار اقتصادی و تكنیكی است.” البته با نادیده انگاشتن تخصص تنها بر جنبه سرخ بودن تاكید كنیم ، وحدت اضداد نابود شده و انجام وظیفه ساختمان سوسیالیسم غیر ممكن خواهد شد.
۱۰- در مارس ۱۹۴۹حزب كمونیست چین به تشكیل كنفرانس مشورتی خلق چین با شركت بیست و سه حزب و گروه اقدام كرد در سپتامبر همان سال كمیته تدارك این كنفرانس تشكیل شد و برنامه شركت و بیانیه مربوط به هدف های دولت جدید و بالاخره قانون ارگانیك جمهوری را كه در آن طبقه كارگر رهبر جامعه اعلام شده بود به تصویب رساند. پس از مدتی كنگره خلق چین، كه اول بار در سال ۱۹۵۴تشكیل جلسه داد، به عنوان دستگاه مقننه چین وارد عمل شد.
۱۱- یك ین چین نزدیك به ۵۳ سنت آمریكایی (برابر حدوداً چهارتومان) ارزش دارد. نرخ برابری ین در بیست سال اخیر كم و بیش ثابت مانده و تغییراتی كه پدید آمده حاصل نوسانات قیمت دلار بوده است.
۱۲- ظاهراً مائو در اینجا به تجربیات شخصی خود دردوران جهش بزرگ به پیش اشاره دارد. درنوامبر ۱۹۵۸مائو اذعان كرده بود كه در كنفرانس پایتای هو، یعنی در اوج جهش بزرگ ، او مرتكب اشتباه مشابهی شده و تنها ضرورت و نه توانایی را، در نظر گرفته است.
۱۳- بیان منظم این تضادها را می توان در اثر مائو تحت عنوان “ ده رابطه عمده ” سراغ گرفت. (ترجمه فارسی این مقاله مائو هم در جلد پنجم آثار او از انتشارات سازمان انقلابی در دسترس است وهم ، با ترجمه رسمی بنگاه انتشاراتی پكن ، بطور جداگانه، انتشار یافته است م.)
۱۴- تیم های كمك متقابل شكل نخست سازماندهی اشتراكی كشاورزی بود. ایجاد این تیم ها، كه در واقع به سنت دیرین روستاهای چین مبنی بر اشتراك مساعی در زمان كار فصلی تكیه داشت، در اوائل سال پنجاه در سطح گسترده ای رواج پیدا كرد. در سال ۱۹۵۵، حدود شصت درصد خانوارهای دهقانان چین عضو تیم های كمك متقابل بودند.
در سال ۱۹۵۵تعاونی های تولید كنندگان كشاورزی جایگزین تیم های كمك متقابل شدند. هر تعاونی از چند تیم كمك متقابل تشكیل می شد. در این مرحله زمین و دیگر كالاهای سرمایه ای كماكان در مالكیت خصوصی قرار داشت ، ولی منابع دیگر به اشتراك گذارده شده بود و بر حسب تصمیمات ارگان تصمیم گیرنده تعاونی ، مورد استفاده قرار می گرفت.
ولی تا ژوئن ۱۹۵، نزدیك به شصت و سه درصد خانوارهای روستایی به مرحله تعاونی های پیشرفته تر گام نهاده بودند. در اینگونه تعاونی ها زمین و كار و ابزارتولید به اشتراك گذارده می شد.
۱۵- چانگ تین پای یك منقد سینمائی بود كه در فعالیتهای ضد غربی و ضد سوسیالیستی سالهای ۵۷شركت داشت.
۱۶- جنبش سانفان “سه ضد” دراوت ۱۹۵۱، در مناطق شمال شرقی چین و در ژانویه سال بعد در سرتاسر چین آغاز شد و هدف آن مبارزه با فساد، اسراف و بوروكراتیسم در كاركنان دولت بود، زیرا بسیاری از این كاركنان از دوران رژیم ناسیونالیستهای چانكایچك باقی مانده بودند. جنبش ووفان “ پنج درصد ” متوجه بورژوازی ملی بود. هدف مشخص این جنبش از میان برداشتن ارتشاء ، سرقت اموال دولتی ، قرار از مالیات ، سرقت اسرار اقتصادی دولتی و تدلیس هنگام انجام قراردادهای دولتی بود.
۱۷- در اینجا مائو به انتقادهای دستی راستی ها ازحزب كمونیست در دوران “ شكوفایی وعرضه اندام در بهار ۱۹۵۷اشاره دارد . زمان این انتقادها اندكی پس از سخنرانی معروف مائو ” در باره حل صحیح تضادهای درون خلق” ، یعنی در فوریه ۱۹۵۷، است.

۱۸- در ژوئیه ۱۹۵۹، در كنفرانس لوشان ، گروهی از رهبران حزب به سركردگی وزیر دفاع وقت پنگ ته هوئی PENG THE HUAI “جهش بزرگ به پیش” را مورد انتقاد قرار دادند و آنرا “ افراط گرایی خرده بورژوایی” نامیدند. بنابر استدلال آنها، عوارض این سیاست بمراتب بیشتر از مواهب آن بود. پس از یك مبارزه شدید در پلنوم كنفرانس ، پنگ و دست راستی های دیگر از مسئولیت های خود در حزب و دولت عزل شدند.
۱۹- استدلال كتاب مبنی بر پایان گرفتن انقلاب سوسیالیستی در جبهه ایدئولوژیك و سیاسی مشابه نقطه نظرهای قطعنامه كنگره هشتم حزب درسال ۱۹۵۶است. به دیگر سخن ، برحسب این استدلال ، تضاد عمده درچین دیگر میان بورژوازی و پرولتاریا نیست بلكه بین روابط تولیدی پیشرفته (یعنی جبهه سیاسی و ایدئولوژیكی ایكه انقلاب در آن “ پایان گرفته ” ) و نیروهای تولیدی عقب افتاده است.
٢۰- آهنگ انباشتی كه مائو به آن اشاره كرده (۴۵درصد) در واقع یك رقم بالای استثنایی است كه برای برجسته كردن یك نمونه بارز بكار گرفته شده و در تمام دوران “ جهش بزرگ به پیش” ، مائو همیشه با آهنگ انباشت زیاد مخالفت می كرد، چرا كه بزعم او چنین آهنگی انگیزه دهقانان را به تولید تقلیل می داد. دركل ، مائو ارقام زیر را برای تقسیم محصول كشاورزی مناسب می دانست: مالیات (هفت درصد، مخارج تولیدی) (بیست درصد) ، انباشت (هجده درصد) ، توزیع در میان توده ها (پنجاه و پنج درصد).
۲۱- این منشور كه در دوران “جهش بزرگ به پیش” تبلیغ می شد خواستار توجه به آب، كود، زمین (حفظ زمین) ، بذر (انتخاب بذر) ، نزدیكی (دركشت) ، حفاظت (درختان) ، ابزار و بالاخره مدیریت مزرعه بود.
۲۲- در اینجا مائو به رتبه پنجم در نظام هشت رتبه ای حقوق در چین اشاره دارد.
۲٣- در دوران جنگ رهایی بخش، كادرها برحسب احتیاج و نه برحسب كار جنس دریافت می كردند. این اجناس نه از طریق مكانیسم بازار و براساس ارزش مبادله بلكه مستقیماً برای استفاده در اختیار آنان قرار می گرفت. طبیعی است كه در آن شرایط احتیاجات براساس ضوابط و معیارها مقتصدانه تعیین می شد.
۲۴- موجزترین و دقیقترین بیان خط مشی توده ای را می توان در نقل قول زیر از آثار مائو سراغ گرفت:
“ در تمام كارهای عملی حزب ما رهبری راستین باید طبق اصل از توده ها به توده ها عمل كند. بدین معنا كه نظرات توده ها را ( نظرات پراكنده و غیر منظم ) باید جمع كرد و آنها را بشكلی فشرده در آورد (آنها را از طریق بررسی بصورت فشرده و منظم درآورد) ، سپس بمیان توده ها رفت و این نظرات را تبلیغ و تشریح كرد تا توده ها آنها را از خود بدانند، پیگیرانه دنبال كنند، به عمل در آوردند و صحت این نظرات را در چنین عمل بیازمایند. سپس باید بار دیگر نظرات توده ها را بصورت فشرده ای در آورد و دوباره بمیان توده ها رفت تا آنكه این نظرات بتواند پیگیرانه تحقق یابند. و بدین سان مكرر در مكرر این پروسه در یك حركت مارپیچی تا بی نهایت ادامه می یابد. و هر بار نظرات صحیح تر، زنده تر و غنی تر می گردند”.
رجوع كنید به “ درباره بعضی از مسایل مربوط به شیوه های رهبری ” ، منتخب آثار، جلد سوم ، ص ۱۸۷-۱۷۷

یادداشت های ضمائم
۱- چویوآن از اشراف دوران چو بود كه در آغاز قرن سوم قبل از میلاد می زیست. پس از رانده شدن از دربار او كتاب لی سائو را به قلم آورد. این یك اثر تمثیلی است و گویای جستجوی خلاق برای یافتن حاكمی فهیم می باشد. چو بالاخره خود را از فرط یاس غرق كرد.
۲- " سه تغییر" به تغییر كشاورزی ، صنعت بخش خصوصی و تولیدات صنایع دستی اشاره دارد.
٣-این برنامه چهل ماده ای حاوی طرح مورد حمایت مائو برای رشد كشاورزی بود. برای انباشت بدوی سرمایه ، جهت صنعتی شدن چین، این برنامه خواستار تكیه به تولیدات كشاورزی و بازار كشاورزی داخلی بجای بازارهای خارجی بود. مواد این برنامه درعین حال تغییر روابط تولیدی را به عنوان پیش شرط رشد بیشتر نیروهای تولیدی و افزایش جریان اشتراكی شدن بشمار می آورد. قرار برآن بود كه توده های وسیع دهقانی ، درآمد خود را از این طریق افزایش دهند. گرچه در تمام سال ۱۹۵۶و بخش اعظم سال ۱۹۵۷این برنامه چهل ماده ای مسكوت گذارده شده بود، با این حال به جزء لاینفكی از جهش بزرگ به پیش بدل شد.
۴- همانطور كه مائو خاطر نشان ساخته ، بین نوامبر ۱۹۵۸و اوائل ۱۹۵۹جلساتی تشكیل شد كه در آنها كاستی های جهش بزرگ مورد انتفاد قرار گرفت و كوشش هائی در جهت تصحیح آنها صورت پذیرفت. ولی پس از آنكه این انتقادات طرح شد و اصلاحات انجام گرفت، دست راستی ها جهش بزرگ و رهبرانی را كه از آن حمایت كرده بودند مورد حمله قرار دادند و مائو این حمله را اقدامی فرصت طلبانه محسوب می كرد. این برداشت مائو از انتقادات دست راستی ها را می توان در عناوین دو سخنرانی مائو در كنفرانس لوشان مشاهده كرد. یكی از این سخنرانی ها "چرا فرصت طلبان دست راستی تهاجم خود را امروزه آغاز كرده اند" نام داشت و عنوان سخنرانی دوم " مسلسل ، توپ و دیگر چیزها " بود (كه انعكاس ماهیت خصمانه یورش بشمار می رفت).
۵- اساسنامه مركز آهن و فولاد ماآنشان اشاره به اساسنامه خودكامانه ایست كه در مركز آهن و فولاد ماگنی توگورسك MAGNITOGRSK شوروی اجرا می شد و كارگران آنشان ، كه در آنزمان پیشرفته ترین مركز تولیدی آهن و فولاد چین بود ، آنرا در سالهای پنجاه اقتباس كرده بودند. تا سال ۱۹۵۸این اساسنامه مورد پرسش و انتقاد قرار نگرفت. در دوران جهش بزرگ به پیش در گزارشی به رهبری مركزی ، اصول " ماآن " مبنی بر تفوق فردی ( مدیر) و تفوق تكنولوژی مورد انتقاد قرار گرفت.
در مارس ۱۹۶۰، اساسنامه جدید آنشان ، با همكاری مائو، تدوین شد . این اساسنامه پنج اصل زیرین را در بر می گرفت: ۱) تفوق سیاست ، ۲) تقویت رهبری حزب ، ٣) دامن زدن به جنبش های توده ای ، ۴) اجرای اصول “ دو مشاركت ، یك اصلاح ، و سه تركیب ” ( مشاركت كادرها در فعالیت تولیدی و مشاركت كارگران در مدیریت ، اصلاح قوانین منسوح و غیر عقلائی ، مشاركت بین كارگران ، كادرها و تكنیسین ها ) ، ۵) پیشبرد هر چه سریعتر اكتشافات و انقلاب تكنیكی . گرچه مائو صدور و انتشار و اجرای اساسنامه جدید آنشان را در مارس ۱۹۶۰تائید كرده بود ، ولی این اساسنامه تنها در زمان انقلاب فرهنگی وسیعاً منتشر شد.
۶- یك كاتی برابر ۲/۱پوند است.

یادداشت های درباره مسایل اقتصادی سوسیالیسم در شوروی

۱- در چاپ ۱۹۶۷، تاریخ این سند ۱۹۵۹ذكر شده ، حال آنكه در چاپ ۱۹۶۹تاریخ آن ۱۹۵۸اعلام شده است. ولی از آنجا كه در سال ۱۹۵۹كنفرانسی تشكیل نشد بلكه تاریخ كنفرانس به ۱۹۵۸باز می گردد، لذا تاریخ دومی سند مقعول تری جلوه می كند.
٢- نظام مزدی مصوب ۱۹۵۳عمدتاً انگیزه های مادی انفرادی كوتاه مدت را تاكید می كرد. در این نظام ، هشت رتبه حقوقی وجود داشت كه رتبه ها در طیفی میان ۱۳۹نمره كاری تا ٣۹۰نمره قرار داشتند ، كار مشابه در مناطق مختلف تعداد نمره های كاری مشابهی دریافت می كرد ولی ارزش هر نمره كار به تناسب شاخص قیمت ها، بین مناطق مختلف متفاوت بود. در سال ۱۹۵۶، نظام نمره كاری بر چیده شد و نظام مزدی جانشین آن گردید ، ولی ساختمان هشت رتبه ای نظام قدیم ابقاء شد.
۳- مزارع آزمایشی در صدد كشف و تكامل تكنیك های نوئی از قبیل كشت نزدیك به هم، كشت پیش از موقع و شیار عمیق بودند. اگر هر یك از تكنیك ها در افزایش تولید موفق بود ، آنگاه آن تكنیك در سرتاسر چین تبلیغ می شد. با افزایش تولید و در نتیجه افزایش موجودی صندوق كل حقوق ها، مزارع آزمایشی می توانست نشان دهند كه متخصصین می توانند از توده ها بیاموزند و از این طریق پایگاه ایدئولوژیك نظام حقوق چند رتبه ای را از میان بردارد.

یادداشت های نقد مسایل اقتصادی سوسیالیسم استالین

۱- مائو در اینجا به خریدهای بیش از حد گندم اشاره دارد كه در سال ۱۹۵۴صورت گرفت و موجب كمبود گندم در روستاها در پائیز سال بعد شد. در آنزمان سهمیه خرید دولت به هفت ملیون كاتی كاهش یافت. و در نتیجه فشارها و تنش ها نیز تخفیف پیداكرد. البته این اتفاقات در بهار۵۵ و نه در پایان سال رخ داد و در همین بهار بود كه موج اشتراكی كردن در روستاهای چین به اوج نوینی رسیده بود.
٢- چن اولین امپراطوری بود كه موفق به وحدت چین شد و توانست پس از مبارزات فراوان، در سالهای بین ٢۳۰تا ٢۳۱قبل از میلاد، چین واحد را به وجود آورد. در دوران حكومت او نظام فئودالی ایجاد شد و اوزان نظم و نسق پیدا كرد. بنیاد فلسفی سلطنت چن همان فلسفه قانون گرا بود. شهرت چن در عین حال از آنروست كه در سال ٢۱۳ق.م دستور داد تا تمام ادبیات “مضره” نا لازم سوزانده شود.
۳- تسائو تسائو سردار و صدراعظم نامی دودمان هان (٢٢۰ ٢۵۰میلادی) بود. او در جنگهائی كه موجب سر نگونی سلطنت هان ها و آغاز دوران امپراطوری تقسیم شده ، معروف به دوران سه پادشاه گردید ، نقش بسزائی بعهده داشت.





[1][7] . واحد وزن چينی
[2][8] SiAN
[3][9] . دريافت كننده يكي از نامه هاي استالين كه ضميمه كتاب مسايل اقتصادي سوسياليسم است.
[4][10] . ANSHAN
[5][11] . منظور پاسخي است كه استالين به ا.و.سانينا و و.ج و نژر نوشته بود.
[6][12] . تا اينجا مائو به اظهار نظر كلي در مورد كتاب پرداخته و از آن پس، بخش هاي مشخصي از كتاب را مورد بحث قرار داده است، نقل قولهاي استالين از متن فارسي، كه اخيراً تجديد چاپ يافت، آورده شده. م.
[7][13] . منظور البته وظيفة ساختمان سوسياليسم در جائی است كه سنت و پيشينه در اين زمينه وجود نداشته است. م.
[8][14] .SHIUWU
[9][15] .HONAN

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر